آیا مرگ پوسترها نزدیک است؟


ترجمه:ریحانه دقیقان


گتز گرملیک، موسس و مدیر فراخوان «جسارت ابراز خشم»، نظر مرا به‌عنوان یکی از داوران این فراخوان جویا شد.
امروزه طراحی پوستر مانند سایر رشته‌ها به سرعت در حال تغییر است. نقش پوستر به‌عنوان یک رسانه‌ی تبلیغاتی تغییر کرده است. اساتید و شخصیت‌های مهم طراحی پوستر اکنون سال‌خورده و بازنشسته شده اند و همین امر در تغییر روند آموزش طراحی پوستر تأثیر گذار بوده است. این تغییر تأثیر بسیاری بر مفهوم «پوستر خوب» -که به هنرجویان آموزش داده می‌شود- گذاشته است. اساتید بزرگ و قدیمی پوستر، میانه‌ی چندان خوبی با طراحی به‌وسیله‌ی تکنولوژی نداشتند.



امروزه حتی هدف و تعریف پوستر نیز تبدیل به یک سوال شده است: آیا تصویری که به‌وسیله‌ی پرینتر و در تعداد بسیار محدود چاپ شده و به فراخوان‌ها ارسال می‌شود، باز هم یک پوستر به شمار می‌آید؟ آیا تصویری که روی صفحه‌ی کامپیوتر یا موبایل هوشمند دیده می‌شود یک پوستر است؟ آیا چیزی که تنها با استفاده از انگشت اشاره‌ی شما، روی یک میز کوچک، در اتوبوس و در عرض چند دقیقه طراحی می‌شود را می‌توان پوستر نامید؟ پیام این پوستر از چه کسی و به چه کسی منتقل می‌شود؟ آیا باید قابل فهم باشد؟ توسط چه کسی باید درک شود؟ ارزش آن چقدر است و چه کسی باید چه میزان به چه کسی، در قبال آن بپردازد؟ به طراح، به پرینتر، به شرکت تولید کاغذ، به شرکتی که برنامه‌های طراحی را ساخته است، به شرکتی که آن‌ها را در خیابان نصب می‌کند، به کسی که مالک فضای واقعی یا مجازی نمایش پوستر است؟ آیا از حالا به بعد مخاطبان نیز باید در ازای دیدن پوستر شروع هزینه بپردازند؟
با تمام سوالاتی که ایجاد شده‌اند و عموماً پاسخ مساعدی هم برای آن‌ها نیست، طبیعی است که بعضی از مردم معتقد باشند مرگ پوستر بسیار نزدیک است. در واقع بسیاری از شرکت‌های برگزار کننده‌ی رویدادهای طراحی پوستر با مشکلات مالی مواجه شده‌اند. از طرف دیگر پوسترها هم به لحاظ کیفی و هم به لحاظ کمی فوق‌العاده عالی هستند.
فراخوان‌های جدید معمولاً برای پوسترها موضوع می‌دهند، موضوعاتی که بیشتر به حقوق بشر مربوط هستند مانند حق تحصیل، خانه داشتن، فرصت های برابر، توقیف اعدام به‌عنوان مجازات و چیزهایی از این قبیل. پوسترهای ارسالی با این موضوعات در دسته‌ی موضوعات اجتماعی قرار می‌گیرند. موضوعات اجتماعی نه به معنای سوسیالیسم و جامعه‌گرایی بلکه بیشتر به معنای وبسایت‌های «اجتماعی» مانند فیس‌بوک، تویتر، پینترست، یوتیوب و بسیاری دیگر. جوامعی که کلید واژه‌های اصلی آن‌ها Friend، Like، Follow، Send، Invite و Share هستند.
ورود به این وبسایت‌ها و فراخوان‌ها رایگان است. آن‌ها بین‌المللی و به‌راحتی قابل فهم هستند. آن‌جا می‌توانید ببینید دوستانتان چه می‌کنند و به دنیا نشان دهید که شما چطور فکر و عمل می‌کنید.




البته می‌دانم که یک فراخوان با چند هزار پوستر را نمی‌توان مثلا با یوتیوب مقایسه کرد و همچنین به این امر آگاه هستم که ما در آغاز یک مسیر هستیم و در این مسیر سوء استفاده‌هایی رخ خواهد داد و ارزش‌ها تغییر خواهند کرد و این انقلاب، فرزندان خود را خواهد بلعید. اما هیجان و خوشحالی صد طراح که پوسترهایشان در داوری انتخاب شده را به‌راحتی می توانم درک کنم. پوسترهایی که نه تنها در کاتالوگ بلکه در گالری‌های مختلف به نمایش در خواهند آمد. همچنین رضایت و شادمانی سی نفر از آن‌هاکه آثارشان در خیابان‌های هایدلبرگ به نمایش گذاشته می‌شوند می‌فهمم. خیابانی که در آن صدها و شاید هزاران نفر هر پوستر را تماشا کنند، جایی که عابران آن افراد معمولی، کودکان، رفتگران، میلیونرها و گداها و شاید حتی طراحان پوستر هستند.
نصب پوسترهای منتخب در خیابان از مشخصات برجسته و منحصر به‌فرد فراخوان «جسارت ابراز خشم» است، و باعث می‌شود پوستر‌ها را به ریشه خود بازگرداند. پوسترها برای حرف زدن با مردم ساخته شده‌اند و من امیدوارم انتظاری که در قدیم از پوسترها می‌رفت (پوستر باید عمل کند!) در دنیای جدید طراحی پوستر نیز باقی بماند. پوسترها نباید در دنیای آکادمیک هنر بمانند، خاک بخورند و فاسد شوند و از جلسه‌ی داوری مستقیم راهی موزه‌ها شوند.
این بدین معنا نیست که باید آن‌چه که می‌بینید را دوست بدارید. من امیدوارم در آینده فراخوان‌ها به گونه‌ای
برگزار شوند که مخاطب نیز بتواند به پوستر پاسخ دهد، آن‌را تحسین کند، نقد کند، سوال بپرسد، ابراز انزجار و اعتراض کند. در دنیایی که تغییر با سرعت بالایی صورت می‌گیرد، مهم است که بتوانید نظر خود را بیان کنید، چرا که این پنجره‌ی منحصر به‌فرد، زمانی که آب‌ها از آسیاب بیفتد بسته خواهد شد.
وقتی در حدود سال ۱۸۹۰ هم‌زمان با پیشرفت تکنولوژی در صنعت چاپ پوسترها معروف شدند، استقبال گرم و هیجان‌انگیزی از آن‌ها شد. بعد از چند سال نمایشگاه‌ها، کتاب‌ها، افرادی که کلکسیون پوستر داشتند، مجله‌ها و موزه‌ها پدید آمدند. پس از این‌که این هیجان فروکش کرد، پوسترها برای مدت بیش از صد سال جزء مسلم زندگی روزمره در شهرها باقی ماندند. از طرف دیگر در همین زمان گن‌ها (لباسی محکم برای جمع کردن شکم و پهلو) به سرعت از زندگی مردم ناپدید شدند و دیگر نه دخترها و نه پسر ها مایل به استفاده از آن‌ها نبودند. احساس می‌کنم مشابه آن اتفاق امروزه نیز به وسیله‌ی پیشرفت وسیع تکنولوژی در دست‌یابی به اطلاعات و تعامل، در حال وقوع است. چیزی که امروز می‌پذیرید یا رد می‌کنید ممکن است در آینده تبدیل به یک استاندارد شود، نه تنها در پوسترها بلکه در نحوه‌ی برخوردمان با دیگران، با محیط زیست و منابع‌مان، با تصویری که از خود، از جامعه‌ی خود، جهان مادی و معنوی داریم.
بنابراین این را باز هم برای کسانی که پوسترهای «جسارت ابراز خشم» را دیده‌اند تکرار می‌کنم: جسارت کنید و عصبانی شوید! از ابراز نظر شخصی خود نهراسید، حتی من نیز به‌عنوان داور این فراخوان پوسترهایی را دیدم که خونم را به جوش می‌آوردند!

رنه وانر

منبع
زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن