انجمن مورد نظر در دسترس نمی‌باشد




سخن رنگ
بدیهی است نظرات مطرح شده در این یادداشت، الزاما نظر «رنگ» نبوده و «رنگ» مطالب مختلف را برای هرچه بهتر شدن فضای نقد‌ و‌ بررسی تحولات گرافیک ایران منتشر می‌کند.
لازم به ذکر است که «رنگ» از انتشار جوابیه و نوشتار از سوی مخاطبان و صاحب‌نظران، در جهت حفظ این فضای مطلوب استقبال می‌کند.
مجله‌ی الکترونیکی «رنگ»



با اعلام خبر واگذاری موزه‌ی هنرهای معاصر تهران به بنیاد رودکی، هنرمندان هنرهای تجسمی و هنردوستان با حضور در تجمع اعتراضی مقابل موزه، مخالفت خود را اعلام کردند. چند روزی از تکذیب واگذاری موزه نگذشته بود که خبر حذف رشته نقاشی و تغییر نام و سیلابس‌های درسی رشته طراحی گرافیک در هنرستان، مورد اعتراض قرار گرفت. اعتراضات در فضای مجازی شروع شد و با صدور بیانیه و امضاء طومار ادامه پیدا کرد. درست یا غلط، موافق یا مخالف کسانی واکنش‌هایی نشان دادند و همه‌شان در یک ویژگی مشترک بودند و آن عدم انفعال بود. به قدر بضاعت‌شان واکنش نشان دادند و این میان انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران غایب بود و هست هنوز! انجمنی که "قرار است در حد توان خود، به بهترین روش، اهمیت حرفه‌ی‌ طراحی گرافیك ایران را به جامعه‌ی خود و جهان بشناساند "1 " انجمن معتقد است كه خلاقیت طراحی گرافیك، در شرایطی گسترش می‌یابد كه طراحان در شرایطی آسوده و تحت حمایت‌های اجتماعی مناسب كاركنند و نیز رقابتی سالم میان آن‌ها برقرار باشد كه عواید آن علاوه بر سودمندی و كاربردهای مقطعی در سطح كشور، نقش كلیدی در شكل‌گیری و ایجاد محیط هنری مناسب در جامعه دارد كه این خود دارای ارزش‌های فرهنگی بی‌شماری است."2 همه‌ی این موارد انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران را موظف میکند که نسبت به آسیب‌هایی از این دست منفعل نباشد. این خواسته‌ی جامعه‌ی طراحی گرافیک ایران از انجمن صنفیست. جامعه‌ی طراحی گرافیک ایران از انجمن صنفی توقع دارد و به همین دلیل هیات مدیره انتخاب کرده است.
اینکه موزه‌‌ی هنرهای معاصر واگذار شد یا نشد، یا از ابتدا شایعه بود یا نبود بحث دیگری‌ست. آما آیا واکنش درست به اتفاقاتی از این دست جزو وظایف اعضای هیئت مدیره‌ی انجمن هست یا نیست؟ اگر نیست بگویند که نیست تا اهالی گرافیک برای‌شان محرز شود که این امامزاده قراری برای شفا دادن ندارد، اگر کور نکند، و بروند و دخیل‌شان را جای دیگری ببندند. تا همه بدانند که موزه‌ی هنرهای معاصر ایران هیچ ربطی به جامعه‌ی گرافیک نداشته و ندارد و هر رویدادی هم که به گرافیک مربوط بوده و تا به حال در آن برگزار شده شایعه بوده همه‌اش. شایعه. مثل شایعه‌ی مردن ماندلا مثلاً. یا شایعه‌ی گشتن زمین دور خورشید! مثل همین شایعه‌ای که اخیراً گفته‌اند، که قرار است به جای آموزش گرافیک در هنرستان، به جوانان آموزش بدهند که چطور در مراسم عروسی عکس بگیرند و روتوشش کنند! دیگر به پرسپکتیو و تاریخ هنر هم نیازی ندارند. فرم هم لازم نیست بدانند. هارمونی هم به دردشان نمی‌خورد! با سواد شدن هم که از اولش مهم نبوده. می‌ماند چشم عروس که نباید در عکس قرمز باشد و داماد هم که قشنگ است انشالله. اگر نوابغی که این برنامه را پیاده کرده‌اند متوجه صدماتش نبوده‌اند، به خودمان می‌گوییم که خوب باز هم چند نفری دور هم جمع شده‌اند و برای چیزی تصمیم گرفته‌اند که بلدش نیستند. یا کم بلدش هستند. اما بزرگان انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران که خوب می‌دانند عکاسی از مجالس، گرافیک نیست و یا از اساس فتوگرافیک، می‌تواند زیرشاخه‌ای از طراحی گرافیک باشد و نمی‌تواند جایگزین آن شود. ایشان که تمام زندگی‌شان را صرف طراحی گرافیک کرده‌اند اصلاً این اتفاق برای‌شان مهم نیست؟ حالا نگرانی ما این است که انجمن  نگران بودن را فراموش کرده‌ باشد! اگر این آسیب‌ها برای‌شان مهم است، چرا منفعل هستند و اگر مهم نیست؛ چرا مهم نیست؟
هنرستان همیشه یکی از مهم‌ترین نهادهای آموزشی بوده و هست برای نوجوانانی که در بهترین سن یادگیری به آن وارد می‌شوند. وگرنه تکلیف فضاهای آکادمیک دانشگاه‌ها و بی‌سوادی‌اش و طرح درس‌های ناکارآمدش در حوزه‌ی گرافیک، روشن است و این پرسش هنوز هم پرسیدنی‌ست که چرا انجمن در طی این سال‌ها، به عنوان یک نهاد متمرکز در حوزه طراحی گرافیک، با داشتن حق نظارت، فکری به حال طرح درس این رشته در دانشگاه نکرده است. مسلماً انجمن برای این رفتارهای منفعلانه‌اش دارد. اما تا وقتی دلایل مطرح نشوند می‌شود انگار کرد که اصلاً دلیلی وجود ندارد. جامعه‌ی گرافیک ایران، مانند تمام حوزه‌‌های فرهنگی و هنری دیگر به افراد کنش‌مند محتاج است و گریز از این نیاز نشدنی‌ست. مگر باور کنیم تمام آسیب‌ها شایعه هستند. همین افرد کنش‌مند در ایران اسباب حیاط همین گرافیکی شده‌اند که شکسته بسته زندگی می‌کند. اگر مرتضی ممیز بود، رویکرد دیگری داشت. کسی مانند ممیز در حرفه‌اش نام‌آور می‌شود، چون حاصل جمعی از ابزار کنش‌مند است. نمی‌خواهم از ممیز اسطوره‌ای بی‌نقص بسازم، نه می‌خواهم و نه می‌توانم. هیچ کس کامل نیست. اما بدون شک یکی از دلایل نام‌آوری مرتضی ممیز این بود که نسبت به پیرامونش منفعل عمل نمی‌کرد. او اگر بود حتما فعلی داشت. جلال‌آل‌احمد وقتی شهر را نئون پوش دید اعتراض کرد، نوشت، فریاد زد که مگر این کشور کاشی ندارد؟ شیشه ندارد، معرق ندارد، نئون چرا؟ نئون که به ادبیات ربطی نداشت. اما برای او پیرامون و ابعاد مختلف جامعه و آسیب‌های فرهنگی-اجتماعی جامعه‌ای که در آن نفس می‌کشید تعریف دیگری داشته از قرار.  برایش همه‌ی این‌ها مهم بود چون می‌دانست که در یک جامعه، همه چیز بر همه چیز تاثیر می‌گذارد و همین نئون‌ها بعدها بر ادبیات هم تاثیر خواهند گذاشت. آل‌احمد این مهم را باور داشت.
فرض کنیم که انجمن در این چهار ماه به اندازه‌ی نوزده سال گذشته کارهای بزرگ انجام داده است. اصلاً به اندازه‌ی تمام کارهای شده و نشده‌ی نهصد سال گذشته‌ی تاریخ این کشور. اما در جایی که باید یکی از مهمترین تصمیم‌ها و رفتارهای انجمنی‌اش را نشان می‌داد، منفعل عمل کرده است. چرا؟! خواسته ایی که از انجمن طراحان گرافیک ایران هست، عدم انفعال است و یا بیان دلایل انفعال. که این دومی، حداقل فعلی‌ست که انجمن می‌تواند به آن مرتکب شود. کاچی بهتر از هیچی.

زهرا پاشایی


1- برگرفته از تاریخچه انجمن- منتشر در سایت انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران در تاریخ اردیبهشت 95
2- برگرفته از دستاوردهای انجمن- منتشر در سایت انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران در تاریخ اردیبهشت 95

زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن