مهدی صادقی
این مطلب پیش از این در تاریخ ۱۳۸۵/۱۲/۱۷ در وب سایت رسم منتشر شده است.
با توجه به سابقه فعالیت شما در بخش تبلیغات ، آموزش تبلیغات برای دانشجویان گرافیک ضروریست؟امروزه بیش از 300 آژانس تبلیغاتی در تهران بصورت رسمی مجوز دارند و مشغول به کار هستند ، در صورتی که ما هنوز یک مدرسه تبلیغات نداریم. این 300 آژانس چه سرویس به مشتری میدهند که مشتری با آن آژانس کار میکند؟ یک آژانس ترکیب شده از خیلی افراد و بخشها. بخش رسانه ، نگارش شعارهای تبلیغاتی ، گرافیک ، مدیریت بازاریابی ، تحقیقات ، فیلم و . . . باید به این مقولات توجه کرد. آژانسهایی که این بخشها را ندارند چه جوری فعالیت میکنند ، این برمیگردد به اینکه هم سفارشدهنده و هم جامعه نیاز دارند که سواد تبلیغاتیشان را بالا ببرند. هیچ یک از شرکتهای تولیدی ما بخش marketting ندارند ، در نتیجه اطلاعات ندارند و وقتی به آژانس مراجعه میکنند ، اطلاعاتی ندارد که به آژانس بدهد. ما از مشتری میپرسیم مقدار فروشتان چقدر است؟ در کجا انجام میشود؟ عمدهفروشی است یا جزییفروشی؟ جوابها را نمی داند. حتی میزان سود خودش را نمیداند. مشتری هم در بیاطلاعاتی به سر میبرد و چون نمیداند از یک آژانس چه میخواهد ، بنابراین هر آژانس یک سرویس خاصی به آن میدهد. سرویسی که خود آژانس دلش میخواهد نه سرویسی نیاز مشتری است. در صورتی که الان مشتریهای خارجی میآیند و مشتری خارجی پوست آدم را میکنند. اینقدر کار میخواهند که شاید فقط 20 درصدش به گرافیک مربوط میشود و بقیهاش سرویسهای دیگری است که باید شما آنها را بدهید تا به طرح مطلوب برسید. الان موسساتی هستند که در ظرف 20 دقیقه فیلم تبلیغاتی میسازند و مشتری هم قانع است که طرف با پول محدودی برایم فیلم عالی ساخت. در حالی که چند میلیون تومان برای پخش آن به تلویزیون میدهد. مطمئن باشید اگر من به مشتری ایرانی بگوییم فیلم شما اینقدر هزینه تبلیغ دارد ، همهشان میگویند نه. من مشتری داشتم که خانمش از یک رنگ خوشش نیامد و گفت این رنگ را عوض کن. وقتی یک چنین مشتریای به سراغ شما میآید ، یک آژانس یک نفره هم میتواند به این مشتری سرویس بدهد. توقعی ندارد که آژانس مجبور شود آدمهای باسواد را جذب کند. مشتری پولی که به آژانس میدهد باید در مقابلش ، هر ماه از موقعیت کاریشان اطلاع دهد. هر سه ماه ، یک تحقیق میدهد و موقعیت مشتری را در بازار برآورد میکند. بیشتر اینها تیزرشان را که ساختند هر موقع خواستند پخش میکنند. در حالی که هنوز مخاطبشان را نمیشناسند. تیزری که برای بچهها ساخته شده است ساعت 11 شب پخش میشود و آژانس مقصر است که چنین ساعتی را به او پیشنهاد کرده است. حجم بودجههای تبلیغاتی در کشور ما بسیار بالاست و نتیجهای که دارند میگیرند با یک چهارم این بودجهها هم ممکن است ، اگر آن پول را در جای دیگر خرج کنند و بتوانند براساس مسایل تحقیق شده و علمی جلو بروند. از اولش که مخاطب شناسی و برنامهریزی است گرفته تا آخرش که گرافیک است. واقعا نمیدانیم چقدر توانایی یاد دادن این حرفه را داریم ، چون خود ما هم بیشتر تجربه کردیم تا علم داشته باشیم.
درباره گرافیک محیطی چطور؟
هیچ مملکتی در دنیا وقتی مردم اینقدر به تلویزیون نگاه میکنند ، این همه بیلبرد ندارد. تهران از بیلبرد اشباع شده است و این فقط بخاطر درآمدش است ، هم برای آژانس و هم برای شهرداری. پایه این کار غلط است. به تولیدکننده میگوییم اگر مخاطب شما خانمهای خانهدار هستند ، کمتر احتیاج به بیلبرد دارید. چون مخاطبشناسی جزو برنامههای تبلیغات است اما تولیدکننده به آن توجه ندارد.
اکثر محصولات خارجی تا چند سال پیش فقط در روزنامهها و بیلبردها تبلیغ میشد ، از همین جا رشد بیلبردها آغاز شد. تولیدکننده داخلی هم فکر کند که بهترین تبلیغ ، بیلبرد است ، چون خارجیها سراغ آن رفتهاند. برای همین بیشتر محصولاتی که الان روی بیلبردها تبلیغ میشود ، اصلا به بیلبرد نیاز ندارند و این خرج اضافه است. تولیدکننده برایش خوشایند باشد که جنساش هم در تلویزیون ، هم در بیلبرد و هم در مطبوعات تبلیغ میشود. ولی آیا اینها برای آن هدف ضروری است؟ بیلبردها باید بیایند براساس محور مخاطب شناسی عمل کنند.
ورود کامپیوتر هم در این بهم ریختگی نقش داشته است؟
کامپیوتر وسیله خوبی است و خیلی از مشکلات کار را حل کرد. وقتی هم به بازار آمد در همه دنیا این مشکل را ایجاد کرد و این مختص ایران نیست. ولی در مملکت ما اثرش وسیع شد یعنی کسانی که این حرفه را اصلا نمیدانستند ، با خریدن کامپیوتر طراح گرافیک شدند.
مشکل اینجاست ، البته رفته رفته کمرنگ میشود. زیرا با بالارفتن سواد مردم و سواد سفارشدهنده ، بخصوص که شرکتهای خارجی دارند میآیند در ایران تاثیرات خودشان را خواهند گذاشت. یکی از نگرانیهای من بعنوان یک مدیر آژانس اینست که شرکتهای خارجی ، مشتریهای ایرانی مرا از دستم بگیرند. در نتیجه من باید سرویسهای خودم را در یک سطح بینالمللی تعریف کنم ، تا ترسی از آینده نداشته باشم. فقط شرکتهای خارجی بخاطر اینکه از خارج آمده ، گرانتر خواهد بود و من ارزانتر. ولی من باید بتوانم سرویسهای آنها را بدهم و مشتری را قانع کنم که این سرویسها ، همان سرویسهاست فقط با مبلغ کمتری انجام خواهد شد.
پس به میزان بیکاری این صنف افزوده خواهد شد؟
من احساس نمیکنم طراح گرافیکهای خوب بیکارند ولی در نظر داشته باشید حرفه ما هنوز قوام ندارد ، از خودمان باید شروع کنیم. حرفه ما مشکل دارد حتی در بین خود ما طراحان ، این شغل تعریف شده نیست. خیلی کار دارد و ما سفارشدهنده را گیج میکنیم. سفارشدهنده ما نمیداند چرا در یک دفتر گرافیک ، هزینه طراحی بستهبندی 50 هزار تومان در یک جای دیگر 500 هزار تومان است. فرقشان چیست؟ چون رشته ما نوپاست ، تازه داریم به این مسایل فکر میکنیم. باید قوام و دوام داشته باشیم و صلاحیت باز کردن مغازه گرافیک را داشته باشیم. مشکل اساسی ما اینست که گرافیک بعنوان یک حرفه ، هنوز تعریف نشده است. در نتیجه همه میتوانند بگویند ما میتوانیم این کار را بکنیم و انجام دهیم ، چون خیلی سطحی گرفتهایم.
فکر میکنید با انتشار کتابهای گرافیک میتوانیم این سطحیزدگی را برطرف کنیم؟تمام رشتههای هنری دیگر از گرافیک جلوترند و ما کسی را نداریم که کتاب تئوری گرافیک بنویسد. کتابهای تئوری ما چند مشکل در مقابل دارد: اول اینکه طرفدار ندارد و فروش نخواهد داشت. دانشجویان ما دوست ندارند مطلب راجع به گرافیک بخوانند و در نتیجه سرمایهگذاری کمتر میشود. من خودم دارم یک سری کارها میکنم که خیلی با ترس و کند انجام میشود و نمیدانم آیا پولم برمیگردد یا خیر؟ من خودم به ترجمه کتابهای تئوری میپردازم. چون واقعا ما هنوز سواد تالیف کردن را نداریم. یعنی میتوانیم چند کتاب پایه را دربیاوریم ، ولی بعد چی؟ ما اگر بتوانیم آنقدر ترجمهها را زیاد کنیم که سواد تئوریک تک تک ما بالا برود ، کم کم شاید در 20 سال بعد افرادی بار بیایند که با این سواد گذشته بتوانند کتاب تئوری تألیف کنند. ولی الان کسی نیست و واقعا کار سختی است. در نقاشی و سینما افرادی هستند که بنویسند اما در گرافیک ، چون رشته ما جوان است و ما هنوز بلد نیستیم گرافیک را نقد کنیم. اکثر اساتید ما برنامهریزی درسی ندارند تا برایش جزوه تعریف کنند. دغدغه اصلی اساتید تدریس نیست و در کلاس به دانشجویانم میگویم نه شما دانشجویان درست و حسابی هستید و نه من مدرس درست حسابی! من باید خیلی بیشتر از اینها به بچهها چیز یاد بدهم ، ولی آنها از خدا میخواهند که من بهشان چیز یاد ندهم. این سیستم آموزش ، راندمان خوبی ندارد.