چندی پیش در سایت کارگاه مطلبی انتقادی از همکار خوبم ، امیر علی قاسمی خواندم که متعاقب آن به وبلاگ ایشان هم سر زدم. برآن شدم مطلبی را برای روشن شدن برخی مسائل بنویسم. اما نه به عنوان پاسخ ، چرا که مخاطب این دوست طراح که سابقهای خوش و درخشان از حضور در جشنوارههای جهانی دارد ، این کمترین نیست.
مطلب پیش روی شما و منتظر نظرها و کامنتها :
1. نسل پنجم گرافیک در بستری خاص به میدان آمد. کامپیوتر برعکس نسل چهارمیها ، دیگر "پیف پیف"کردنی نبود. نمیشد انکارش کرد. اطلاعات و ارتباطات فراتر از آنلاین شده. خلاصه همه چیز مهیاست تا از پشت تریبون جهانی ، حرفی برای گفتن داشته باشیم.
2. روز به روز تعداد علاقهمندان حرفه و هنر گرافیک زیاد و زیادتر میشد. بدون هیچ دلیل. پیامد آن ازدیاد دانشگاهها و دانشکدههاو مؤسسههای زیرپلهای آموزش عالی.
3. نسل پنج نه مثل نسل اول و دوم جایگاهی بین مخاطبان و عامه مردم باز کرد و نه مثل نسلهای بعدی ، بین قشر روشنفکر ، تعریفی برایش وجود داشت. این نسل باید خود را میشناساند . باید وجود و حضورش ، لمس میشد.
4. چه بهتر از گرافیک جشنوارهای . معضلی که این روزها ، اگر نگوییم بیشتر ، حداقل تعداد زیادی از این نسل را به خود مشغول کرده است.
5. ارسال اثر برای یک جشنواره یا بیینال خارجی با " گرافیک جشنوارهای" فرق و فاصله دارد . اولی مفید و مشوق است و دومی مردود و مخرب .چنانچه پیش از این هم بوده.
6. طراح گرافیکها کار خودشان را میکردند ، در گردش سفارش و ایده و خلق آثار بدیع . حال اگر در این میان اثری را هم به جشنوارهای بفرستد و جایزهای بگیرد ، این خوب است اما نامش " گرافیک جشنوارهای" نیست.
7. برعکس . طراح گرافیکهایی در خانه ، بدون ارتباط با جامعه و بدون ارتباط با سایر زنجیرههای ارتباطات . " شاعرانی که کفشهایشان واکس نخورده و در میان مردم نبودهاند " . سوار بر هاردها و سافتها . محصول ، پوستری که نهایتا یک نسخه از آن منتشر میشود . مثل نقاشی . آن یک نسخه هم دیاچال میشود به فلان جشنواره تا با بهمان جایزه برگردد .
8. فردایی دیگر و پوستری دیگر . نتیجه ؟
9. طراح گرافیکها در خانه . پس نیاز حرفهای و ارتباطی جامعه به گرافیک چه میشود ؟ همان هفتاد هزار نفری که متخصص گرافیک نیستند به سراغش میروند تا نانش را بخورند و فاتحهاش را بخوانند . این محصول همانی است که نامش " گرافیک جشنوارهای" است.
10. گرافیک جشنوارهای یعنی وابستگی تام به جشنوارهها . نه از سر حرفهای شدن ، عرضه اندامی جهانی شود . طراح گرافیک جشنوارهای ممرش جایزهها و جشنوارههاست.
11. این نامش " گرافیک جشنوارهای" است و مخرب گرافیک حرفهای .
12. هیچ فکر کردهایم چرا اغلب برندگان جشنوارههای کاریکاتور دنیا ، فقط از کشورهای ایران ، چین ، روسیه و اروپای شرقی هستند ؟ استعدادهای کاریکاتوری این سرزمینها بینظیر است . اما بستر نیازهای حرفهای برایشان تعریف نشده . آنها به کاریکاتور جشنوارهای روی میآورند . حالا میتوانیم بگوییم امریکا ، اروپای غربی و ژاپن ، اصلا کاریکاتوریست خوب ندارد ؟ دارد حرفهایاش را هم دارد . خوبش را هم دارد . اما اهل جشنواره مشنواره نیستند . کار اصلیشان را میکنند . به افقهای دور فکر میکنند و نه شیرینیهای لحظهای . آنچه در ذهن تاریخی جامعه میماند جایزهها و جشنوارهها نیست . تاثیر آثار خوبی است که اتفاقا هیچ جایزهای نبردهاند .
13. سینمای جشنوارهای هم چنین است . اولین فیلمهای نئورئالیستهای ایتالیا ، برای نمایش در جشنواره کن ، تایید هم نشد چه رسد به جایزه . اما تماشاگران میلیونی ، شدند جایزه جهانی "رم شهر بیدفاع" . دورههای بعدی نئورئالیسم ، گل سرسبد جشنوارههای امریکایی و اروپایی شد . تماشاگران این فیلمها ، صندلیهای خالی و خاکخورده بود . وقتی فیلمساز به جشنواره و جایزه و . . . فکر کرد ، هدف اصلیاش را فراموش کرد .
14. با این وضع ، آینده گرافیک جشنوارهای ما چه میشود ؟ چرا آزموده را میآزماییم ؟
15. اگر نسل پنجم توانست با جایزههای جهانی "ده دوازده طراح پا به سن گذاشته را پشت سر نهد" آیا این ملاک موفقیت است ؟
16. جایزهها ملاک هنرمندی نیستند . پفکهایی در دست بچههای پرسروصدا !
17. بیچاره پیکاسو که هیچ جایزهای نگرفت !
18. نتیجه ؟
19. در این وضع ، بسیار ستودنی است اگر کسی یا کسانی بیایند و بخواهند نسل پنجم را با گرافیک حرفهای و با مخاطبان آشتی دهند . چه مهدی سعیدی باشد و چه ایمان راد . رضا عابدینی باشد یا قباد شیوا .
20. تلاش ایمان راد همانقدر ستودنی است که جنب و جوش مهدی سعیدی .
21. اگر دهها نفر دیگر هم بیایند و هر کدام بخواهند با کتابی و نمایشگاهی ، این هدف را به نسل پنجم تزریق کنند ، جای بسی خوشحالی است و نه گلهمندی . چه اشکالی دارد چند گروه به این مهم بپردازند ؟ مهم هم نیست کی اول و کی دوم است . نفس کار اهمیتش بیشتر است . بگذاریم تاریخ خودش قضاوت کند که اول و دومش که بود . پرسشهای تاریخ ، جوابش امروز نیست .
22. ما همه از یک خانوادهایم . چرا به صورت هم زخم بپاشیم ؟
23. همه ما اهل قلموییم نه اهل قلم . اگر فرم ثبتنام سعیدی ، اشکال ویرایشی دارد ، متن انتقادی قاسمی هم خالی از مشکل نیست . بوق و کرنا نکنیم . همکار هستیم و بدانیم "لحافی" در کار نیست .
لینک به منبع