پوسترزدگی


چند سالی است که طراحی پوستر و ارائة آن به نمایشگاه‌های متعدد در میان طراحان جوان واگیر و همه‌گیر شده است‌. و همچنین است در مورد مدیران و برگزارکنندگان جشنواره‌ها و مناسبت‌ها که این اپیدمی به آن‌ها نیز سرایت کرده و گوشه چشمی به برگزاری نمایشگاه پوستر دارند. و بسیاری نیز به جای تلفظ O آن را با U تلفظ می‌کنند، بر وزن پوست یا دوست‌. این پوسترزدگی حاد که گریبان جماعت کثیری را گرفته‌، موضوعی است که باید به آن پرداخته شود.

اتفاقی که رخ داده و رو به رشد سریع است‌، حضور هرچه بیش‌تر پوسترهای تک‌ واحدی است که آن‌ها را فقط در نمایشگاه‌ها، کاتالوگ ها و یا مجلات می بینیم

ابراهیم حقیقی/ عکس: شهاب اشتری


 طراحی آثار گرافیک به شیوة پوستر، برای ارائه به نمایشگاه‌، با موضوعات پیشنهادی سفارش‌دهندگان مانند پوستر پوستر، رنگ پنجم‌، مثبت منفی‌، چهارمیخ‌، ارگ بم و آخرین و بزرگ‌ترین آن‌ها نسل پنج (و بسیاری دیگر که به خاطر ندارم‌) با جایزه و بی‌جایزه آنچنان شایع شده است که گویا موضوعاتی مانند طراحی نشانه و صفحه‌آرایی و تصویرسازی و جلد مجله و کتاب اصلاً در ایران موجود نیست و یا تنها از آن کسانی است که با این‌گونه‌ها فقط معیشت می‌کنند و آن‌ها را با هنرمندان طراح پوسترساز تک‌واحدی کاری نیست‌. آن‌ها کارگران و مزدبگیران سفارش‌گیرنده و مجریان تاجران سفارش‌دهنده‌اند که راهی به دیار هنرمندان فرهیخته و از ما بهترِ پوسترساز ندارند. اتفاق عجیب دیگر اختراع گونه‌ای جدید از هنر است که تایپوگرافی نام دارد; معلوم نیست که آیا نقاشی است یا مجسمه‌سازی‌، گرافیک است یا عکاسی‌، سینما است یا ویدئو آرت و یا می‌تواند همه را دربر گیرد یا خود مستقل است و متکی به خود با قوانین و راهکارهای خود؟ آیا هر اثری که با خوش‌نویسی یا دست‌نویسی یا فونت تولید شود در گونة تایپوگرافی جای می‌گیرد؟ چگونه می‌توان فهمید که اثر در گونة گرافیک یا نقاشی نیست‌؟ این نام‌گذاری بدیع از کدام آئین یا قانون تدوین‌شده‌، یا حتی بگو، تعریف شفاهی پیروی می‌کند؟ مقالة حاضر در پی یافتن تعریف یا توافق تازه‌ای است برای استنباط مشترک‌. رهایی از خلط مبحث و یا شاید آغازی برای طرح بیانیة مشترک دسته‌ای از طراحان پوستر.

 
پوسترهای دیجیتال به مثابه اثر هنری
 

یکی از خصیصه‌های اصلی و یکی از وجوه تمایز پوستر با تابلو نقاشی از آغاز پیدایی آن‌، تکثیر (و حتی گاهی در شیوة طراحی تکثیرپذیر) بوده است‌. پوسترها را اگر مطابق تعریف قدیمی آکادمیک به دو نوع در خدمت فرهنگ و یا در خدمت اقتصاد (تجارت‌) تقسیم کنیم (با این آگاهی که تمام رفتارهای اقتصادی حتی پوستر نیز تأثیر مستقیم و انکارناپذیری بر فرهنگ دارد)، در هر یک از این تقسیم‌بندی‌ها دو گونه عملکرد به خواست سفارش رخ می‌دهد.

گونة اول که وجود یا حضور محصول یا کالای خاصی را در زمان و مکان معین اعلام می‌کنند. برای مثال‌، تمام نمایشگاه‌ها، فیلم‌ها، نمایش‌ها یا جشنواره‌هایی که در زمان و مکان خاص و محدودی واقع می‌شوند و یا کالاها، محصولات یا نمایشگاه‌های تجاری ـ صنعتی که در زمان و مکان خاصی به فروش می‌رسند یا برگزار می‌شوند.

گونه دوم آن‌ها که روایت‌شان از موضوع یا محصول‌ْ زمان و مکان خاص یا محدودی را تعیین نمی‌کند. اگرچه این‌گونة بی‌زمان و مکان نیز در اصل گسترة زمانی و مکانی‌، اما وسیع‌تر از گونة اول دارد، چرا که در قید مکان جغرافیایی زبان یا فرهنگ یا موقعی از محدوده‌ای از جهان و در قید زمانی‌ِ حداکثر فصلی گذرا از تاریخ یا حضور یک نسل یا رخدادی بالاخره گذرا واقع می‌شوند. مثل پوسترهای آگاه‌کننده‌، هشداردهنده‌، تزئینی‌، آموزشی‌، سیاسی‌، مربوط به آئین‌ها و مراسم سنتی‌، رفتارهای فرهنگی یا تبلیغ کالاهایی مصرفی و مشهور که همگانی و همه‌جایی شده‌اند.

تمام گونه‌هایی که برشمردیم شرط برقراری ارتباط را با تکثیر یا وقوع کثرت هرچه بیش‌تر خواهان‌اند.

اما اتفاقی که رخ داده و رو به رشد سریع است‌، حضور هرچه بیش‌تر پوسترهای تک‌واحدی است که آن‌ها را فقط در نمایشگاه‌ها و سپس در کاتالوگ یا کتاب آن نمایشگاه و یا دیرتر به شکل جلد کتاب یا مجله رؤیت می‌کنیم که انگیزه‌ای است برای نوشتن این مقاله‌. حضور پوستر در جوامع به دلیل رشد تکنولوژی و سرعت‌یافتن متحرک‌ها که مردم بر آن سوارند، اتفاق افتاد و از درون تراکت‌ها زاده شد و به تبع همین روند به طرف بزرگتر شدن رفت و به بیلبوردها تبدیل شد. هرچه سرعت متحرک‌ها در شهرها افزون‌تر شدند پوسترها (بخوان بیلبوردها) بزرگتر شدند. پس پوسترهای کوچکتر باید محدودة رفتاری تازه‌ای داشته باشند درخور بینندة کم‌تحرک یا ساکن خود که آدم‌های پیاده یا نشسته هستند. در این‌جاست که موضوعات باید دارای تفکیک رفتاری‌، بیانی یا بهتر است بگوییم دیداری شوند. آن‌هایی که با تصویر و نوشته آهسته حرف می‌زنند و آن‌هایی که فریاد می‌کشند. و این حجم صدای تصویری را تنها ابعاد پوستر یا بیلبورد است که تعریف می‌کنند. (بگذریم از بیلبوردهایی که با دارا بودن ابعاد بسیار بزرگ حتی ممکن است که الکن باشند!). با این تغییر بسیار مهم در روند دگرگونی شکل‌، پوسترهای کوچک‌، موضوعات و مخاطبان خاص خود را یافتند; گاهی اوقات حتی به دلیل بنیه اقتصادی سفارش یا سفارش‌دهنده‌.

دیگر حکم دارا بودن نوشته‌های بسیار بزرگ و رنگ‌های مشعشع شرط اصلی نمایش بهتر پوسترها نیستند و این تعریف آکادمیک بسیار کهنه شده و شاید بتوان آن را فقط منتصب به بیلبوردها دانست‌. اگرچه در این مورد نیز شک دارم‌، چرا که وقتی یک نظام تبلیغ موفق شود که رنگی‌، نشانه‌ای‌، تصویری یا شعاری را در اذهان جمعیتی خاص در مکان جغرافیایی تعریف‌شده و در زمانی هرچند طولانی اما محدود حک کند، ارائة این کد شناسایی به‌تنهایی عمل می‌کند و اصلاً نیازی به نمایش در ابعاد فیزیکی بزرگ عناصر بصری ندارد. گشودن رمزگان یا کُد رنگی مورد اشاره لزوماً نیاز به مشعشع‌بودن ندارد و کد نشانه یا نوشتة مورد نظر حتماً نباید تمام وسعت فیزیکی اثر را از آن خود کند.

با این تعریف‌، پوسترهای کوچک نجواگرانی برای جمع‌های کوچک‌اند. برای رؤیت از فواصل کوتاه ویترین یا دیوار گالری‌ها، کافی‌شاپ‌ها (چای‌خانه‌ها)، کتاب‌فروشی‌ها، آموزشگاه‌ها، ادارات و... برای نشسته‌ها و پیاده‌ها. برای آن‌ها که بیش‌تر فرصت دارند بیان تصویری ـ نوشتاری را درک کنند و برای رفتن کمتر عجله دارند.

اتفاق شگفت دیگر اواخر قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم‌، دگرگونی یا رشد درک تصویری افراد جوامع شهری است که به دلیل فزونی وسایل ارتباط جمعی به‌ناگزیر پیر و جوان را متأثر کرده و رفتار آن‌ها را با ارائة رمزگان عمومی‌شده دگرگون و در اختیار می‌کند. و مهم‌تر، ابزار تکنولوژیک معاصر ــ که مستقیماً در منش و کنش پوسترها (در هر ابعادی‌) تأثیر گذاشته‌اند ــ رایانه‌ها و چاپگرهاست‌.

بی‌حضور هیچ‌یک از این ابزار امکان این‌همه تغییر شکل وجود نداشت‌. اما این حضور چه رخدادی را موجب شده است که پوسترها به‌طرف اثر هنری‌شدن گرایش پیدا می‌کنند؟ و طراحان احساس هنرمند بودن را بیش‌تر به رخ می‌کشند؟

مگر ذات تکثیرپذیری پوستر نبود که آن را هنر شاخص قرن کرد؟ آیا سرکوب ذات تکثیرپذیر پوستر به پذیرش حضور تک‌واحدی نقض غرض نیست‌؟

 
اتفاق اول این‌که همة آن‌ها که ذوقی در طراحی گرافیک دارند، با تصویر آشنا یا درگیرند امکان یافته‌اند که روی میز اتاق کوچک‌شان نرم‌افزارهایی داشته باشند جایگزین چندین دستگاه و اتاق و تاریک‌خانه و مواد شیمیایی و انواع کاغذ و خطکش و چسب و مداد و قلم‌. اتفاق دوم بهبود تکنیک و کاغذهای چاپ‌گرها است‌. اگر به مدد این امکان تحولی در روند تولید و ارائه پوسترهایی در ابعاد و تعداد بسیار بالا رخ داده‌، موضوع این مقاله نیست‌. مسئلة ما در خصوص امکانات در اختیار پوسترهایی است که تنها یک عدد از آن‌ها چاپ می‌شود.

افزودن امکانات اسکن و دوربین دیجیتال به این مجموعه تنها کمکی است به تولیدکنندة پوستر در جهت سرعت در تولید وگرنه لزوماً بود و نبودشان تأثیری در بیان تصویری ندارد. روزگاری ژان لوک‌گدار پیش‌بینی روزی را کرد که دوربین در دست سینماگر به مثابه قلم شود. اگر اکنون به مدد تکنولوژی دیجیتال این اتفاق در شرف وقوع است نشانة حضور رایانه به مثابه قلم را در تمام گونه‌های هنری می‌توان سراغ گرفت‌. اگر امروز انگشت‌شمار نقاشان ما با رایانه تابلو نقاشی خلق می‌کنند، دیر نیست که نسل بعدی گرایش خود را در استفاده از ابزار کهن کنار بگذارد و کارگاه نقاشی رایانه‌ای کوچک رومیزی خود را کامل‌تر کند. آنچنان که فیلم‌سازان و عکاسان سریع‌تر به این عمل دست زدند; هرچند که پیران حرفه بسیار نصیحت کردند و زاری‌.

توضیح این‌که در این مقاله سعی می‌کنم از لغت طراح و یا هنرمند پرهیز کنم‌، چون تولید طرح‌های بسیار کسانی هستیم که لزوماً طراح و یا اصلاً هنرمند نیستند. مجموعة این امکانات به تولیدکنندة پوستر این آزادی عمل را داده است که به تولید پوسترهای شخصی دست بزند (سفارش از خود)، و یا این‌که بتواند در تمام فراخوان‌ها حضور عاجل پیدا کند. (شاید حرمت و منش نقاشی‌، در فرهنگ ما هنوز ظرفیت پذیرش این گسترة حضور عموم را نیافته که گرافیک‌، سینما و عکاسی به آن دست پیدا کرده‌اند!) علاوه بر حضور گسترده و فوری تولیدکنندگان‌، این امکان به گروه‌ها، انجمن‌ها، برنامه‌سازان‌، مدیران دولتی و خصوصی داده شده که مستقل یا در کنار هر مناسبتی به فراخوان پوستر فکر و اقدام کنند. این مجموعة رفتاری سبب شده است که پوسترهای نمایشگاهی به طرف تولید واحد بروند، در بند تکثیر نباشند و خود را به مثابه اثر هنری بینگارند و نمایش دهند. چرا که فارغ از اعلام تاریخ و مکان‌اند و می‌توانند به مضمون‌هایی همه زمانی و همه مکانی بپردازند، اما آیا این‌که تمام این تولیدات‌ِ به نمایش درآمده‌، با این همه مضامین گونه‌گون اجتماعی ـ فرهنگی‌، تماماً ظرفیت اطلاق نام اثر هنری را دارند یا خیر محل تردید است‌.

پس می‌توان گفت بی‌آن‌که بخواهیم خود را به تولید پوستر هنری ملزم کرده باشیم تنها کافی است تعریف و قوانین از پیش آموخته و قدیمی پوستر را کنار بگذاریم و به تعریف تازه‌ای فقط برای لفظ پوستر به مفهوم کلی آن برسیم‌: پوستر لزوماً نباید بلند حرف بزند، می‌تواند عابر را میخکوب هم نکند، بلکه کافی است حرف خود را (مخصوصاً اگر حرف متینی است‌) بسیار آهسته بیان کند (بگو حتی در گوشی‌). و لزومی هم به مخاطب توده‌ای ندارد. دیدیم که در رفتارهای افراطی در تولید پوستر حتی ناخوانا و الکن‌بودن نیز بعضی را خوش می‌آید. با رعایت این قواعد یا بهتر است بگوییم با عدم رعایت قواعد تعریف‌شدة قدیمی همه می‌توانند هنرمند پوسترساز شوند.

آیا با این همه پوستر تولید شده‌، آویخته شده به دیوار نمایشگاه‌ها و راه یافته به کاتالوگ‌ها و نیاویخته بر دیوارهای شهر، توانسته‌ایم بخشی از وظیفة بزرگ ارتباط هنرمندانه را که در نقاشی سراغ داریم به دوش پوستر بگذاریم‌؟ آیا برای اندک درددل خود با اندک همزبانی همنشین شده‌ایم‌؟ آیا در روایت شادی یا اندوه‌مان با شریکی تازه همخوان شده‌ایم‌؟ در نمایش نفرت از جنگ‌طلبان و بیان عشق به صلح‌اندیشان در چه وسعتی پیروزمندانه حضور یافته‌ایم‌؟

مخاطبان محدود حاضر ما در گالری‌ها برای این همه بیان مفاهیم انسانی یا اجتماعی کافی‌اند؟ مگر نه آن‌که در آغاز قرن بیستم تمام تلاش هنرمندان این بود که خود را از قید مکان‌های کوچک رها کنند و به میان مردم بروند؟ مگر ذات تکثیرپذیری پوستر نبود که آن را هنر شاخص قرن کرد؟ آیا سرکوب ذات تکثیرپذیر پوستر به پذیرش حضور تک‌واحدی نقض غرض نیست‌؟

پناه‌بردن به تولید آثار واحد چاپی با مخاطب اندک و آشنای نزدیک‌، دال بر کدام نیاز اجتماع است که از شناخت آن عاجز مانده‌ایم‌؟ یا واگوی کدام چشم‌پوشی از کدام ناتوانی گرافیک معاصر است که طالب یافتن و بیانش نیستیم‌؟ اگر طالب آنیم که از جماعت هنرمندان نامیده شویم چرا راه سهل رایانه و نرم‌افزار و چاپگر را پی گرفته‌ایم‌؟ نیاز هنرمند شمرده‌شدن از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ عدم موفقیت در طراحی گونه‌های بسیار گرافیک برای سفارش‌های متعدد امروز جامعه شهرنشین سبب این امر است یا ناتوانی در برقراری ارتباط درست با سفارش‌دهنده‌؟ ما در این پوسترها سفارش‌دهنده را کنار می‌گذاریم و خود جای او قرار می‌گیریم‌. در اتاق‌های کوچک خود با رایانه‌های هرچه کوچک‌تر موضوعات و مفاهیم بسیار بزرگ و انسانی را به پوسترهای بزرگ بدل می‌کنیم و به دیوارهای بلند گالری‌های بزرگ و کوچک می‌آویزیم تا با اندک مخاطب خود درد دلی کرده باشیم کوچک‌، کوچک‌تر از آواز یک پرنده‌.

ابراهیم حقیقی
شهریور 85
 

این مطلب پیش از این در شماره 11 نشان منتشر شده است.
زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن