الف:
درد می کند، بدنم درد می کند.
هنوز از جایزه بزرگ ادیان توحیدی ، جشنواره مقاومت و جشنواره های فلان و بهمان خیلی نمی گذرد اما به همین زودی بدنم به لرزه افتاده است و نیاز به نمایشگاه هایی از این دست در رگ هایم ووول می خورد.
ب:
بچه که بودم هر وقت با پدرم برای خرید به بازار می رفتیم، ندایی از عقب و کنار، از زبان گاری کش و حمال به گوشم می رسید که:"آی! بپا نفتی نشی!"
ج:
درد میکند، خشک شده است رگ هایم و تیر می کشد پی هایم!
ی:
د:
عادت جدید، چند صباحی است زود به زود به بدنم تزریق شده است.
چه از طریق گروه های وابسته دولتی و چه از طریق گروه های مستقل دولتی.
چه به عنوان (ه) و چه به عنوان (و):
(ه):
اجرت یا حقوق/ پول چرب و نرمی که (اخیرا) بابت طراحی پوستر برای حضور در نمایشگاه های موضوعی به طراح می پردازند که خود موجب ایجاد شغل جدیدی با عنوان[ کارمند- طراح گرافیکِ پاره وقت] شده است.
(و):
جایزه ای چاق، که به برترین طراح گرافیکِ جایزه بگیر اهدا خواهد شد.
[طراح گرافیکِ جایزه بگیر] طراحی است که همچون یک کابوی، سوار بر اسب بی کاری اش می شود و وقت بی ارزشش را بجای طی طریقِ شمال به جنوب و جنوب به شمالِِ جردن، مثل یک سنگِ مفت بر می دارد و به سوی گنجشک تُپل میلیونیِ این جشنواره ها پرت میکند.اگر گرفت که به درد بدنش التیام می بخشد( آن هم چه التیامی) و اگر نگرفت که سوزشش دو چندان می شود و(مثل من) از انجام و سر انجامش دود بلند می شود.
1:
پول نفتی که قرار بود سر سفره هایمان بیاید سرازیر شده الحمدلله وبه رگ هایمان تزریق می شود. خدا خیرش دهد!
2:
بیوگرافی سه خطی ام به نام موزه و صبا و فلان و بهمان مزین شد.
ح:
هر نمایشگاهی که باشد مهم نیست، هر چه که ساقی علم کند عشق است، فقط این درد رگ هایم را...
هر نمایشگاهی که باشد، هر موضوعی، فقط این درد رگ هایم را آرام کند...
3:
داور ها معروف ترین ها بودند.چه ایرانی ها و چه خارجی ها.
م:
درد میکند، بدنم!
دزم بالا رفته است.....
هر چه می خواهد باشد، فقط دردم را آرام کند...
ن:
تا نشئه از ثروت و شهرت به یاد صدای ساده ی حمال بیافتم و بانگ سرخوش اش که: آهاااااااااااااااااااااااااااای! بپا نفتی نشی!