سخن رنگ
بدیهی است نظرات مطرح شده در این یادداشت، الزاما نظر «رنگ» نبوده و «رنگ» مطالب مختلف را برای هرچه بهتر شدن فضای نقد و بررسی تحولات گرافیک ایران منتشر میکند.
لازم به ذکر است که «رنگ» از انتشار جوابیه و نوشتار از سوی مخاطبان و صاحبنظران، در جهت حفظ این فضای مطلوب استقبال میکند.
۱- یک موزه با دو افتتاحیه؛ همچون انبوهی میدان و خیابان و حتی شهر، با دو نام.
این مساله آشکارگی یک دوگانگی است. مدلولی که بر «غیریت»ی دلالت میکند که موضوع این یادداشت نیست.۲- نمایشگاهی که به مناسبت دومین افتتاحیه موزه گرافیک و در واقع افتتاحیه خودمانی طراحان گرافیک ترتیب داده شده بود سوالاتی به ذهن و زبان بسیاری از دوستان و همکاران طراح جاری کرد. از میان پرسشهای مختلف، پرسش اصلی را میتوان اینگونه بیان کرد:وقتی از موزه طراحی گرافیک حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟نمایشگاه «در آغاز کلمه بود» میتوانست افتتاحیهای باشد برای یک گالری خصوصی؛ یک مکان شخصی و یک حرکت و نمایشگاه دوستانه، محصول کار عدهای از دوستان و همکاران. افتتاحیهای دوستانه و دورهمی، به ویژه با طراحان بسیار جوان و البته فعال و خوشذوق که در حال محک زدن آموختههایشان هستند. در آنصورت، پیشفرض مساله و ذهنیت بازدیدکنندگان مانع از ایجاد آن میزان سوال مشترک در ایشان میشد.ولی وقتی از «موزه طراحی گرافیک»، آن هم از مراسم افتتاحیه و برگزاری نمایشگاهی «در راستای جمعآوری، حفظ، نگهداری و نمایش آثار فاخر گرافیک ایران» که توسط «انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران با همکاری کمیتهی موزه» سخن میرود، باید سطح توقعی را که این عناوین در ذهن مخاطبان ایجاد میکند در نظر داشت.به یقین دلیل ایجاد سوالاتی که از زبان بسیاری از دوستان و همکاران شنیده شد این مساله بوده که آنچه در نمایشگاه با آن مواجه شدهاند با سطح توقع و انتظارشان مطابقت نداشته است.بجاست اگر پرسیده شود چه انگیزهای میبایست مدعوین نمایشگاه را به عمارت ارباب هرمز و موزه گرافیک ایران میکشاند و پس از بازدید به توقع بازدیدکنندگان پاسخ میداد.در ایده نمایشگاه «در آغاز کلمه بود» نه نشانی از ایده تاریخی و گزینش مبتنی بر قدمت و سیر تحول تایپوگرافی فارسی به چشم میخورد (آنگونه که عنوان نمایشگاه نیز ذهنیتی اینچنین ایجاد میکرد) و نه نشان یکدستی از نوجویی و جسارت متأخر داشت. نه به تمامی، نگاهی تاریخی و تبارشناسانه (در حد وسعت و بضاعت تاریخ گرافیکمان) به بازدیدکننده میداد و نه بر جریان و حرکتی نو و اخیر تمرکز داشت؛ نه از آغاز نشان واضحی میداد و نه از موقعیت اکنون. اگر چه در میان آثار مدعو، نمونههای شاخص و موفق به چشم میخورد ولی این امر چیزی از ابهام در تعریف و ایده کلی نمایشگاه کم نمیکرد. مساله مذکور متوجه کلیت نمایشگاه است و نه تک تک آثار، به تنهایی. در نتیجه این سوالات به ذهن بازدید کننده حرفهای میرسید که:ـ آثار موجود در نمایشگاه با چه نگاه و تعریفی انتخاب و دعوت شدهاند؟ـ بسیاری آثار فاخر تایپوگرافی چند دهه پیشتر که به قطع و یقین از وادی آزمون و خطا گذشتهاند و به واقع جزو آثار و مستندات تاریخ گرافیک ایران محسوب میشوند و نسخههایی از آنها حتی در آرشیو شخصی بسیاری از دوستان طراح یافت میشود، با کدام نگاه و منطق در زمره آثار منتخب این نمایشگاه قرار نگرفتهاند؟و …افزون بر محتوای نمایشگاه، فرم و نحوه ساماندهی و چینش آن نیز چنان بود که گویی کوزهگر و کوزه شکسته!اگر نام هر نهاد یا سازمان دولتی یا نیمه دولتی و یا حتی یک گالری خصوصی به عوض نام «انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران» بر صدر این نمایشگاه نشسته بود، به یقین آماج تیزترین حملات و انتقادات دوستان و همکارانمان قرار میگرفت و بسیاری از دعوتشدگان به نمایشگاه، چنین نحوه برگزاری را توهین به آثار خویش و جایگاه طراحی گرافیک میدیدند. نمونه اعتراضاتی از این دست را از سوی همکاران، حتی به نمایشگاهی که در آن سوی دنیا برگزار شده دیدهایم.و اما این همه قابل پذیرش بود اگر از «موزه طراحی گرافیک ایران» و «آثار فاخر گرافیک ایران» حرفی در میان نبود.۳- قدر این مرتبه نشناختهایآنچه در بازدید از نمایشگاه به ذهن متبادر میشد، شتابزدگی و ناپختگی بود و ناهمگونی عنوان و مدعا با محصول و نتیجه. متاسفانه «در آغاز کلمه بود» این ذهنیت را ایجاد میکرد که مدیران انجمن و برگزارکنندگان نمایشگاه، آن را چندان جدی نگرفتهاند.امید که دیوار عمارت موزه بر این خشت کج بنا نشود و کمسنجیدگی و سهلانگاری و نمایشگاهزدگی، سنت مألوف این نهاد نگردد و دامن نودوخته آن را نیالاید.لازم به ذکر است که هدف این یادداشت به معنای واقعی، «نقد» است و نه نادیده گرفتن زحمات و تلاشهای بسیارِ انجام شده. همگی میدانیم برگزاری یک نمایشگاه کوچک حتی، به چه میزان وقت و تلاش و هماهنگی و دقت نیازمند است، تا چه رسد به نمایشگاهی گروهی.بر خانواده طراحان گرافیک روشن است که «موزه طراحی گرافیک ایران» نهادی است عمومی با کارکرد و منافع جمعی و امید و خواست خانواده، رشد و تعالی آن است و سخن گفتن با نگاه سلبی، از فراز بلندای توهم و در جهت منفعت فردی هیچ جایگاه و تعریفی ندارد.
احسان رضوانی
۲۸ | اردیبهشت | ۹۴
*- «وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» نام داستان کوتاهی است از ریموند کارور (۱۹۸۸ -۱۹۳۸) نویسندهٔ داستانهای کوتاه و شاعر آمریکایی، که بر روی مجموعهٔ داستان کوتاهی از او نیز گذارده شد.