محمد رضا ساختمانگر/ هلیا قاضی میر سعید
|
مصطفی اسدالهی |
در ابتدای گفتوگو یک سوال خارج از بحثمان(تایپوگرافی) برای من مطرح است و آن اینکه چرا آثار خوب گرافیکی و طراحی، در کشورما اکثرا در آتلیههای شخصی و به صورت انفرادی شکل میگیرند و اصولا کار گروهی در شکلگیری یک اثر هیچ نقشی ندارد. بهطور مثال در دانشگاهها با توجه به این که هم اساتید و هم دانشجویان در آن مکان جمع هستند، اتفاق مهمی در عرصه ارائه کار به سفارشدهندهگان در سطح جامعه رخ نمیدهد؟
این ویژگی در جامعه ما و در سطوح مختلف وجود دارد و در عرصه «هنر گرافیک» هم طبعا با آن مواجه هستیم. در آتلیههای شخصی یک کار خوب خلق میشود ولی عده محدودی آن اثر را میبینند و این بزرگترین ایراد آن میباشد. چرا که محدودیت مخاطب بهوجود میآید. شاید آن سازماندهی که باید باعث شناساندن و عملکرد خوب گرافیک در جامعه شود وجود ندارد. ما در حال حاضر سفارشدهندههایی مانند موزه هنرهای معاصر داریم که در سال چند پوستر خوب از طریق سفارش به طراحان مطرح ارائه میدهد، اما کسی این پوسترها را نمیبیند چرا که درجای اصلی خود به کار نمیرود. در واقع گرافیک در جامعه ما جایگاه درستی ندارد. در حالیکه این رشته ترکیبی از علم و هنر است و توسط استادان خوبی تدریس میشود و دانشجویان بسیاری هم دارد. اما زمانی که باید به صورت کاربردی مورد استفاده قرار گیرد بسترهای آن وجود ندارد و اگر در سطح شهر کارهایی دیده میشود که متاسفانه توسط افرادی که تخصص آن را ندارند انجام شده است.
ارتباط درست بین سفارشدهنده و طراح از چه طریق و چگونه باید بهوجود آید؟ و نقش دانشگاه و موسسات و انجمنها به چه صورت است؟
در تمام دنیا دانشگاهها مراکز تحقیق هستند. این ارتباط دوطرفه، باید بین مراکز تولید و ارائه خدمت با مراکز تحقیقاتی برقرار باشد. ما باید هم به کسانی که در رشته گرافیک تحصیل میکنند و هم به سفارشدهندگان محصولات گرافیکی و حتی مدیران و تصمیمگیرندگان و کسانی که برنامههای کلان مینویسند آموزشهایی بدهیم تا بدانند جایگاه گرافیک در سازمانها و یا جامعه کجاست. اگر این اتفاق رخ دهد مشکلات بسیاری حل خواهد شد.
برمیگردیم به بحث اصلیمان، که اصولا به چه نوع کارهایی میتوان تایپوگرافی گفت و آیا تعریفی برای این کلمه دارید؟
به نظر من باید به این مقوله نوعی نگاه کنیم که به صورت یک معضل جلوه نکند. به نظر من «تایپوگرافی» و «پیکتوگرافی» در کنار هم هستند. چرا زمانی که از تایپوگرافی صحبت میکنیم حرفی از «پیکتوگرافی» زده نمیشود؟ چرا این دو را از هم اینقدر جدا کردهایم؟ باید مثل کتابهای تاریخی به زمانی برگردیم که انسان اولیه در غار برای ثبت موضوعی، شکل ظاهری آن را بر روی دیوار ترسیم کرد. همان انسان با گذشت زمان هنگامی که مفاهیم بیشتر و گستردهتر و در عین حال پیچیدهتر شد یک سری علائم رسم کرد که این علائم در ابتدا همگی شمایل ظاهری هر چیزی بودند. در واقع انسان اولیه به ثبت وقایع روزانه و همچنین موضوعاتی چون پیروزی یا شکست در جنگ و... پرداخت اما زمانی که مفاهیم گستردهتر شده علائم را نیز تجریدیتر رسم کرده است. اگر کمی به این مسئله دقت بیشتری کنیم متوجه میشویم که تفاوتی در نحوه شکل گرفتن این مفاهیم در مغز وجود ندارد. یعنی ما با چشم میبینیم و در مغز به معنا تبدیل میشود. پس فرقی نمیکند که مفاهیم با اشکال به مغز منتقل شوند یا با کلمات. در واقع نتیجه یکی است. بهطور مثال، چه ما بنویسیم «مار» و یا شکل مار رابکشیم، در نهایت منظور ما موجودی خزنده و دراز است که نیش خطرناکی دارد.
در نتیجه نباید فراموش کرد که تمام هموغم انسان در این بوده که میخواسته ارتباط برقرار کند و اثری از خود به جای بگذارد که در ابتداییترین شکل آ ن شمایلی خلق کرده و ترسیم نموده است.
مانند تصویر گاوی که بر دیوارهای غار ترسیم کرده است.
ولی زمانی که انسان به صنعت دست پیدا میکند و ابزار را بهوجود میآورد، و نیز مفاهیم گسترش پیدا میکنند و نشانهها زیاد میشوند، برای بیان مفهوم و معنای خواسته خود علایم و نشانههایی را بهوجود میآورد که ما امروزه به آن «خط» میگوییم. پس «تایپوگرافی» در معنای حروف و «پیکتوگرافی» در معنای تصویر، همواره در کنار هم بوده و ریشهای مشترک دارند.
امروزه حروف، ریشه تاریخی شان همان خط تصویری است.
اما انسان دورانهای بسیاری را طی کرده و مغز بشر تکامل زیادی یافته و توانسته مفاهیم گسترده را در مغز خود بپروراند. سپس مجبور شده تا به ثبت موضوعات بپردازد که علائم و خطهایی را اختراع و برای تکثیر آن ابتدا با دست و سپس از ماشین چاپ استفاده کرده است.
حال اگر مقایسهای داشته باشیم بین گرافیک اوایل قرن بیستم با اوایل قرن بیستویکم میبینیم که «نقاش»ها پایهگذار این مسئله بودند. در واقع نقاشان و هنرمندانی که میخواستند بعد رسانهای اثرآنها بیشتر باشد، تکنیک و روشهای خاصی را به کار گرفتند و برای تکمیل مطالب از «فونت» هم استفاده کردند. پس «تایپوگرافی» یعنی ارتقا توان ارتباطی تایپ و حروف.
به عبارتی میخواهیم با دمیدن روی تصویری به کلمه، مفهوم ارتباطی آن را گسترده کنیم و اثر تاثیرگذارتر بهوجود آوریم.
آیا به همین دلیل است که حروف را سعی کردیم به شکلی زیبا ترسیم کنیم و خوشنویسی بهوجود آمد؟
اگر بگوییم انسان خط را اختراع کرده است و برای خط احترام زیادی قائل بوده و دوست داشته خط را از جنبه کاربردی و هم به لحاظ ظاهری زیباتر کند، در آن زمان است که به «خوشنویسی» روی آورده است.
بعضی موضوعات هم برای فرد بسیار مقدس بوده و همین باعث شده تا بهترین و زیباترین شکل خط را برای آن موضوع انتخاب کند و حتی تزییناتی هم به آن میافزود.
بهطور مثال در نگارش کتب مقدس و یا تزیینات اماکن مورد احترام، همواره از آن بهره گرفته است. در نتیجه میتوان گفت خوشنویسی هم از دل همین نیات به سمت تکامل رفته است.
|
|
پوستر نمایشگاه نقاشی و مجسمه دهه چهل و پنجاه/ اثر: مصطفی اسدالهی |
پوستر جنبش هنر مدرن/ اثر: مصطفی اسدالهی |
با توجه به اینکه هنر گرافیک یک هنر وارداتی و معاصر است و در عصر تکنولوژی بهوجود آمده است، چه تاثیراتی از تکنولوژی گرفته است؟
در واقع تکنولوژی علت اصلی تحول «هنرگرافیک» و مطرح شدن آن به عنوان یک «رسانه» است.
در این عصر مفاهیم گستردهتر و ظریفتر میگردد و بشر به فکر تکثیر و ثبت مفاهیم میافتد.
در این زمان تکنولوژی غرب برای تکثیر حروف، با همان شکل و ویژگی حروف غربی بهوجود میآید.
اما ما نمیتوانستیم آنها را عینا «بلوکه» کنیم، ولی این کار را کردیم و در این بلوکه کردن عدهای میگویند که زیبایی از دست رفته است و نگرانیهایی به وجود آمده است.
گرافیک به اندازه خیلی زیادی در طراحی پیکتوگرامها پیشرفت کرد. یعنی عالیترین سادهسازیها، در آثار «بیکتوگرام»ها به دست آمدند و هنوز هم ما از خدمات این پیکتوگرامهای زیبا و مشهور در تمام دنیا استفاده میکنیم. هر جا که میخواهیم یک زبان تصویری مشترکی داشته باشیم از همین پیکتوگرامها استفاده میکنیم.
بعد از آن طراحان به «تایپ» که ریشه آن همان «پیکتو»ها هستند علاقمند شدند که تصویر را کنار بگذارند و به روش خاصی از چیدمان، به آنها شکل تصویریتری دهند. حتی در آثار خودجوش زمان انقلاب بهعنوان مثال جمله «مرگ برشاه» که بر در و دیوار نوشته شده بود و کلمه شاه به صورت سروته نوشته میشد نمونهای از همین تایپوگرافی است که معنای سرنگونی شاه را القا میکرد.
یعنی مفهوم شکل و معنای حروف، توامان جهت بیان مقصود و تاکید بیشتر در کنار هم و به کمک هم میآیند.
موارد کاربردی تایپوگرافی در چه جاهایی است؟
در هر جایی که میخواهید پیامی را برسانید.
ما در گرافیک یک استراتژی داریم و بعد هم باید برای این استراتژی ابزاری تهیه کنیم. بنا به مقتضیات باید از ابزار مناسب استفاده کنیم. بدین جهت تایپوگرافی، ابزاری است جهت بیان مفهوم و معنا. و البته که این از خاصیت رسانهای بودن «هنرگرافیک» است.
چرا که در بحث رسانهها باید با کمترین علایم، بیشترین مقصود و مفهوم را القا نمود.
آیا میتوان از تایپوگرافی در روزنامه هم استفاده کرد؟
بله. در روزنام هم ما تایپوگرافی را اعمال میکنیم.
انتخاب شخصیتهای مناسب حروف و فونتها در ارتباط با مفاهیم درونی آنها و نحوه قرارگیری آنان در روزنامهها و مجلات دربحث تایپوگرافی قرار میگیرد.
آیا میتوان مقایسهای بین روند طراحی فونتها در غرب و آنچه در ایران اتفاق افتاده کرد؟
ما چندین و چند سال است که دست روی دست گذاشتیم و فقط چند تن از همکاران طراح گرافیک ما «فونت» طراحی کردند و متاسفانه کسی حاضر نیست که این کار را انجام دهد.
در واقع وجه تمایز حروف غربی از حروف ما در طراحی مناسب حروف جهت ماشینی شدن و اصطلاحا «سربی» شدن است.
ابتدا باید فونتهای مناسب، با ویژگیهای گستردهای طراحی کنیم و در این فونتها سعی کنیم کمبودهای تکنیکی که از قبل وجود دارد را جبران کنیم. از فونتهای موجود فقط تعداد معدودی از آنها قابل استفاده هستند که البته باید به هنگام استفاده نقصهای تکنیکی آنها را هم برطرف کرد.
پس در قدم اول باید فونتهای مناسب با ویژگی تکثیر، به شکلی که حروف فارسی در ذات خود دارند طراحی نماییم و سپس برای تکثیر آن از تکنولوژی استفاده کنیم. یعنی در واقع همان مسیری که غرب طی کرده است را باید طی نماییم.
با توجه به اینکه حروف فارسی به هم چسبیده هستند آیا این قابلیت را دارد که مانند حروف غربی به اشکال مختلفی طراحی شوند؟
بله. البته خیلی سخت است. اما امکان بهتر شدن و درست کردن آن وجود دارد.
آیا خوشنویسی به شکلی که در زبان ما وجود دارد در غرب هم هست؟
بله. آنها هم با قلم مینوشتند. حتی حروفی از لاتین وجود دارد که به هم میچسبند. هنوز هم در غرب بعضی از آدمهای قدیمی با قلم و مرکب خط مینویسند. حتی کتابهای مقدسی مانند تورات و انجیل با دست نوشته شده و تزیین هم شدهاند. اما آنها این مسأله را نیز حل کرده و این حرف را قابل تکثیر نمودهاند.
البته اوج این مسئله در سال 1955 با خلق حرف «هلوتیکا» بود. کوششی در جهت خلق فونتی که متناسب با زمان خود باشد.
آیا خوشنویسی ما در این پروسه میتواند نقشی داشته باشد؟
بله. خوشنویسی برای ما پشتوانه است. ما اندازههای طلایی و زیباییهای ظاهری برای طراحی یک فونت جدید را میتوانیم از خوشنویسی بگیریم.
تناسبات و زیباییهای بدیلی را ما در خوشنویسی خلق کردیم. هماکنون وقتی میخواهیم یک خط جدیدی را برای کاربردهای مختلفی درجامعه تولید نماییم، بازهم توصیه میشود که به خطهای قبلی توجه شود چون این تناسبات در ذهن ما به عنوان الگوهای زیبایی جا افتاده است.
و میتوان از نسبتهای آن بهره جست. ما در خوشنویسی برای هر حرف و حرکتی قاعده و قانونی داریم که تمامی آن قواعد از مبانی هنرهای تجسمی نشأت گرفته است. بنابراین خوشنویسی برای ما الگو و زیربنا است تا بتوانیم مدلهای زیبا وخوب دیگری مثل آنها خلق کنیم.
اگر بتوانیم از قوانین و قواعد خوشنویسی، حروف استانداردی با ویژگی تکثیر توسط ماشین(حروفچینی) بهوجود آوریم، در واقع به این معضل نبود و کمبود «فونت» استاندارد در آثارمان پایان دادهایم.
آیا هر اتفاق تصویری که با حروف انجام شود میتواند تایپوگرافی باشد؟
نه.
کالیگرافی همان خوشنویسی است؟
نظرات متفاوت است. بعضی میگویند کالیگرافی خوشنویسی نیست. اما در بسیاری از کتب معادل آمده است.
از شما سپاسگزارم.
این مطلب پیش از این در روزنامه حیات نو به چاپ رسیده است.