گفتگو با بیژن صیفوری؛ دیدار اختصاصی بیژن صیفوری با هستی




این گفت‌و‌گو با مجله‌ی "نیو گرافیک" توسط جه هونگ سردبیر مجله،‌ در فروردین ۱۳۸۷ صورت گرفته است.


بیژن صیفوری/ عکس: Melk Imboden
بیژن صیفوری مدیر هنری، طراح گرافیک و تایپوگرافر ایرانی،‌ از آغازگران سبک طراحی گرافیک ایرانی است که علاوه بر کار حرفه‌ای،‌ مدرس دانشگاه هم هست. او از نام‌های آشنا در برگزاری بسیاری از نمایشگاه‌ها و وقایع ملی و بین‌المللی است و معرف گرافیک ایرانی به جهان است.

بیژن صیفوری و آثارش در نمایشگاه‌ها، موزه‌ها، گالری‌ها، مجموعه‌ها، وب‌سایت‌ها، کتاب‌ها و مجلات گوناگون ملی و بین‌المللی معرفی و ارایه شده‌اند.

لطفا خودتان را برای خوانندگان نیو گرافیک معرفی کنید.
من کسی هستم که سالهاست در تلاشم تا به دیدار خودی که از خود سراغ دارم برسم. هفدهم اردیبهشت امسال می شود ۴۰ سال. این خودِ دیدنی‌ای که دنبالش هستم خیلی نزدیک و به همان اندازه دست نیافتنی‌ست. خودی است که آنقدر صاف است که بدون هیچ تلاش و گیر و گرفتی هر چیزی را می‌بیند و می‌نمایاند.

چه چیزی شما را یک طراح گرافیک حرفه‌ای کرد؟
شاید همین نیاز و تلاشی که گفتم. همین اصرار به متعادل کردن درون و بیرون. و اینکه جنس بروز درونیاتم بیشتر دیداری است. دیزاین برایم کانالی ارتباطی است که درون و بیرونم را به هم مرتبط و متعادل می‌کند. تنظیم می‌کند. هنر همین بالانس است. راستش برایم بسیار لذت‌بخش است که بابت حالی که با موضوعات گوناگون می‌کنم پول هم می‌گیرم. البته اینها را هیچ وقت به سفارش دهنده‌هایم نمی‌گویم!

و چه چیزی تاکنون بیشتر روی کار شما تاثیر گذاشته؟ یک رویداد؟ یک کتاب؟‌ یک شخص یا ...؟
صادقانه بگویم: یک شخص. با تمام فراز و فرودهایش و با تمام سطح و عمقش درک من هم از هستی و هنر دگرگون شده و هنوز هم همانطور که گفتم دنبال دیدارش هستم. دارد می شود ۴۰ سال!

کمی از مطالعات خود بگویید و اینکه چگونه کارتان را شکل داده؟
بیست سال پیش دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران در دهه‌ی ۶۰ برای من که از شهری جنگی در غرب ایران آمده بودم نه تنها مکان امن و آرامش بود،‌ بلکه با کتابخانه ای که هنوز از خریدهای چند سال قبلش پر بود، چیزهای زیادی برای دیدن و خواندن داشت. از آن وقت تا حالا هم فکر کنم معنی مطالعه دگرگون شده. راههایش فراوانتر شده. و همه ی اینها من و کارم را شکل داده‌اند. جدای از اینها،‌ یکی از منابعی که بسیار روی کارم موثر بوده متون عرفانی و فکری کهن ایرانی است. تا جایی که شالوده‌ی کارهایم را بر آن پی‌نهاده‌ام.

اگر سبک ویژه‌تان را در طراحی گرافیک در یک جمله‌ی کوتاه و سریع بخواهید وصف کنید؟
دیدار اختصاصی بیژن صیفوری با هستی!

وقتی کاری را شروع می‌کنید آیا راه مخصوصی را پی‌می‌گیرید؟
هر کار برایم معنایی درونی و خودی در جهان شخصی‌ام دارد. هر پروژه‌ای را که شروع می‌کنم برایم واریاسونی است از یک اندیشه‌ی اصلی. این کلیت است که هر خروجی مشخص را شکل می‌دهد و به‌هنجار می‌کند. دست آخر انگار همه‌ی آنها برای نمایشگاهی ساخته شده‌اند که کنار هم بودنشان قرار است چیزی را به نمایش بگذارد به نام هماهنگی و سبک شخصی.

مهم‌ترین چیز در زندگیتان چیست‌ و چه بازتابی بر کارتان دارد؟
همان درک از زندگی و شناخت آن است. که البته این خودش یعنی بی‌نهایت. و حد اعلایش شناخت خودم است. بازتابش بر کارم هم روشن است. درک زندگی یعنی همه چیز، و کار هم چیزی از این همه چیز است.


برای سبک کاری ویژه‌تان چه تعریفی دارید؟

اخیرا دارم روی تئوریزه کردن مبانی کارم کار می‌کنم. چیزی که الان می‌توانم بگویم و شاید به جای تعریفی که می‌خواهید بتواند بنشیند، تعبیری است که سرفصل ماجراست:‌ تبدیل انرژی. کارهای من همگی از این تبدیل و تبدل ساخته می‌شوند. برای من هر حرف یا تصویر یا مفهومی در جهان تجسمی حرکت و انرژی‌ای دارد که درک آن یعنی دستیابی به زیبایی.‌ با بازی بین انرژی‌های متمرکز و رها خط سیر حرکتی را می‌توان ترسیم کرد که از دیدار می‌گذرد و به معنی می‌رسد. این همان چیزی است که به دانشجویانم هم درس می‌دهم.

به نظرتان مشکل اصلی‌ای که یک طراح گرافیک در این روزگار باید با آن دست و پنجه نرم کند چیست؟
شاید رسیدن به ارتفاعی است در سبک شخصی که سرعت سرسام‌آور زندگی تکنولوژیک امروز رد چرخش را رویت نگذارد. یعنی هم به روز باشی و هم از پیروی کورکورانه از مد بگذری. هم حرف شخصی در زبان جهانی بزنی و هم مرعوب ادا و اطوار تکنولوژی نشوی. سخت است رسیدن به این ارتفاعِ کمیابِ مفهومی.

طراحی گرافیک از زمانی که شما شروع به کار کردید چه تغییری کرده؟ آیا با این تغییر و تکامل راحت هستید؟
من از نسلی هستم که کار را با کاغذ و قیچی و چسب آغاز کردند. بنابراین معلوم است که چه تفاوتی در تکنولوژی از آن زمان تاکنون ایجاد شده. ولی به راحتی بگویم که این تغییر برای من تغییری دلپذیر بوده، چون از اولین کسانی بودم که با ابزار دیجیتال شروع به کار کردم. برای جوانترها جالب است که بگویم اوایل نرم‌افزارهایی که الان اسمی دارند به حدی ضعیف بودند که گاهی با همان سیستم دستی کار کردن راحت‌تر بود! یادم نمی‌رود که با ورود هر ورژن از نرم‌افزارها و اضافه شدن قابلیت‌های جدید به آنها چه شاد می‌شدیم. به هر حال چیزی که مهم است این است که طراحی گرافیک هنری تکنولوژیک است و وابستگی هوشمند به تکنولوژی چیزی است که در آن ناگزیر است. اما مرعوب شدن و تحت سلطه‌ی امکانات آماده‌ی دیجیتال بودن چیزی نیست که بتوان آن را برخورد خلاقه با ابزار نامید. ارتباط خلاقه با ابزار اما چیزی است که کار طراح را به‌روز می‌کند. و از اینها برتر زبان دیجیتال را شناختن و مهارت در هماهنگ شدن با آن است.

سبک گرافیک ایرانی کاملا در میان کشورهای جهان ویژه است. دلیل این ویژگی چیست. شما خود به سنت‌ها چگونه می‌نگرید؟
گرافیک ایرانی‌ای که من می‌شناسم و کار می‌کنم، قبل از هز چیز ویژگی‌اش را مدیون درک موقعیت خود در جهان است. شناخت و درک و گسترش و به‌روز کردن زیبایی‌شناسی ایرانی راه ساده‌ای نیست که بتوان برایش فرمول نوشت. اما شاید کار نسل‌های بعدی به گونه‌ای روشن‌تر ولی سخت‌تر شده باشد. چرا که اگر چه از بازیافت زبان دیداری گرافیک ایرانی زمان زیادی نمی‌گذرد، اما راهی آغاز شده که ادامه‌ی آن با حفظ اصالت و در عین حال تازگی، کاری است که به همان انرژی آغاز راه نیاز دارد. می‌خواهم بگویم که پیروی از مدی که با این راه آغاز شده چیزی نیست که مدت زیادی جذاب بماند. همین حالا هم در میان طراحان ایرانی کسانی که می‌توان به‌درستی تولید کننده‌ی گرافیک ایرانی خواند بسیار کم‌اند. اینجا باید بگویم که ملاک من ارزشی که غربی‌ها می‌گذارند نیست. شما که همچون من شرقی هستید این را درک می‌کنید. نگاه توریستی به سنت یا نگاه سنتی به سنت هر دو نتایجی کم‌ارزش در پی‌دارد.

نفوذ و تاثیر کشورتان بر کارتان چیست؟ چه چیز دیگری بر شما تاثیر گذاشته؟
کشورم ایران، برای من حاصل جمع اندیشه‌ی ناب و بی‌زمان بزرگان آن است با موقعیت امروزه‌ی آن. به نوعی حاصل جمع نگاهی ایده‌آلیستی و اسطوره‌ای به فرهنگ و تمدن ایرانی از سویی و موقعیت کشورم در جهان مدرن. همه می‌دانیم که این نگاه تا چه پایه می‌تواند متضاد،‌ چالش انگیز و گاه پارادوکسیکال باشد. اما همین‌هاست که موتور محرکه‌ی کارهای خلاق است. جواب کامل سوالتان این است که ایران و همه چیز دیگر بر من و کارم تاثیر می‌گذارد.

ما تحت تاثیر توجه ویژه‌ی شما به تایپوگرافی قرار گرفته‌ایم. نگاه شما به سیر تکاملی تایپوگرافی ایرانی چیست و آنرا چگونه می‌بینید؟
متشکرم. زمانی که من با نگاه به پیشینه‌ی زیبایی‌شناسی خوشنویسی ایرانی و با تعلقی که به تایپ داشتم کار با حروف ایرانی را آغاز کردم این کار چیزی در حد تابو بود. یادم می‌آید که چه درگیری‌هایی برای قبولاندن کارم با سفارش دهنده‌ها داشتم. از آن زمان اگرچه چندسالی بیشتر نگذشته ولی الان مسیر برعکس شده. حالا این سفارش دهنده‌ها هستند که به این کار اصرار دارند. فکر می‌کنم این را می‌شود به حساب موفقیت این کار گذاشت. حتی منتقدین سرسخت کارهای من بدون اینکه خودشان بدانند از این مد دارند پیروی می‌کنند. البته وقتی چیزی تا به این حد مد می‌شود طبیعی است که مشکلات خودش را هم دارد. ولی به هر حال در میان انبوه کارهایی که تحت تاثیر مد انجام می‌شود،‌ بطور طبیعی کارهایی هم هست که با شعور و شناخت و هنرمندانه طراحی می‌شوند و این جای خوشحالی است.

ایران و چین هر دو کشورهایی با تاریخ شکوهمند هستند. نگاه شما به میراث گذشتگان و نوآوری در گرافیک امروز چیست؟
آیا تاحالا به این فکر کرده‌اید که کاری که به نظر ما میراثی است در زمان خودش چگونه بوده است؟ این نوی و تازگی که از برخی کارهای صدها و هزاران سال پیش می‌تراود حاصل خلاقیت بی‌زمان هنرمند است. بدون شک تاکنون به کارهایی برخورد کرده‌اید که آدم را به فکر فرو می‌برد که چگونه در تاریخی که پای کار است اتفاق افتاده. حتی من یک قدم فراتر می‌گذارم و می‌گویم بعضی از آثار هنری قدیم از برخی کارهای امروز تازه‌ترند! به نظرم به جایی در کار هنری می‌رسیم که زمان مفهومش عوض می‌شود. یک نوع بی‌زمانی در بعضی آثار هست. نگاه من به میراث همین است. به نظرم باید به این بی‌زمانی دست یافت. این یعنی حاصل جمع میراث و نوآوری. یعنی آشتی زمان و مکان.

شما به عنوان طراح گرافیک ایرانی،‌ چه کوشش‌ها و جستجوهایی برای دستیابی به سبک گرافیک ایرانی انجام داده‌اید؟ سبکی که با طراحی گرافیک غربی متفاوت است؟
غیر از مطالعه‌ی دیداری که بدیهی است،‌ به نظرم کلید اصلی درک فرهنگ و اندیشه‌ی ایرانی است. این یک قانون عمومی است. همانطور که بدون دائو و ذن نمی‌توان شاهکارهای جهانی سرزمین چین را دریافت. به نظرم زیبایی در فضا و اتمسفری به ظهور می‌رسد که بدون درک و شناخت قواعد آن دیدارش ممکن نیست. به نظرم مثلا کسی که نتواند با مفهوم و معنا در ادبیات کهن ایران ارتباط بگیرد پوستر ایرانی هم نمی‌تواند کار کند.

به نظر شما پس از انقلاب تکنولوژیک، چه تغییری در اندیشه و کار طراحان گرافیک رخ داده است؟
وجه غالبش گسترش فضای خلاقیت است. اگر به تکنولوژی به‌عنوان ابزار خلق اثر هنری نگاه کنیم،‌ معلوم است که با پیشرفت آن چیزی که عاید طراح گرفیک می‌شود فراخ‌بالی و راحتی در ارایه‌ی ایده‌ها و اندیشه‌های خاص‌تر و ناب‌تر است. و اندیشه‌ی سوار بر ابزار روز است که سبک روز را می‌سازد. واقعیت این است که امروز ایده‌ها و فضاهایی را می‌سازیم که قبل از دیجیتال امکانشان نبود. اما خطری که در سطوح مختلف طراحی هست، غلبه‌ی تکنولوژی بر طراحی است. من به کارهایی که تنها در فضای دیجیتال امکان اتفاقشان هست بسیار علاقه‌مندم. وقتی کارهایی را از طراحان جوان و دانشجویانم می‌بینم که با درک ابزار روز و در اتمسفر خاص دیجیتال اتفاق افتاده خوشحال می‌شوم. ولی از استفاده‌های دم‌دستی امکانات از پیش طراحی شده و آماده‌ی دیجیتال گریزانم. این برخورد مزه‌ی فست‌فود دارد! این نوع استفاده از ابزار باعث تکرار و کهنگی کار می‌شود، حتی اگر از به‌روز‌ترین نرم‌افزارها استفاده شود کار کهنه است. این اتفاقی است که گاهی در کارهای جوان‌ترها می‌افتد.

در جهان طراحی گرافیک تحت سلطه‌ی کامپیوتر امروز، چگونه می‌توان زیبایی‌شناسی پارسی را به نمایش گذاشت؟
همانطور که گفتم چگونگی ارتباط با کامپیوتر مسئله است. اگر سلطه‌ای را که می‌گویید طراح هم بر کامپیوتر داشته باشد، می‌تواند زیبایی‌شناسی خود را تحمیل کند. در واقع میزان سرسپردگی طراح به طراحی است که تعیین‌کننده است. اگر قدرت طراحی داشته باشید حرف خود را می‌زنید. و اگر نه،‌ این کامپیوتر است که حرف می‌زند.


از ارتباط بین خوشنویسی و تایپوگرافی در کارهایتان بگویید.

برای من تایپوگرافی ایرانی یعنی درک زیبایی‌شناسی خوشنویسی ایرانی در زمان. این زمان برای من امروز است. خیلی از کارهایی که می‌کنم صدای خوشنویسان را در‌می‌آورد. آنها می‌خواهند سنتشان همانطور که هست در گذر زمان باقی بماند. بگذریم که این غیر ممکن است. زمان بالاخره تاثیرش را می‌گذارد. حتی بر روی آنهایی که به‌شدت به سنت‌ها دلبسته‌اند. خوشنویس ایرانی چند صد سال پیش فضایی از زندگانی داشت که در کارش نمود دارد. اما مگر امروز می‌شود همان فضا را داشت؟ خوشنویس امروز هم مثل من عینک دودی می‌زند، با برگزارکننده‌ی نمایشگاهش با موبایل حرف می‌زند، سوار اتومبیل شخصی‌اش می‌شود و برای همکارش ای‌میل می‌فرستد. اینها یعنی دیگر میرزاغلامرضا نیست! باید دید که اگر میرزاغلامرضا امروز می‌زیست آیا همان سیاه‌مشق‌ها را می‌نوشت یا کار دیگری می‌کرد؟ برای من خوشنویسی متریالی‌است که با آن کارهای امروزم را می‌سازم. کارهایی تایپوگرافیک.

بیشتر خارجی‌ها تنها زیبایی‌شناسی مستقیم را در خوشنویسی ایرانی می‌بینند. اگر چه همانند خوشنویسی چینی، در واقع ارزش‌ها و معیارهایی دیگر خود را می‌نمایاند. به نظر شما از چه زاویه‌ی دیدی عمق خوشنویسی ایرانی را می‌توان دریافت؟
شناخت این زاویه‌ی دید عمیق که می‌گویید گاهی به اندازه‌ی یک عمر وقت می‌خواهد. برای درک زیبایی‌شناسی هر فرهنگ باید با آن زندگی کرد. این تفاوتی است که بین نگاه توریستی به سنت و درک امروزی آن است. مثلا می‌توان از فضای دیداری هنر چینی و هوش و شعور بصری این مردم در طول تاریخ لذت برد، ولی برای درک عمق ماجرا باید با این فرهنگ زیست. باید آداب و رسوم، اندیشه‌،‌ تاریخ، ادبیات، آیینها و فضای زندگی چینی را درک کرد. آنوقت شاید بتوان گفت که یک قطعه‌ی خوشنویسی چینی را می‌توان فهمید.

با زمینه‌ی چندفرهنگی امروز،‌ ارزش هویتی طراحی گرافیک نسل نوی ایرانی از کجا ریشه می‌گیرد؟
از شناخت جایگاه و نقش این فرهنگ در فضای تلفیقی فرهنگ جهانی. در جهان شلوغ و پر ازدحام امروز، در فضای پرتنش و متراکمی که فرهنگ‌ها در عین امکان اصطکاک سیاسی، در حیطه‌ی فرهنگی گفتگو دارند،‌ چه چیزی می‌تواند نقش تبادل و هم‌آوایی فرهنگ‌ها را پررنگ‌تر کند؟ آیا انتخابی جز این داریم؟ از سویی ریشه‌ی هویتی هر فرهنگ و دستیابی به زیبایی‌شناسی سیال و بی‌زمان آن، تنها در این گفتگوی جهانی است که تعریف می‌شود و شکل می گیرد و هویت امروزش را می‌یابد.
 
در ایران نقش اجتماعی طراحی گرافیک را چگونه می‌بینید؟ و سهم طراحان جوانتر در آن چقدر است؟
متاسفم که بگویم آنطوری که ویترین طراحی گرافیک نمایشگاهی در ایران زیباست،‌ در جایگاه واقعی آن اینطور نیست. در خیابان‌ها و فضاهای شهری ایران اثر کم‌رنگی از طراحی گرافیک ایرانی را می‌بینید. بیلبوردها و تبلیغات شهری در تصرف نگاه بازاری و غربی است و کم‌تر چیزی از فرهنگ و هویت ایرانی پیدا می‌شود. آنجایی هم که اثری مثلاً از تایپوگرافی ایرانی می‌بینید، تنها برای جا نماندن از قافله است و تبدیل به سس بدمزه‌ی ایرانی با اسانس مصنوعی شده است. خلاصه اینکه نفوذ و تاثیر اجتماعی گرافیک ایرانی در مقایسه با رشدی که کرده چشم‌گیر نیست. اگر چه طراحان خوب کم نیستند، ولی سیستمی نیست که کارهای آنها را در جامعه توسعه دهد.

این روزها مسابقات طراحی فراوانی در جهان برگزار می‌شود. نگاه شما به این گونه چیست؟ می‌توانید از چند نمونه از مسابقات و نمایشگاه‌های مرتبط با ایران برای خوانندگان بگویید؟
مسابقه وقتی هدف می‌شود مخرب است. هدف طراحی گرافیک تنها نمایشگاه نیست. تلاش‌هایی که در روند کار و طراحی در جایگاه واقعی‌اش می‌شود باید به نمایش گذاشته شود نه کاری که صرفاً برای نمایش و مسابقه طراحی می‌شود. نمایشگاهی دیدن دیزاین، آن را از ماهیت خود جدا می‌کند و به سمت هنرهای زیبا می‌برد. از طرفی برای کشورهای شرقی‌ای مانند ایران غلبه‌ی معیارهای زیبایی‌شناسی توریستی بر هویت شرقی – ایرانی را در پی آورده است. اینها البته به معنای نفی مسابقات و نمایشگاه‌ها نیست. من در برگزاری بسیاری از نمایشگاه‌ها و مسابقات گرافیک ایرانی کار کرده‌ام. اما مراقب تعریف و شرایط کار بوده‌ام تا روند کار به سمت و سویی که گفتم نرود. به هر حال به نظرم نمایشگاه واقعی دیزاین همان جایگاه طبیعی آن است،‌ یعنی دیوار خیابان‌ها،‌ ویترین کتاب‌فروشی‌ها،‌ قفسه‌ی فروشگاه‌ها و ...
از مسابقات و نمایشگاه‌های مرتبط با ایران که پرسیدید،‌ می‌توانم از نمایشگاه‌های تایپوگرافی ایرانی که هر دوسال برگزار می‌شود بگویم که همراه با دوستان رنگ پنجم از ابتدای شکل‌گیری تایپوگرافی ایرانی برگزار می‌کنیم. این واقعه مهمی بود که تایپوگرافی ایرانی را معرفی کرد،‌ شکل داد و هر دو سال جمع‌بندی و نقد می‌کند. این روزها هم سرگرم اجرای چهارمین دوره‌ی آن هستیم.
نمایشگاه‌هایی هم که در سراسر جهان از گرافیک ایرانی برگزار کرده‌ایم نمونه‌هایی از شکل منسجمی است که بازخوردهای آن در این سالیان نشان‌دهنده‌ی برخوردی سالم و فکرشده است. مثل ۴۰+۴۰ در ترانی ایتالیا،‌۵۰-۵۰ در پالرمو،‌ یا نمایشگاه فریاد ایرانی ۴ در ژنو که مشغول آماده‌سازی آن هستیم و تا چند روز دیگر برای بازگشایی آن به ژنو می‌رویم.

لطفا از پروژه‌های اخیرتان برایمان بگویید.
من در سالهای اخیر بیشتر تمرکز کاری‌ام روی طراحی در حیطه‌های فرهنگی بوده است. غیر از سفارش‌های معمول برای طراحی کتاب،‌ این روزها دارم روی یک طراحی جامع برای یک فیلم سینمایی کار می‌کنم. کار دیگری که مشغولش هستم طراحی جامع برای یک دانشگاه هنر در شیراز است. در این پروژه سعی کرده‌ام که با مواد و عناصر هویتی شهر شیراز و به‌روز کردنش کار کنم. این دست کارها همیشه برایم لذت‌بخش است. شیراز نقش بزرگی در هویت فرهنگی ایرانی دارد. از طرفی امسال می‌خواهم وب‌سایت و کتابم را کار کنم. این برایم معنایی از جمع‌بندی در چهل سالگی‌ام دارد.

با دخالت رسانه‌های جدید، برتری طراحی گرافیک به چالش کشیده شده است. نگاهتان به آینده‌ی طراحی گرافیک چیست؟
به نظرم طراحی گرافیک به دلیل ارتباطش با تکنولوژی، این شانس را دارد که همپا با رشد تکنولوژی گسترش پیدا کند. من نگران آینده‌ی دیزاین نیستم. حتی فکر می‌کنم نقش و نفوذ آن در آینده بیشتر خواهد شد. البته همانطور که قبلاً گفتم خطرهایی هم برای نسل‌های بعدی هست. خطرهایی مثل گرایش‌های افراطی تکنولوژیک.

کارهای شما شخصیت ویژه‌ی بومی ایرانی دارد. اما هم‌زمان چاشنی پرقدرتی از زمان و زبان جهانی دارد. چگونه آنها را می‌سازید؟
از تعریفی که دارید ممنونم. در واقع این چیزی است که همیشه دغدغه‌ام بوده. این همان تعریف هستی‌شناسانه‌ای است که من در دیزاین به دنبالش هستم. چیزی که در باره‌ی ساخت کارهایم می‌توانم بگویم این است که آنها حاصل جمع من‌اند. یعنی اگر ایرانی – جهانی‌اند، شاید به این دلیل است که من هم همین‌گونه‌ام. این نقطه‌ی تعادلی است که رسیدن به آن با شرایط منطقه و جهان و سختی ارتباطی که در بین است، بسیار دشوار است.

شما نقش عمده‌ای در بالابردن مقام بین‌المللی طراحی گرافیک ایران داشته‌اید. از کارهای ترویجی خود بگویید.
بیشتر این ترویج از تلاش ناخودآگاهی بوده که به عنوان یک دیزاینر مستقل به‌طور طبیعی در روند کاری‌ام داشته‌ام. در غیبت نهادهایی که قاعدتاً باید نقش معرفی و گسترش فرهنگ و هنر کشورها را به عهده بْگیرند،‌ این تلاش و اراده‌ی فردی است که عمل می‌کند.  پیش از همه علاقه‌ای که به دیدن و دیده شدن در من بوده موتور محرکه‌ای بوده که در سالهای پیش باعث کارهای نمایشگاهی و بده‌بستان‌های فرهنگی شده. چند سالی هم هست فکر می‌کنم منسجم‌تر و انتخاب‌گرانه‌تر،‌ این ترویج و ارتباط را پی‌می‌گیرم. واقعیت این است که با شناخته شدن گرافیک ایرانی حالا دیگر ارتباط‌‌ها از آن سو پی‌گیری می‌شود.


به‌عنوان استاد دانشگاه‌های دیزاین ایران، لطفا موقعیت فعلی آموزش دیزاین در ایران را توضیح دهید.

در ایران جای خالی امکانات و فضاهای آموزشی را تلاش معلمان و استعداد شاگردان پر می‌کند. من تجربیاتی در برگزاری کارگاه‌ها و ورک‌شاپهای دیزاین در کشورهای دیگر داشته‌ام و شخصاً فکر می‌کنم دانشجویان ایرانی بسیار بااستعدادند. اما سیستم طراحی شده و فکر شده‌ای که با توجه به پتانسیل طراحی گرافیک ایرانی باید باشد وجود ندارد. از سویی دانشگاه‌های معتبرتر و قدیمی‌تر در اختیار اساتیدی قدیمی‌است که هنوز به شیوه‌‌های کهنه‌ی کاری علاقه‌مندند و راهی به تجربیات جدید نمی‌دهند. چند سالی است که تصمیم گرفته‌ام که تدریسم را در دانشگاه‌های کم‌سابقه‌تر اما منعطف‌تر پی‌بگیرم و راضی‌ترم. الان در دوره‌ی کارشناسی ارشد پروژه‌هایی را با شاگردانم کار می‌کنم که در پایان هر ترم،‌ خروجی‌های نمایشگاهی و انتشاراتی در پی دارد.

راستی، هدفتان در زندگی چیست؟
ناگهان پریدیم به اول گفتگومان! این بازگشت جالبی است. هدفم دیدار کامل خودم است. و امیدوارم که در همین زندگی به نسبتی به آن برسم.

هدفتان در کار چیست؟
این دیداری که می‌گویم جز از راه کار و هنر امکان‌پذیر نیست.

آیا هابی دیگری برای وقت‌های آزاد خود دارید؟
دف می‌زنم،‌ فیلم می‌بینم و شنا می‌کنم. یکروز در میان یکی دو کیلومتر شنا کردن برایم یک‌جور ماده‌ی مخدر قوی است!

لطفا کمی بیشتر از سبک زندگیتان برایمان بگویید.
راستش من بیشتر تابع طبع خودم هستم. بنابراین نظم خاص خودم را هم پیدا کرده‌ام که ممکن است با نظم معمول جور در نیاید. شب‌ها برایم حالتی از مراقبه و شفافیت دارد که کار کردن در آن را دوست ‌دارم. صبح‌ها را بیشتر به ورزش یا کارهای اجرایی می‌گذرانم. هر وقت گرسنه‌ام باشد می‌خورم و هر وقت خوابم بیاید می‌خوابم. با این وجود می‌بینید که سبک چندان جالبی برای توصیه کردن به دیگران نیست! اما این چیزی است که تجربه‌ام به من می‌گوید درست است. این سبک من است.
زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن