تجزیه رنگ؛ کار نقد


احسان رضوانی


"بوته ای که در آن اثر هنری و فکری می گدازد و قوام می یابد انباشته از ناخالصی های بی نام است؛ چنین اثری آمیزه ای است از وسواس ها، باورها، معماهای بچگانه، انواع و اقسام انحراف ها، خاطره های ناگفتنی، مطالعه های در هم و بر هم و شمار چشمگیری از حماقت ها و اوهام." (1)

در بخش نخست این نوشتار به معنای لغوی نقد پرداختیم.

در این بخش سعی داریم روند، عملکرد و فرآیند نقد و آنچه "کار نقد" نامیده می شود را مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم تا ساز و کار آن مشخص شود.
زمانی که از هنر صحبت می کنیم، یک نکته ی مهم و کلیدی را نباید از یاد ببریم: هنر کدام دوره ی تاریخی؟
از قرن هفدهم میلادی و از زمانی که دکارت اصالت هستی و وجود را بر مبنای "اندیشه" قرار داد (من می اندیشم، پس هستم) تحول بزرگی در نگاه انسان به جهان پیرامون و نیز به خودش شکل گرفت. اصالت یافتن اندیشه، آغاز تبدیل انسان به "سوژه" بود. امری که نهایتن به مدرنیسم منجر شد.
بر اساس تفکر مذکور تنها آنچه در حوزه ی اندیشه و دماغ انسان قرار دارد واجد اصالت وجود و واقعیت وجودی است و آنچه خارج از این حوزه است اباطیل و خرافات نام می گیرد.
"آیین" یکی از بزرگ ترین این حوزه ها بود که در تفکر پوزیتیویستی، اعتبار خود را از دست داد. به تبع آن هنر که تا آن زمان اعتبار اصلی خود را از آیین می گرفت ناچار به دنبال خاستگاه و مشروعیت جدیدی برای خود برآمد.
هبوط هنر به عالم عقلانیت و محسوسات سرآغاز فصل جدیدی در تاریخ هنر بود که مفهوم و ماهیت جدیدی برای هنر در پی داشت. از این پس هنر ناچار از تن دادن به قواعد و تعاریف جدید و محک خوردن و سنجیده شدن در چارچوب دماغ و اندیشه بود.
تفکیک حوزه هنرهای مختلف و کشیده شدن مرزهای محکم میان آنها به خصوص در مورد نقاشی، معماری و مجسمه سازی، یکی از نتایج اولیه این تغییر و آغاز فصل جدید هنر بود. از دیگر نشانه ها و عوارض این تغییر پرداختن هنرها به مواد و مصالح مورد استفاده خود و مداقه بر خصلت مادی آنها، مطرح شدن مباحث فرم و محتوا و تفکیک این دو مقوله از یکدیگر و نیز پرهیز از نمایش طبیعت و عینی گرایی بود.
پرداختن به مراحل این تغییر و تحولات به خصوص از اواخر قرن نوزدهم و در طول قرن پر سرعت بیستم بسیار پر اهمیت و برای علاقه مندان مباحث تاریخ هنر، فلسفه هنر و نقد ضروری است ولی در حوصله این نوشتار فشرده نیست.
خلق اثر هنری اگرچه امری عقلانی نیست و ساز و کار پیچیده ی خود را داراست، اما اینک اثر هنری برای تشریح و سنجش می باید با معیارهای عقلانی محک بخورد تا میزان مقبولیت آن مشخص شود. در فقدان آیین، مذهب و اسطوره، اکنون سنجش هنر والا به عهده ی جایگزین آنان یعنی قوه ی عقل است که توسط "سوژه" انجام می پذیرد.
نقد هنری به معنای مدرن اش از این نقطه تاریخی آغاز می شود. کار نقد، تشریح اثر هنری در چارچوب آگاهی و اصول اندیشمندانه است. البته این کار هیچ گاه به طور کامل فارق از تاثیر احساسی اثر هنری نیست ولی سعی دارد تا حد امکان تاثیرات احساسی و گنگ کار هنری بر مخاطب را با معیارهای اندیشمندانه تبیین و واضح کند.
به بیان دیگر کار نقد، زدودن غبار و مه درک عاطفی و غریزی و ادراک بهتر اثر هنری است.


1- آلن بدیو
زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن