تولدت مبارک! (بخش دوم)


چهارم شهریور ماه مصادف است با تولد مرتضی ممیز
به همین مناسبت مجله الکترونیکی رنگ خاطراتی از این هنرمند را به قلم همسر و تعدادی از دوستان و همکارانش در چند بخش منتشر می کند.


عکس: گلشن احمدی
تعطیلات کوتاهی را که به خودم داده ام در زادگاهم پیربازار می گذرانم که دهی بین رشت و خمام است‫.‬ هوا ابری است با نوعی خاص از باران که اهالی شمال به آن
«خاکه باران» می گویند‫.‬ این حال و هوا همیشه خاطرات زیادی را در من زنده می کند‫.‬ بیاد اولین باری می افتم که با مرتضی به زادگاهم آمدم‫.‬
‎برادر ها و خواهرانم که در باغ پدری ‫هر یک‬ در خانه ای جداگانه زندگی می کنند منتظر ما بودند. وقتی بعد از چهار و نیم ساعت رانندگی رسیدیم و در باغ را باز کردند جمعی را منتظر خود دیدم و این شروع خیلی خوبی بود.
‎مرتضی که اصولا از جمع خوشش می آمد به وجد آمده بود‫.‬
‎مراسم معرفی و آشنایی انجام شد‫.‬ مرتضی با گرمی و صمیمیت با همه دست داد؛ انگار سالهاست آنها را می شناسد؛ بستگانم که اهل کتاب و مطالعه اند سابقه درخشان و موقعیت خاص مرتضی را خوب می شناختند و خوشحالی خود را نشان می دادند که باعث شادمانی مرتضی می شد‫.‬
‎خواهرم پیشنهاد کرد تا در حیاط بنشینیم و از بقیه هم دعوت کرد که بمانند‫.‬ مرتضی مجلس را در دست گرفت و همه با کمال میل به او گوش می کردند حتی به خاطر دارم که به یکی از برادرزاده هایم که قرار بود برخلاف میل پدرش بزودی ازدواج کند توصیه کرد که به حرف بزرگتر ها گوش کند و به تجربه آنها احترام بگذارد‫.‬
‎شام؛ همه با هم خوردیم و مرتضی کانون توجه بود و خوش گذشت و بخیر گذشت‫.‬
‎روز بعد در باغ قدم زدیم‫.‬ درخت ازگیل پیوندی پیری در ضلع شمالی باغ بود که از زمان کودکی آن را بخاطر دارم‫ و ازگیل های درشتی داست که توجه مرتضی را جلب کرد.‬
‎‫ قرار شد پا جوشی از آنرا در کردان بکارم که نگرفت؛ با این درخت عکس یادگاری گرفتیم‬.
‎‫مرتضی در جمع فامیلی و صمیمی خیلی خوشحال بود. بعدا یکی از دلخوشی ها؛ گذراندن چند روزی در این جمع در پیر بازار بود.‬
‎‫مرتضی روزی از من پرسید می دانی دلم می خواهد بقیه عمرم را در کجا زندگی کنیم؟ گفتم کردان؟ گفت نه. گفتم: آلمان یا امریکا…؟ گفت: نه؛ در پیربازار در باغ پدری ات.‬
‎‫با حیرت نگاهش کردم و از روحیه ساده و راحت و صمیمی اش دلم گرم شد.‬

‎‫هفتاد و ششمین سال تولد مرتضی ممیز مبارک‬
‎‫چهارم شهریور یکهزار  سیصد و نود و یک‬
‎‫افسانه ممیز


 ‬


زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن