به نام پدر




سخن رنگ
بدیهی است نظرات مطرح شده در این یادداشت، الزامن نظر "رنگ" نبوده و "رنگ" مطالب مختلف را برای هرچه بهتر شدن فضای نقد و بررسی تحولات گرافیک ایران منتشر می نماید.
لازم به ذکر است که "رنگ" از انتشار جوابیه و نوشتار از سوی مخاطبان و صاحبنظران، در جهت حفظ این فضای مطلوب استقبال می کند.

مجله الکترونیکی "رنگ"


با اینکه در رشته گرافیک تحصیل کرده ام اما هیچگاه از همان جوانی کار جدی گرافیک انجام نداده ام و مشغول سینما و تئاتر بودم که مهمتر از هرچیز دیگر بود تا بعدها که تحصیل سینما تمام شد و به ایران برگشتم. اما تمام این مدت شاید به دلیل او، ارتباطم با گرافیک و دنیای آن قطع نشد. تاسیس انجمن را خوب به خاطر دارم با اینکه کودک بودم اما به خاطرم هست که چگونه با مرحوم ممیزتلاش کردند و سختی کشدیدند وبعد از ساعتها جلسه و کار و تلاش شبانه روزی، شبی خوشحال به خانه برگشت واز تاسیس انجمن نوپایی سخن گفت که هزاران آرزو برایش داشتند. چند سال وچند دوره ای از آن زمان گذشت و اوهمچنان با خستگی بعد از مشغله زیاد بازهم درجلسات انجمن شرکت می کرد و به انجام امور می پرداخت تا روزی که از اوخواستم که به استراحت بیشتر بپردازد وگفتم این همه خستگی و رفت وآمد برای چه و که؟
باآرامش نگاهم کرد و هیچ نگفت.
سالها از آن روزگذشت و انتخابات جدید و او هم بنا بر احساس مسئولیتی که می کرد وارد این انتخابات شد تا روزی که نوشته ای خواندم که نوشته بود هیچ کدام از هیات مدیره های قبلی هیچ کار شاخصی انجام نداده اند و بی حرمتی های زیادی درآن شده بود. آنچنان برآشفتم که تلفن کردم و به او گفتم که می خواهم نوشته ای بنویسم و سوال کنم که اگر کارشاخصی نبوده این هزار عضو ازکجا آمده و وجود خود شما که حالا به اسمی رسیده اید و از دل همین انجمن بیرون آمده اید ازکجا بوده؟
تنها یک کلمه گفت: نه!
عصر خودم را به او رساندم و سعی کردم نظرش را عوض کنم، با همان لبخند و آرامش همیشگی نگاهم کرد، آرامشی که هیچ گاه از او به ارث نبردم و فکر می کردم و می کنم که حق را باید از حلقوم ناحق بیرون کشید و دوباره به او حقنه کرد.
گفت: درحال حاضر وقت این کارها نیست.
گفتم برای چه کاندیدا شدی؟ دیدی می گفتم که این نسل عادت به تابوشکنی دارد و از گذشته هیچ چیزی به خاطرش نمی ماند. برای که تلاش می کنی؟
مکثی کرد وگفت: ما برای این انجمن جان کنده ایم.
روز اول انتخابات که متوجه شدم می خواهند گروهی انصراف دهند احساسی از خوشحالی و ناراحتی داشتم. گفتم بگذار انتخابات انجام شود و بعدش انصراف دهید . گفت صلاح نیست ممکن است علی البدل ها وارد شوند و انجمن تضعیف شود، هنوز هم نگران آینده انجمن بود.
مجمع آن روز به حد نصاب نرسید. لبخندی زد و گفت می بینی همه آنهایی که درفضای مجازی و حقیقی این همه نوشتند و گفتند حتی برای دادن یک رای به اینجا نیامدند.
روزدوم انتخابات رسید و بعد از انصراف گروهشان از خانه هنرمندان بیرون زدم و راه می رفتم که دیدم تنها به سمت ماشین می رود. خودم را به او رساندم و گفتم نگران نیستی دراین سه سال نهال نحیف انجمنتان خشک شود. گفت در صحبتهایم گفتم که بچه ها باید از هیات مدیره جواب بخواهند و آنها هستندکه باید امور را دردست بگیرند.
این قسمت سخنم با آنهایی است که دراین مدت بی ادبی کردند و هرچه خواستند گفتند ونوشتند و حرمت ها را شکستند. نمی دانم  چقدر  از حرفهایش را  فهمیدید و درک کردید و یا  اصلاً‌  شعری را که خواند معنی اش را می دانید یا نه. شما کوچکتر از آن هستید که سایه خود را ببینید چه رسد به آفتاب.

اوژن حقیقی
آذر۹۱
زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن