سخن رنگ
بدیهی است نظرات مطرح شده در این یادداشت، الزاما نظر «رنگ» نبوده و «رنگ» مطالب مختلف را برای هرچه بهتر شدن فضای نقد و بررسی تحولات گرافیک ایران منتشر میکند.
لازم به ذکر است که «رنگ» از انتشار جوابیه و نوشتار از سوی مخاطبان و صاحبنظران، در جهت حفظ این فضای مطلوب استقبال میکند.
بابک اربابی یکی اعضای انجمن صنفی و عضو کمیته موزه گرافیک در یادداشتی اعتراضی و با ۳۳ پرسش به برگزاری نمایشگاه «در آغاز کلمه بود» و شیوههای اجرایی آن اعتراض کرد.
متن این نامه اعتراضی بدین شرح است:
در آغاز کلمه بود
و کلمه نزد خدا یکی بودو جز خدا هیچ نبود.انجیل یوحنا | باب ١همکاران ارجمند و جناب آقای کوروش جدی، چنانچه مستحضر میباشید، ششمین نمایشگاه ادواری طراحی موزه گرافیک ایران بنا به ادعای سایت انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران «در آغاز کلمه بود» عنوان گرفت. نمایشگاهی که علیرغم نقصان بسیار و ضعفِ کیفیتی، در روز دهم اردیبهشتماه، در محل دائمی موزه طراحی گرافیک ایران، افتتاح گردید.اینک سؤالاتِ متعددی ذهن اینجانب را مشغول نموده که از دبیر نمایشگاه (مدیر پروژه) پاسخگویی به تکتکِ آنها را تقاضامندم؛ امید که عملکردتان مستغنی از توضیح، و نبود ابهام در فعالیتتان بر همگان مقرر گردد؛ اما بدیهیست عدم تنویر و پاسخگوییِ شفاف نشان از هبوط و افول در پیشبرد فعالیتهای صنفی و حرفهای، ورود به جناحبندیهایِ مغرضانه و متعاقباً عدم کفایت برخی مدیران در انتخابِ همقطارانِ خویش جهت تصدی امورات مهم را در بر دارد. جناب آقای جدی، سؤالات به شرح ذیل میباشند:
آیا گزینش چنین جملهای جهتِ نام نمایشگاه توسط کپیرایتر را بنا به بیمایگیِ ایشان در دانش بگذاریم یا قصد و نیتی در کار بوده؟!آیا برگزیدن نامی در خورِ موضوعیتِ خط و قلم پارسی، در شأنِ فضا و آثار این نمایشگاه نبود؟بلاشک امروزه برپاییِ چنین موزهای را مدیون بیش از یک دهه فعالیت و پیگیریهای شبانهروزیِ اعضای فعال کمیتهی موزهی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران هستیم؛ علت عدم دعوت و اطلاعرسانی به این بزرگان را خواستارم؟نحوهی انتخاب و اصطلاحاً رتبهبندیِ آثار کاملاً غیرِ حرفهای و مغایر با استانداردهایِ یک موزه است؛ معیار این تقدم و تأخر بر عهدهی چه فرد یا افرادی میباشد؟فقدان چشمگیرِ آثار بزرگان طراحی گرافیک ایران همچون مجید بلوچ، ابراهیم حقیقی، مصطفی اوجی، صداقت جباری، مسعود سپهر، همتی آهویی و... چیست؟ (با توجه به اینکه آثار این بزرگان در گنجینهی موزه موجود میباشد)جناب دبیر علت محدود کردن آثارِ نمایشگاه به معدود افراد عضو رسمی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، که تصادفاً دوستی و رفاقت دیرینهای مابین برخی از ایشان برقرار است (به استثناء یکی دو نفر)، آنهم در موزهی طراحی گرافیکِ منتسب به یک کشور، چه میتواند باشد؟ (کمااینکه راغبم فضای شدیداً قومیتیِ نمایشگاه را متذکر شده و به نوبهی خود یادآورِ تایپوگرافرهایی قابل، از اقوام متفاوتِ ایرانزمین گردم)چاپ مطلوب شناسنامهها از ارکان اصلی نمایش آثار موزه است، دلیل تنزل کیفیتِ چاپ در حدِ خوانا نبودن شناسنامهها چیست؟شناسنامههای برخی آثار موجود نمیباشند و در بهترین حالت به مثابه برگ خزان بر روی زمین پراکندهاند، آیا نیازی به نمایش اطلاعات این آثار حس نکردید؟ دلیل استاندارد نبودن شناسنامههای آثار؟آسیب رسیدن به آثار هنرمندانی چون آقایان بهراد جوانبخت و دامون خانجانزاده بر اثر شکستن قابها چه دلیلی میتواند داشته باشد؟انتخاب ۱۵۰ عنوان اثر برای چنین فضایی، پیامدی جز فاصلهی اندک و غیر استاندارد مخاطب با اثر نخواهد داشت، با در نظر گرفتن این مهم، که فاصله مناسبِ تأثیرگذاریِ اثر بر مخاطب ۲ برابر قطر اثر است (به روایتی دو و نیم برابر) دلیل چنین چیدمانی چیست؟فقدانِ تایپهای حرفهای، حداقل جهت خودنماییِ شناسنامههای آثار در نمایشگاهی با رویکردِ تایپوگرافی؟!نبود محل مناسب برای نصب شناسنامههای آثار و علت همراستا نبودنشان با خودِ آثار؟طبق سواد علمیِ اینجانب در حوزه موزه و نمایشگاههای موزه اثر اصل (اورجینال) بر روی دیوار میرود؛ در این نمایشگاه نیمی از آثار بهصورت پلات آنهم با کیفیتهای متفاوت بر روی دیوار رفتهاند، آیا توجیهی برای چنین توهینِ مستقیمی به بازدیدکننده دارید؟علت نبود (فقدان) نورپردازی مناسب برای هر تابلو؟علت عدم حضور دبیر (مدیر پروژه) و مشرف نبودن ایشان بر فضای اجراییِ نمایشگاه که کاملاً محسوس بوده و نتیجهای جز اطلاعرسانیِ ناقص به مراجعین و بیتوجهی به میهمانان را در پی نداشت، چه بود؟علت تأخیرها، کمیها وکاستیها در روز افتتاحیه؟نمایش آثاری متعدد از یک فرد با تکنیکهای تکراری مدتهاست در سالنهای نمایشِ موزههای دنیا منسوخ گردیده، (مگر در مواردی خاص که تکنیک اثر بسیار ناب و ویژه باشد) با این وجود این نقص در چشم مخاطب به وضوح مشهود است.آیا این امر مبین فقدان خلاقیت نمیباشد؟علت نداشتن یک هویت بصری منشعب شده از کلیت نمایشگاه، حتی از پوستر آن؟علت بهکارگیریِ غیر اصولیِ استیکر طبقهی اولِ موزه که مشکلات بسیار در نصب و اجرا دارد؟علت اختصاص نامطلوبترین فضای نمایشگاه به نابترین آثار و متعاقباً اختصاص نابترین فضای همان نمایشگاه به جوانترین و بیتجربهترین صاحبان آثار؟علت نداشتن همکاری با یک قابسازیِ حرفهای و نتیجتاً تهیهی قابهایی فاقد کیفیت و درجهی ۳ چه بوده؟علت نداشتن پاسپارتوهای فاخر و در خور موزه، همچنین استفاده از مقوای بیکیفیت پشت طوسی، و آنهم گاهن چروک شده، چه بوده؟یک یونیفرم هماهنگ بین قابها و پاسپارتوهای آثار مناسبتر نبود؟آیا صلاح نمیبینید موزه گرافیک ایران را از عرش، با تبدیلِ آن به صحنِ تبلیغاتی برای مالک یک نگارخانهی خاص، به فرش نکشانیم؟ (تنها با برگزیدن عنوان نمایشگاه، ملقب به یک گالری خاصِ تهران که شاید مشکل انتخاب نام از انجیل هم حل میشد)با توجه به اینکه بر همگان روشن است که رطوبت موجود در سازه با موزهای با چنین کاربردی مغایرت دارد، با چه توجیهی لیبلِ آثار را با چسب خمیری به دیوار نصب کردهاید؟صلاحدیدِ شما در عدم بهرهگیری از افراد مجرب و حرفهای برای نصب آثار چه بوده؟علت نداشتن دیزاین و ترتیب مناسب کتب مربوطهی درون ویترین چیست؟مطلع هستید یکسان نبودن فواصل و تراکم بیش از حد تابلوها و نزدیکیِ عمدهی آثار به یکدیگر تأثیر منفی بر روی مخاطب میگذارد؟علت نبود ترتیب و اندیشهی خاص در چیدمان آثار؟دلیل وجود آثاری که هیچگونه ارتباطی با تایپوگرافیِ ایرانی ندارند؟دلیل اصرارتان بر حضور برخی آثار حتی بر روی رف و طاقچهها؟آیا برپایىِ این نمایشگاه با چُنین کیفیتى، مورد تأیید اعضاى محترم هیئت مدیرهی انجمن مىباشد یا خیر؟و در آخرمبرهن است این نمایشگاه با رویکرد تایپوگرافی برگزار شده، اما مخاطب در حالی از یگانه موزهی طراحی گرافیک خاورمیانه و به جرأت میتوان گفت آسیا، بازدید مىکند، که هیچگونه ارتباط حسی با تایپوگرافی برقرار نمیکند، مگر تنها در آثارِ آویخته بر دیوار که آنهم ۸۰ درصد از لحاظ ترکیببندی، تکنیک و شخصیت ساختاری مشابهِ یکدیگرند؛بیصبرانه منتظر شنیدن تعریف شما از تایپوگرافی هستم.
بابک اربابی
عضو رسمی انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران
عضو فعال کمیته موزه انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران
تهران
اردیبهشت ١٣٩٤ خورشیدی