مصطفی اوجی طراح گرافیک، تایپوگرافر، محقق و عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر، متولد سال 1328 شیراز میباشد. اوجی از سال 1349 در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهعنوان طراح گرافیک اشتغال داشته و در سال 1353 در مقطع لیسانس در رشته گرافیک از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و در سال 1359 از کالج سلطنتیهنر انگلستان در مقطعM.A فارغالتحصیل شده و مدت 6 سال بهعنوان طراح گرافیک در لندن مشغول به کار بوده است; و سالها به امر پژوهش و تدریس در زمینه تایپوگرافی، طراحی حروف، طراحی لوگو و لوگوتایپ در دانشگاه پرداخته است. ترجمه کتاب سقرائی «یا قلم مداد مرکب» اثر دیوید هاکنی از جمله ترجمههای اوست. اوجی از سال 1995 عضو کلوپ طراحان گرافیک نیویورک میباشد.
گستردگی میراث کهن و غنی هنر ایران در زمینه خط، منبع عظیمی است برای طراحانی که در این گرایش از هنر گرافیک، که بهواقع عنصر اولیه آن نیز میباشد مشغولند. نقش نوشته و خط چه در هنرهای کابردی مثل معماری، صنایع دستی و کتابت و چه در هنرهای تزئینی، جزو لاینفک آثار بیبدیل هنر ایرانی است. هنرمند ایرانی با توجه به نوع استفاده، جنس و متریال و یا مخاطب آن عبارات و کلماتی را طراحی کرده که هر کدام ویژگیهای یک اثر بینقض را دارد. چرا که همه آن آثار با توجه به اعتقاد و عشق هنرمند به روح اثر خلق گردیده است. به صورتی که در خطاطی و تذهیب کتب خطی و صحافی کارهای روی فلز، شیشه، چوب، سنگ و آجر در میراث بهجا مانده در اروپا، همین عشق و اعتقاد را مشاهده میکنیم.
بعد از اختراع چاپ در اروپا اکثر طراحان حروف، همان حکاکان، نقاشان و مجسمهسازانی بودند که علاوه بر خلق آثار در زمینه هنرهای زیبا، با تکیه بر شناخت زیبایی، فرم و مهارت، طراحیهای اولیه حروف لاتین را انجام داده و حروف را به صورت بلوکهای چوبی ساختند و در اختیار چاپچیها قرار دادند.
DURER- GILL- BASKERVILLE- BODONI از جمله طراحان حروفی هستند که در غرب و در این زمینه کارهای خوبی انجام دادهاند.
غرض از اشاره به این نکات اهمیت فراگیری اصولی و اساسی این رشته از هنر است و بدون آن، رسیدن به یک نظم درست از شاکله خط «لاتین یا فارسی» غیرممکن است. چرا که این نظم را قطعا در کرسیبندی خطوط لاتین باید قرار داد و حال آنکه اصولا حروف لاتین و فارسی ماهیتا با هم در تضادند و در قالب یکدیگر نمیتوان قرارشان داد.
در مدارس گرافیک اروپا و آمریکا هماکنون هم در مقطع لیسانس و هم فوقلیسانس، در رشته گرافیک این اصول را عملا در کارگاههای حروفچینی و چاپخانههای سنتی به دانشجویان آموزش میدهند. یعنی هنرجویان در مسیر تحول و تکامل تایپوگرافی قرار میگیرند. بارها این نکته گفته شده که مقوله کالیگرافی «خطاطی» و تایپوگرافی جدای از همدیگرند. گرچه برای شروع، شناخت تناسبات خط و همینطور شناخت زیباشناسی فرم حروف بهعنوان پایه شناخت هر دو لازم است.
در حروف لاتین، پروسهای که برای تایپوگرافی طی میشود، ابتداعا شناخت کافی کالیگرافی را میطلبد.
جالب اینجاست عدهای که حرفه گرافیک را با تکیه بر ابزار و تکنولوژی کامپیوتر شروع کردهاند، حتی اصول اولیه زیباشناختی فرم و حروف و خوشنویسی را هم نمیدانند چون در هیچ مدرسه گرافیک آن را آموزش ندیده و فرا نگرفتهاند. و این از نقاط ضعف آموزش ما در کلاسهاست.
این اطلاعات ناکافی و ضعف آموزش در این مقوله سبب میشود که اکثر طراحان ما با استفاده غیرمجاز و غیرمسئولانه از طراحی حروف دیگران، که در دهههای قبل و در کشورهای غربی و با معیارهای زیبایی در فرهنگ همان کشورها انجام گردیده و زیر هیچگونه پوشش کپیرایت در ایران نیستند، ترکیببندیهای بیمحتوا با عنوان «تایپوگرافی» در آثار مختلف گرافیک مانند: پوستر، جلد کتاب و ... بوجود آورند که در واقع اشکال و فرم این حروف را له و لورد کرده و از فرم اصلی خود خارج میکنند و آن را خلاقیت مینامند!
به خاطر دارم که در سالهای 1355-1356 که دانشجوی رشته طراحی گرافیک در کالج سلطنتی انگلستان در دورهM.A تحصیل میکردم هم زمان در آتلیهK.C.T در لندن بهعنوان طراح مشغول به کار بودم. پروژه طراحی حروف عربی فارسی به این آتلیه سفارش داده شد که به من محول گردید. فونت عربی زر و فونت لاتین ترانسپورت را بهعنوان منبع انتخاب نمودم. جهت اجازه استفاده از این حروف، بوسیله شرکت «لتراست» در لندن، به طراح آن حروف که در آن زمان در قاهره مقیم بود، مکاتبه و اجازه کتبی از وی گرفته شد و حروف ترانسپورت هم که اثر آقای «کنیر» رئیس همین آتلیه بود، در اختیار ما قرار داده شد.
سرانجام حروفی «ترافیک» طراحی گردید. متاسفانه بعد از چند سال «بعد از انقلاب» بهوسیله شخصی بهصورت غیرمجاز و بیمسئولانه، تغییرات ناشیانهای بر روی آن حروف صورت گرفت و راهی بازار ایران شد. این حروف پس از ارائه در بازار، به شکل کاریکاتوری از طراحی اصلی که در سال 1356 و در آن آتلیه انجام شده بود تبدیل گشت.اکنون هم شاهد آن هستیم که این مسئله به نوعی دیگر در ایران در زمینه گرافیک در حال اتفاق است. به این معنی که از کارهای طراحان حروف ایرانی و غیرایرانی در دهههای گذشته، غیرمسئولانه و با یک درک پایین از گرافیک، و شناخت و زیباشناسی حروف، ترکیببندیهای بیمعنی و خالی از محتوا را ایجاد مینمایند و آنها را آثار گرافیک و تایپوگرافی مینامند که قطعا این قبیل ترکیببندیها در تاریخ گرافیک ماندگار نخواهند بود.البته این کارها با استعانت از ابزار کامپیوتر میسر است زیرا که اگر قرار باشد این اجراهای کلاژگونه از طراحی حروف دیگران با دست انجام پذیرد، مهارت بالایی در امر طراحی و طراحی حروف و اجرای تمیز و شناخت فرم را میطلبد که طبیعتا کسی که مهارت را از نتیجه مرارت و تجربه بهدست بیاورد کمتربه استفاده غیرمسئولانه از آثار دیگران دست میزند.
مسئله دیگر فقدان ایده و بیان محتوا در اینگونه آثار است. طراح آنچنان شیفته تغییرات بیمعنی فرمهای حروف شده است که محتوا را در اثر غیرضروری میداند و به تبع آن این ترکیببندیها فاقد زبان و بیان تصویر است چون مفهومیوجود ندارد که با بیان تصویر و فرم حروف بخواهد بیان شود.این گرایش که بیش از دو دهه در گرافیک ما مطرح است، میبایست به آموزش آن در هنرستانها و دانشگاهها توجه خاص بشود و برای تدریس آن مدرسینی انتخاب گردد که اصول اولیه آن را بدانند.در غرب اکثر قریب بهاتفاق طراحانی که در زمینه تایپوگرافی آثار ارزشمندی را خلق نمودهاند خود تحصیلات و تجربیات را در این رشته کسب کرده و با درک و شناخت فرم در حروف بهعنوان ابزارزی توانا جهت بیان محتوا در آثار خود بهکار گرفتهاند. که این آثار مسلما در تاریخ گرافیک جاودان میمانند.