"این پوستر نمایشگاه گزیده پوسترهای من: رضا عابدینی با عنوان 'تن ها' است! برای یادآوری سال های بعد می نویسم: این نمایشگاه در تاریخ ۶ مهر ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج به مدت یک هفته در نگارخانه ویژه برگزار شد ... نمی دانم شما این پوسترها را کی می بینید اما ممکن است بعد از این تاریخ هم پوستر طراحی کرده باشم."
جمله های فوق با همان ترکیب بندی درهم و البته خوانایی که سبک کار رضا عابدینی است، بر پوستر نمایشگاه نمونه هایی از آخرین کارهای رضا عابدینی که طی سه سال گذشته طراحی شده، دیده می شود.
این نمایشگاه به مناسبت اهدای جایزه اصلی بنیاد پرنس کلاوس هلند به عابدینی، در تهران برپا شده است. جایزه فرهنگی بنیاد پرنس کلاوس، شاهزاده هلند، هر سال به منظور توسعه فرهنگ به هنرمندان، متفکران و بنیادهای فرهنگی اعطا می شود و عابدینی موفق شده جایزه اصلی ۱۰۰ هزار یورویی سال ۲۰۰۶ این بنیاد را از آن خود کند.
رضا عابدینی در سال های اخیر با نگاهی جدید به خوشنویسی فارسی، به شیوه ای نوین در چیدن حرف ها و واژه ها دست یافته است.
عنوان این نمایشگاه "تن ها"، از یک سو به پیکره هایی اشاره دارد که به یکی از مشخصه های پوسترهایش بدل شده اند و از سوی دیگر بیانگر تنهایی است. خودش هم به هر دو معنی اشاره می کند: "می خواستم به تنها بودن خودم به عنوان یک طراح گرافیک مستقل اشاره کنم".
'ساختار بومی'
پوسترهای ارائه شده در این نمایشگاه به مناسبت های مختلف و برای برنامه های متنوعی نظیر کنسرت فلوت، بیست و سومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر، نمایشگاه پوستر زبان مادری، نخستین دائره المعارف کودکان و نوجوانان، بزرگداشت کمال الدین بهزاد، چهارمین بازارچه غذا به نفع کودکان کار، دو فیلم خواب خاک و سفر مریم و نودمین سالگرد کشتار ارامنه طراحی شده بودند.
اما دو چیز در میان همه آنها مشترک بود؛ تک پرسوناژهایی که در میانه صفحه نشسته یا ایستاده اند و حروفی که محل استقرار آنها نسبت به خط رایج امروز، جابه جا شده اند.
عابدینی برای توضیح این دو ویژگی، از تلاش برای رسیدن به ساختاری ایرانی می گوید: "در تمام این سال ها تلاش کردم پس از آشنایی کامل و همه جانبه با گرافیک دنیا، به عنوان طراح گرافیکی ایرانی به ساختاری بومی دست پیدا کنم. برای رسیدن به این هدف ساختار نقاشی ها، عکس ها و بازمانده های هنر ایران را به دقت مرور کردم و در آخر رسیدم به آنچه امروز می بینید".
"فکر می کنم اگر در کار خودم هم توفیقی یافته ام و فرنگی ها می گویند کارهایت ایرانی است به خاطر این است که ساختار کارهایم ایرانی است".
"آنها کارهایم را می پسندند چون با اثری متفاوت از آنچه دارند، رو به رو می شوند. وقتی درباره پیشینه هنر ایران و استفاده از عناصر ایرانی در آثارم برایشان توضیح می دهم، تعجب می کنند."
'نشانه های ایرانی'
"برای برگزاری هر نمایشگاه تعداد زیادی از عکس ها و تصویر نقاشی های قاجاری، افشاری، زندی و صفوی را همراه می برم تا هنر قبل از خودم را توضیح دهم و بگویم تک پرسوناژ وسط کادر، از اینجا آمده است. من این ها را ساده سازی کردم و از این کمپوزسیون ها در کارهایم استفاده می کنم".
"اگر کسی کارهایم را کنار هم بگذارد به این نتیجه می رسد که در آثارم نشانه های ایرانی چندانی وجود ندارد اما ساختارشان ایرانی است. در سفرهایم درباره این ساختار حرف می زنم و این مسئله برای غربی هایی که با هنر ایران نا آشنا هستند، جالب است."
در پوسترهای عابدینی، حروف و کلمات نقشی مهم ایفا می کنند. او که با ساده سازی نقاشی های قاجاری، ساختار ایرانی مورد نظر خود را بازیافته، از حرف و واژه به عنوان جایگزینی فرهنگی برای کمربندها، سردوشی ها، دستبندها، شمشیرها و حمایل های جواهر نشان بهره می گیرد.
اما عده ای معتقدند این نوع استفاده از کلمه و جابه جا کردن حروف، کرسی خط ایرانی را به اشتباه تغییر داده است. عابدینی در این باره پاسخ می دهد: "خط نستعلیق فارسی کرسی ندارد. کی یک خط می کشیدیم و بر روی آن می نوشتیم و مجبور بودیم به قوانینی که دست و پای هنرمند را می گیرد مقید باشیم؟"
"تنها کاری که انجام می دهم این است که حروف را به جای اولشان باز می گردانم، هر بار هم که می خواهم این کار را انجام دهم یک خط میرزا غلامرضا جلویم می گذارم. برای این کار مدت های زیادی مطالعه کردم، یک روز صبح خواب نما نشدم تا حروف را درون هم جا دهم."
چطور طراح گرافیک شد؟
عابدینی برای پاسخ به این سوال مجبور است به روزهایی اشاره کند که از کلاس هنر بیرونش می کردند: "از اول نمی دانستم که می خواهم هنرمند شوم. هیچ وقت در مدرسه کلاس های هنر را جدی نمی گرفتم و همیشه مشکل داشتم، تا اینکه در کلاس سوم راهنمایی عباس معروفی به عنوان معلم هنر سرکلاس آمد و از همه خواست برای جلسه بعد یک داستان بنویسند".
"من هم چیزهایی نوشتم و تحویل دادم، از داستان من خوشش آمد و چند کتاب از جمله رمان تازه خودش 'به سوی آفتاب' را به من هدیه داد. از تصویرهای کتاب خوشم آمد و به واسطه معروفی با عباس سارنج که تصویرگر کتاب و پسرخاله او بود، آشنا شدم. آنجا فهمیدم گرافیک یعنی چه".
به این ترتیب رضا عابدینی به هنرستان هنرهای تجسمی تهران می رود.
"سه سال اول هنرستان عمومی بود و رشته های مختلف هنری مثل مینیاتور، نقاشی و مجسمه سازی را تجربه می کردیم. استادها سال آخر تصمیم می گرفتند هنرجو در کدام رشته تخصصی دیپلم بگیرد. تنها سالی که در زندگی ام گرافیک خواندم، همان یک سال هنرستان است. استادها معتقد بودند کارهای من لهجه گرافیکی دارد. در همان سال آخر استاد احمد امین آذر که به عقیده من طراح و نقاش بزرگی است، شد معلم گرافیک. آنقدر تحت تاثیر کارهای او قرار گرفتم که در دانشگاه رشته نقاشی را انتخاب کردم."
اما عابدینی مجبور می شود برای تحصیل در رشته مرمت اشیای تاریخی به اصفهان برود. اشتغال در رشته گرافیک هم دقیقا از اصفهان آغاز شد: "بر اثر یک اشتباه موقع تعیین رشته، مرمت آثار تاریخی اصفهان را هم انتخاب کردم. اصلا احتمال نمی دادم که پذیرفته شوم و دقیقا همین رشته را قبول شدم".
این اشتباه البته در کسب موفقیت های امروزش نقشی تعیین کننده داشته است: "این دوره برایم بسیار مهم است چون اولین بار در عمرم مجبور شدم بفهمم هنر ایرانی ـ اسلامی یعنی چه؟ هنرستان هرچند از نظر کیفیت آموزش بسیار عالی بود اما بیشتر به هنر اروپایی توجه داشت و من هم از آن دسته جوان هایی بودم که فقط پیکاسو به بعد را نقاش می دانستم. در اصفهان با معماری اسلامی، تاریخ معماری، اشیای تاریخی و به طور کلی هنر ایران آشنا شدم. علیرغم میل باطنی، هنر ایرانی را کشف کردم و دیدم چیزهای بامزه ای در هنر ایران وجود دارد".
آموزش گرافیک
عابدینی پس از یکسال و نیم تحصیل در رشته مرمت آثار تاریخی، تغییر رشته می دهد و برای تحصیل در رشته نقاشی به تهران بازمی گردد. اما کار در حوزه گرافیک که از اصفهان آغاز شده بود، تا امروز ادامه می یابد.
رضا عابدینی علاوه بر فعالیت در زمینه گرافیک، در حوزه آموزش نیز فعالیت دارد. برگزاری کارگاه های آموزشی در ایران و دیگر نقاط دنیا یکی از مهم ترین دغدغه های او است.
او درباره وضعیت آموزش هنر و به ویژه گرافیک در ایران می گوید: "سیستم آموزش ما از ۷۰ سال پیش تا کنون هیچ تغییری نکرده است. معلم ها عوض شده اند اما طرح درس ها و ساختار تدریس هنوز همان است که ۷۰ سال پیش بود. علاوه بر این معتقدم طرح درس رشته گرافیک دو اشکال اساسی دارد. یکی اینکه حداقل سی سال قدیمی است، یعنی یک کپی از مدارس قدیمی هنر غرب آمده و طبق همان الگو به دانشجویان ایرانی تدریس می شود".
وی به صراحت می گوید: "معتقدم طرح درس گرافیک ایران باید بومی شود. بچه ها در دانشگاه مبانی هنرهای تجسمی غربی می خوانند که ربطی به هنر ما ندارد. البته تاکید می کنم خواندن این مبانی ضروری است اما به موازات آن باید چیزهای دیگری هم آموزش داده شود. وقتی مبانی هنر غرب در ذهن دانشجو نهادینه شد، دیگر نمی توان دلایل اهمیت مینیاتور ایرانی را به او فهماند. کمپوزیسیونی که در ذهن او شکل گرفته، غلط است. بر اساس مبانی هنرهای تجسمی غرب، رنگ شناسی ایرانی، روانشناسی رنگ و طراحی ایران غلط است".
رضا عابدینی البته اعتبار ویژه ای برای دانشجویان ایرانی قایل است: "در کنار اینها می خواهم بگویم دانشجویان ایرانی به طرز عجیبی باهوش تر از همه دانشجویانی هستند که در تمام دنیا دیده ام. تنها دانشجویان قابل مقایسه با دانشجویان ایرانی، بچه های دانشگاه آمریکایی لبنان بودند که از کار با آنها احساس رضایت کردم".
سارا امت علی، خبرنگار بی بی سی در تهران