تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد



فرشید مثقالی


فرشید مثقالی در نامه‌ای سرگشاده به کانون پرورش‌فکری‌کودکان اعتراض کرد.
اعتراض وی مربوط به کتاب‌هایی است که مدیریت هنری آنها به او سپرده شده بود.



سال١٣٩١ از طرف مدیریت وقت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، برای مدیریت هنری هشت‌کتاب برای کودکان، پیشنهادی به این حقیر شد (که بعدا به‌دلیل تقابل با یکی از نویسندگان، از انجام یکی از آنها خودداری کردم و شد هفت‌کتاب!). به‌طور خودکار و مطابق معمول کلمه «نه» از دهان من خارج شد. سال‌ها بود که از حیطه عملی کارهای کودکان خود را کنار کشیده بودم و بیشتر درگیر مسایل ‌آموزشی، تئوری، بررسی و تحقیق این قضیه بودم. اما با تجدید‌نظری با خودم، فکر کردم که بد نیست به‌طور عملی سعی در مدیریت هنری چند‌کتاب ساده با نیت سلامت و کارآیی آنها برای کودکان کنم.
گواینکه کتاب‌های پیشنهادی، مجموعه‌ای از اشعار برای کودکان بودند و تولید این نوع کتاب به‌دلیل ماهیت شعری که بازی دقیق با کلمات برای ایجاد حس، مفهوم و در غایت تصاویر ذهنی است، کاری سخت از ‌لحاظ تصویرسازی است و فی‌نفسه محوطه‌ای برای کتاب‌سازی است نه تصویرسازی، در همان بررسی اولیه به مدیریت انتشارات عرض کردم که این نوع کتاب‌ها کمتر به تصویر احتیاج دارند و قاعده بر تنظیم صفحات، جمله‌ها و کلمات است و نقش نوشته‌ها پررنگ‌تر از تصاویر است، ولی با اصرار ایشان که بد نیست چنین تجربه‌ای شود، قبول مسوولیت کردم.

فکر کردم حال‌که در این وادی وارد می‌شوم، کوشش به درست‌کردن نمونه‌ای از کتاب‌هایی باشد که واقعا بتوانند از ‌لحاظ تصاویر و تنظیم صفحاتی سالم و درست باشند. در مراحل‌اول قصدم انتخاب تصویرسازهای مناسبی بود که تصویرگری آنها قابلیت ارتباط با مخاطبان خود را داشته و در‌ضمن تصاویری شیرین‌و‌جذاب نیز باشند و در پایان تنظیم صفحات را ساده ولی با ملاحظات زیباشناسی، با سلیقه‌ای ممتاز به کودکان ارایه کنم؛ کتاب‌هایی با قابلیت ارتباطی‌بالا و از‌لحاظ استتیک، درست.
به‌دنبال پیدا‌کردن تصویرسازهای مناسب، تقریبا تمامی کتاب‌ها را تا آنجا که در دسترس بود جست‌وجو کردم و بالاخره از انجمن تصویرگران برای دیدن نمونه کارهای دوستان کمک گرفتم. در اینجا قابل یادآوری است که چه‌خوب می‌بود پورتفولیوی همه تصویرسازان در سایتی وجود می‌داشت که مدیران هنری راهی برای پیدا‌کردن تصویرسازان مناسب داشته باشند. (و این مهم، کار انجمن تصویرگران است!) به‌دنبال تصویرگرانی با گرایش واقعگرایانه ولی شیرین می‌گشتم. بالاخره کار چند‌همکار تصویرساز را مناسب یافتم. با دوستان تماس گرفتم و کار به‌طور عملی شروع شد. در مرحله‌نخست به‌عنوان مدیر هنری اشعار را می‌خواندم و طرحی (دیزاینی)، که محتوای شعر را بتواند بیان کند، می‌ریختم و پس از اصلاحات، فکر و ایده را با تصویرسازان در میان می‌گذاشتم. پس از حدود یک‌سال دوستان تصویرساز با رفت‌و‌برگشت‌ها کارها را آماده کردند. با کمک اجراکاری بسیار باسلیقه به تنظیم متن‌ها و صفحات پرداختیم.
انتخاب قطع کتاب اولین مرحله کار بود. کتاب‌ها را در قطع کوچک و اقتصادی که در دست راحت جا بگیرد انتخاب کردم؛ حدود قطع رقعی. برای متن به‌دنبال فونتی گشتم که به دست‌نوشته شبیه باشد، یک چندتایی هست، ولی متاسفانه هیچ‌کدام زیبا نیستند. بالاخره فونتی که به دست‌نوشته نزدیک باشد انتخاب کردم و با استفاده از یکی از امکانات این-دیزاین، مورب‌بودن فونت را اصلاح کردیم و تقریبا قامتی عمودی پیدا کرد. تنظیم نوشته‌ها و تصاویر در نهایت سادگی و با در‌نظر‌گرفتن روان‌بودن متن برای چشم و همنوایی با تصاویر انجام شد. روی اندازه حروف، فاصله سطرها، تیترها، ارتباطات تصویر و نوشته زیاد کار شد. نوع کار ما نه برای نمایش شگردهای گرافیکی، بلکه بر ساده‌خوانی و راحت‌خوانی استوار بود؛ در‌واقع کتاب‌هایی با ظاهر معمولی ولی کار‌شده و پر از ظرایف. اصولا لی‌آوت یا تنظیم صفحات چیزی جز اندازه‌ها و نسبت‌های عوامل موجود نیست. اندازه حروف، تصاویر، نسبت‌ها و فواصل، اصل لی‌آوت است.
در‌مورد صحافی کتاب‌ها پیشنهاد دادم به‌جای سنجاق‌کردن صفحات، از صحافی سیمی استفاده شود. در این نوع صحافی، هر‌صفحه مستقل است، در دو‌صفحه روبه‌رو، هم دو‌صفحه با‌هم دیده شده و هم مجزا دیده می‌شوند. به‌اضافه اینکه یک‌کتاب ٣٢صفحه‌ای دارای ضخامت شده، هم شکیل‌تر است و هم از نظر خواننده اعتبار بیشتری پیدا می‌کند. کارها به مدیریت وقت کانون تحویل شد.
بیشتر از یک‌سال طول کشید تا اخیرا مطلع شدم که به‌چاپ رسیده‌اند. بالاخره دوستی در کانون نسخه‌های چاپ‌شده را به دستم داد. می‌توانم بگویم با چیزی شوک‌آور روبه‌رو شدم. همه ظرایف لی‌آوت من در‌هم‌ریخته بود. اندازه حروف، چه در متن و چه در تیترها با تغییر اندازه و جابه‌جایی، درهم ریخته شده بودند. فاصله سطرها را کم کرده و جای نوشته‌ها را نسبت به تصاویر تغییر داده بودند. حتی روی جلدها با جابه‌جا‌کردن نوشته‌ها و تغییر نسبت‌ها، تناسباتی که ما ساعت‌ها برای آنها کار کرده بودیم، تغییر کرده و نامتناسب شده بودند. جالب اینجاست که این تغییرات به‌هیچ‌وجه در جهت زیباسازی نبوده، فقط اغلب حروف را بدون دلیل بزرگ‌ و بدون دلیل جابه‌جا کرده بودند. به‌اضافه‌اینکه از سیمی‌کردن صحافی کتاب هم خبری نبود! خلاصه انتظارم از یک‌سازمانی با خاطرات بسیار محترم، درهم ریخت. چیزی را که کار من نبود به اسم من پس از سال‌ها دوری از این حوزه کاری به چاپ رسانده‌اند.
نمی‌گویم ما شاهکاری خلق کرده بودیم، ولی کوششی بود در جهت سالم‌سازی فضای کتاب برای کودکان. نمی‌دانم شکایت به که برم، در نهادی به این وسعت، مدیریت وقت انتشارات به خود اجازه می‌دهد بدون اطلاع طراح، کار را تغییر داده و به اسم او به چاپ رساند. حداقل می‌توانستند نام این حقیر را از شناسنامه کتاب‌ها حذف کنند.
زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن