«مهر» است...

همیشه دنبال بهانه‌ای بودم که برای استاد احصایی هم بنویسم، شاید حسی از جنس ادای دین...

اندر حکایت آن سرو که چون بید لرزان است

انجمن عکس سالانه‌ای است که هر سال شمار آدم‌های توی آن بیش‌تر و قواره‌شان کوچک‌تر می‌شود...

و من همه‌ی شما را دوست داشتم

قطار که راه افتاد، مرد عبوس دهان باز کرد. چند جمله‌ای بیشتر نگفته بود که صدای خنده‌ی همه به هوا رفت...

به نام پدر

با اینکه در رشته گرافیک تحصیل کرده ام اما هیچگاه از همان جوانی کار جدی گرافیک انجام نداده ام و مشغول سینما و تئاتر بودم که مهمتر از هرچیز دیگر بود تا بعدها که تحصیل سینما تمام شد و به ایران برگشتم...

اصلاح رویا

با وجود نرم افزارهای بسیارِ مربوط به خوشنویسی و تایپ، به نظر می رسد ما نسبت به گذشته ی نه چندان دور خود، پیشرفت بسزایی داشتیم...

درسی از یک خاطره

چند روز پیش در یکی از فضاهای عمومی مجازی،‌ دعوت‌نامه‌ای به دستم رسید با این مضمون: فراخوان کتاب گرافیک ایران....

حل مشکلاتی قدیمی!

طراحان گرافیک ایران سال‌هاست که درگیر مسایل و مشکلات حروف هستند. چه آن زمان که حروف سربی کنار هم چیده می‌شدند و چه زمانی که کامپیوتر پا به میدان گذاشت و حروف فارسی لباس دیجیتال به تن کردند...

تولدت مبارک! (بخش هشتم)

ساعد مشکی:  احتمالا نتیجه ی پیری و گذشت زمان بر زندگی است که آدم را دل نازک تر می کند...

تولدت مبارک! (بخش هفتم)

امراله فرهادی: اصلاً قرار نیست تمام بشود. همیشه هست. پر هیبت و تأثیرگذار و همچنان فانوس به دست...

تولدت مبارک! (بخش ششم)

ابراهیم حقیقی: جاودانگی از کجاست که آغاز می‌شود؟ و نتیجه‌ی کدام کردار تو است؟...

تولدت مبارک! (بخش پنجم)

پریسا تشکری: با این که آن روزها سخت مشغول جدال با بیماری اش بود و زیاد نمی توانست روی پا بایستد، تک تک کارها را با دقت و تامل نگاه کرد...

تولدت مبارک! (بخش چهارم)

مصطفی اسدالهی: با دقت و وسواس بسیار زیاد تمام کارها را نظارت و کنترل می‌کرد...

تولدت مبارک! (بخش سوم)

فرزاد ادیبی: قرن ها گذشت و از ترم یک به ترم چهارم رسیدیم. به کلاس صفحه آرایی با آن مردِخشنِ مهربانِ آبله روی سیبیلو با صدایی که به سیبیلش نمی آمد چون به نظرم چند پرده نازکتر بود...

تولدت مبارک! (بخش دوم)

افسانه ممیز: از روحیه ساده و راحت و صمیمی اش دلم گرم شد.‬..

تولدت مبارک! (بخش اول)

چهارم شهریور ماه مصادف است با تولد مرتضی ممیز....

سرو خمیده

سعدی، حافظ، فردوسی در ابیات خود از «سرو» سخن می‌گویند. البته در زمان آن‌ها سروها سبز بودند و راست قامت؛ نقره‌ای نشده بودند و خمیده...

اگرJobs نبود شاید ما هم شغلی نداشتیم!

استادانی که در سن بالاتری بودند از کامپیوتر آن چنان وحشت داشتند و به هیچ وجه حتی بدون امکانات آن، استفاده از آن را خیانتی به مهارت‌های دستی می‌دانستند. بیشتر مدرسین دانشگاهها، با اجرای کارها به وسیله کامپیوتر بسیار مخالفت می‌کردند...

‎نه مثل سرو بلند، نه مثل چنار پر سایه

یاد نوشته ای به بهانه نمایشگاه پوستر های مهدی فاتحی ...

یادداشت قباد شیوا در ارتباط با انتخابات انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران

بنا به درخواست جمعی از آگاهان و دلسوزان بر آن شدم اینک که دوسالانه تهران پایان پذیرفته در سایت شخصی خودم با ارائه اسناد و مدارکی که از مدت‌ها پیش تهیه شده، گزارشی تفصیلی و مستند از آنچه رخ داده و سوابق آن در سال‌های گذشته! برای ثبت در تاریخ و اطلاع علاقه‌مندان و جلوگیری از تحریف آشکار و حاشا کردن واقعیت ارائه کنم...

دیدگاه انجمن صنفی طراحان گرافیک پیرامون اتفاقات اخیر

تاکنون هیچ یک از همکاران در این شوراها و هیئت های اجرایی در برابر زحماتی که انجام داده اند  هیچ مبلغی را به هر عنوان دریافت ننموده اند...