تجزیه رنگ؛ کار نقد ۲



احسان رضوانی


در هنگام مواجهه با یک اثر هنری چه اتفاقی برای مخاطب می‌افتد؟
اثر هنری با چه مکانیزمی بر مخاطب تأثیر می‌گذارد؟
این تأثیر در کدام حوزه‌ی ادراکی و شناختی اتفاق می‌افتد؟
چگونه و با چه ابزاری می‌توان نحوه و میزان و چگونگی این تأثیر را تبیین و تحلیل کرد؟
در مرحله‌ی پیش از مواجهه و تأثیرگذاری اثر هنری یعنی مرحله‌ی خلق آن، سوالات پیچیده‌تری نیز مطرح است:
اثر هنری در چه فرآیندی شکل می‌گیرد؟
عوامل دخیل در تولید یک اثر هنری کدام‌اند؟
آیا چگونگی شکل گیری اثر هنری در ارزش و کیفیت محصول آن نقش دارد؟
آیا مسیر و مکانیزم صحیح و مشخصی برای خلق اثر وجود دارد؟
پاسخ به این سوالات – هر چه که باشد – پاسخ‌هایی قاطع و ثابت نخواهد بود. بسته به فلسفه حاکم بر هنر و اثر هنری، نوع نگاه به مقوله‌ی هنر در چارچوب مقطع زمانی خاص، شرایط زمانه، فرهنگ و جهان بینی که هنر در آن شکل گرفته و عوامل متعدد دیگر، پاسخ به این دست سوالات تغییر خواهد کرد.
در پاسخی ساده و نزدیک به شرایط زمان حال، می‌توان گفت در برخورد با اثر هنری ابتدا حواس و احساسات است که برانگیخته می‌شود. به جهت آن که هنر بر مبنای حس و احساس است و خلق و انتقال آن بر جریان احساسات استوار است، لذا در وحله‌ی اول احساس را نشانه می‌گیرد. یعنی در مواجهه با اثر هنری و در لحظه‌ی ورود به اتمسفر و هاله‌ی یک اثر، در ابتدا ادراکات عاطفی و احساسی تحت تأثیر قرار می‌گیرد و واکنش نشان می‌دهد. این تأثیر پذیری، ناخودآگاه و تا حدودی غریزی است و انتخاب آگاهانه و تعقل در آن جایی ندارد. یعنی مخاطب برای برانگیخته شدن و تأثر حواسش، تصمیم و گزینشی ندارد. این ارتباط و تبادل اولیه بر بستری غیر عقلانی (و نه ضد عقلانی) شکل می‌گیرد و نحوه‌ی آن همانند تأثیر یک آهنرباست بر آهنربایی دیگر که در میدان مغناطیسی‌اش قرار می‌گیرد. این تأثیر پذیری در مخاطبان مختلف، متفاوت است و به عوامل مختلفی از جمله آرشیو ذهنی مخاطب، بستر فرهنگی، تربیت ذائقه، سلیقه‌ی شخصی و ... بستگی دارد.
مرحله‌ی دوم ارتباط و واکنش نسبت به اثر هنری، ارتباط عقلانی و دماغی است.
برای انسان امروزی که مبنای اولیه‌ی تمام شئون زندگی‌اش بر اساس عقل و منطق پایه ریزی و سنجیده می‌شود (دست کم در حوزه‌ی نظری) و عمده‌ی فهم و ادراکش از جهان پیرامون از این دریچه صورت می‌گیرد و معتبرترین ابزار سنجش، عقل، قوه‌ی قضاوت و دماغ است، حتی ادراکات حوزه‌های دیگر نیز می‌بایست از صافی این فیلتر بگذرند و با این سنگ محک بخورند. هنر و دریافت حسی و اولیه از آن نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
نقد به زبان ساده انتقال ارتباط و ادراک از بستر احساس به بستر عقلانیت است.
نقد سعی دارد ادراک حسی و ناخودآگاه را – که از منظر منطق عقلانی، گنگ و غریزی است – به حوزه‌ی خودآگاه منتقل کند و اصولی اندیشمندانه را در ارتباط با کار هنری به کار بندد؛ آن را تجزیه، تحلیل، تشریح و در حوزه‌ای جدید معنا و روایت کند. به زعم عقل مدرن، غبار و مه درک عاطفی و ناخودآگاه را بزداید تا لذت متفکرانه و آگاهانه از اثر هنری میسر شود.



زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن