سخن رنگ
بدیهی است نظرات مطرح شده در این یادداشت، الزاما نظر «رنگ» نبوده و «رنگ» مطالب مختلف را برای هرچه بهتر شدن فضای نقد و بررسی تحولات گرافیک ایران منتشر میکند.
لازم به ذکر است که «رنگ» از انتشار جوابیه و نوشتار از سوی مخاطبان و صاحبنظران، در جهت حفظ این فضای مطلوب استقبال میکند.
چند وقتیست قلمها کمی پرطرفدار شدهاند؛ شرکتها بیشازپیش خود را ملزم به استفاده از تنها یک یا دو قلم کرده و جاهایی پا را فراتر گذاشتهاند و قلمی ویژه برای خود سفارش میدهند. البته بهعلت رایج نشدن این موضوع، معمولاً پیشنهاد سفارش طراحی قلم اختصاصی از سوی مشاور بازاریابی یا مدیر هنری مطرح میشود. اما همین مرسوم نبودن و آگاهی کم دو طرف در این زمینه، موجب شده که گاهی کارفرما این کار را به فردی بسپارد که تخصصی در این زمینه ندارد.
متأسفانه در کشور ما اغلب طراحان آچار فرانسهاند و تخصصی کار نمیکنند. هر سفارشی را برای گذران زندگی یا طمع دستمزد بیشتر پذیرفته و دستوپا شکسته چیزی تحویل کارفرما میدهند؛ او هم به خیال خود با یک متخصص کار کرده و باید خیالش راحت باشد اما نیست. او مطمئن نیست که کار مناسب اوست. طراح موظف است او را قانع کند. طراح میبایست پروسهی کار را مو به مو برای کارفرما شرح بدهد و با توضیح دلایل منطقی ثابت کند که این کار به درد او میخورد؛ اگر بخورد! در اصل پروسهی دیزاین بر اساس نیاز کارفرما و تحقیقات مرتبط شکل میگیرد. دیزاین حل مسئله است. مسئلهی کارفرما چیست؟ چه نیازی به قلم دارد؟ مخاطبانش چه کسانیاند و چه قلمی مناسب آنهاست؟ وظیفهی قلم جدید چیست؟ خوانایی بیشتر؟ جذابیت و جلب توجه؟ القای یک روحیهی خاص؟... قلم طراحی شده میبایست دردی را دوا کند. باید فاصلهی او با مشتریاش را کوتاهتر کند. در عوض فونتهای کپی، بیارزش و بدون شناسنامه روز به روز بیشتر میشود، کارهایی که با لفاظی و دوز و کلک به کارفرمای از همهجا بیخبر خورانده میشود؛ فونت ما خواناترین است، چون هندسیست پس مدرن است، سادهشده است پس بسیار خواناست، چهار کرسی دارد و خیلی خارجیست و... کاسبانی که از موقعیت و ناآگاهی کارفرما سوءاستفاده کرده و با اینکه تخصصی در این زمینه ندارد به این حوزه ورود میکنند. این کار در طولانی مدت باعث بدبینی و بیاعتمادی کارفرمایان میشود؛ رفتارهایی که در هر حرفهای آفت است.
وقتی کارفرما معیار و میزانی برای تشخیص خوب و بد ندارد، ناچار هر ادعایی را باید بپذیرد. وظیفهی طراحان است که معیارها را به وی نشان داده تا بتواند درست و غلط را تشخیص داده، حرفهای ببیند و با حرفهای کار کند.
داستان آشناییست. هرکه فتوشاپ دارد گرافیست است و هرکه دوربین میخرد عکاس. پس همه طراحی قلم را از بریم!
طراحی قلم هم مانند همهی حرفههای دیگر، سواد و تجربه میخواهد. وقتی برای حرفهای زحمت نکشیده و دل نسوزاندهای، اهمیتی به آن نمیدهی. شخصی قلم را طراحی کرده و دیگری از آن استفاده کرده و میفروشد. اما اشارهای به قلم و طراحش نمیکند! چه برسد به اینکه از طراح و صاحب اثر اجازه بگیرد. حقوق معنوی کجا بود؟ بعضاً زیر بار ریدیزاین هم نرفته و از بیخ و بن همه چیز را تکذیب کرده و کار را اورجینال میدانند در صورتی که کپی بودنشان مثل روز روشن است. این حق سفارشدهنده است که قلمی جدید در اختیار داشته باشد. وای اگر بداند چه بلایی بر سرش آوردهایم!
عجوزه ای را بزک کرده و به اسم دختر باکره قالبش میکنیم.
رضا بختیاریفرد، امید امامیان