انتخاب مدیر یا هیئت مدیران در یک تشکل، انجمن یا سازمان بر اساس توان مدیریتی و تجربه و آگاهی سازمانی فرد یا افراد صورت می گیرد. از یکسو لازم است نامزد پست مدیریت علاوه بر شناخت دقیق سازمان مورد نظر و تمامی وجوه و مسائل آن، تجربهی مسئولیت و مدیریت سازمانی در مدارج پایینتر آن ساختار را در کارنامهی خویش داشته باشد، و از سوی دیگر انتخابکنندگان با مراجعه به عملکرد سازمانی و مدیریتی شخص/اشخاص داوطلب، بتوانند انتخابی سنجیده و آگاهانه بر اساس معیارهای مدیریتی انجام دهند.
امیدبخشترین سخنی که از هیئتمدیرهی فعلی انجمن در زمان انتخابات پیشین و در آغاز کار ایشان، یعنی نزدیک به سه سال پیش، شنیده شد، تاکید بر ضرورت کار سازمانی و تربیت نیرو و کادر سازمانی بود. این سخن نوید مدیریتی عاقلانه و آگاهانه همراه با دوراندیشی و شناخت ضروریترین نیاز راهبردی (استراتژیک) انجمن طراحان گرافیک میداد و بسیار مایهی امیدواری و چهبسا انگیزهی بسیاری از آراء داده شده به ایشان بود. امروز اما پس از سه سال نشانی از نتیجهی عملی آن سخن در ساختار و کارنامهی انجمن به چشم نمیخورد.
آن راهبرد برای اجرایی شدن نیازمند راهکارهایی (تاکتیک) بود که تقریباً هیچیک اجرایی نشد؛ نه کمیتهها چنان که بتوان از آن به عنوان ساختار سازمانی نام برد شکل گرفت، نه شورای مشاوران چنان که وعده داده شده بود با نظم و جایگاه مشخص و درخور تشکیل شد، نه هیچ جایگزین دیگری برای عملی شدن «کار سازمانی» و «تربیت کادر سازمانی» تعریف و اجرا شد.
بهعلاوه، آنچه پس از گذشت دو سال از آغاز به کار هیئت مدیرهی محترم از ایشان شنیده شد در تضاد کامل با سخنی بود که در آغاز کار بیان و وعده داده شده بود.
«در همان سالهای اول بنا به اصرار و خواست آقای ممیز افرادی دعوت میشدند و ایشان میگفتند بگویید بیایند کنار میز بنشینند و یاد بگیرند و گاهی اوقات هم یک کاری به آنها بدهیم. آن همکار هم گاهی کار را انجام میداد و اشتباه هم میکرد. خود من کنار این میز از ابتدا بودم بسیاری جاها اشتباه میکردم و گفتگوهای آزاد و سیالی داشتیم که به نتایجی میرسیدیم و گاهی هم نمیرسیدیم. آن شکل اداره جلسات با حضور کاریزماتیک آقای ممیز یک مشق اجتماعی میان خود ما بود برای بههم نزدیک شدن. اما لزوماً در امور اجرایی انجمن نتایج عینی بهبار نمیآورد و کارهای انجمن روی دوش تعداد اندکی از همکاران بود و این عین واقعیت است. در این سالها … فضایی برای برگزاری جلسات نداریم… جدا از این، واقعیت این است که تنوع آرا و طرز فکر دوستان ما برای حل مشکلات انجمن کارساز نبوده است.»*
دو پرسش بیپاسخ در این مورد باقی ماند؛ نخست اینکه اگر آن روش مناسب و مفید نبود و مضراتش بیش از منافعش بود، چگونه اغلب مدیران انجمن در دورههای پس از آن زمان تا به امروز از میان افراد کارآموخته گرد همان میز بودند و هستند؟
دوم آنکه به فرض کم فایده و پرهزینه بودن روش مذکور، چه روش و راه حل بهتری چاره اندیشی، معرفی و اجرا شد؟ نیاز به توضیح نیست که منظور، روشی سازمانی و فراگیر است که امروز بتوان بهطور واضح نتیجهی عملی و عینی آن را دید، نه روابط محدود شخصی و دوستانه.
نتیجه اینکه در انتخابات هیئت مدیرهی آتی انجمن دو گروه کاندیدا حضور دارند؛ گروه اول افرادی که پیشتر در کادر مدیران انجمن حضور داشته و سابقهی مدیریتی و عملکرد ایشان تا حدودی مشخص و قابل سنجش است. گروه دوم افرادی که هیچ سابقه و تجربهی کار و مسئولیت سازمانی در انجمن ندارند و ملاک و معیاری برای سنجش تفکر و توان مدیریتی ایشان در دست نیست.
بنابراین اعضای انجمن دو گزینهی کلی پیش رو دارند: انتخاب مجدد تفکر مدیریتی آشنا و آزمودهای که طی چندین دوره به وضع کنونی انجمن منجر شده، و یا آزمودن بخت انجمن در آیندهای مبهم و مدیریتی ناشناخته و نامعلوم.
در چنین موقعیتی یک علت عمده در انتخاب هر گزینه، عکس العمل و نگرانی یا نارضایتی از گزینه ی دیگر است. چنین انتخابی، با معیارهای انتخاب صحیح و آگاهانه فاصلهی بسیار دارد؛ انتخاب قمارگونهای که یک سوی آن ناگزیری و نگرانی است و سوی دیگرش ریسک و شانس و امید کور.
احسان رضوانی