همان بلایی که سینتی سایزر سر موسیقی آورد



این گفتگو پیش از این در روزنامه آفتاب یزد و در تاریخ ۴ مهر ماه ۸۹ منتشر شده است

شبنم محمودی شرق

ایرانیان از دیرباز فرهنگ تصویری پرباری داشته اند. نقشهای قالی های ایرانی موید این نکته است اما چه اتفاقی افتاده که تصویر استقلال خود را از دست داده و امروزه در فرهنگ و زندگی روزمره ما چه جایگاهی دارد؟ و وضعیت گرافیک امروز ایران چیست؟ در بخش نخست این گفتگو به مواردی چند از مشکلات گرافیک ایران پرداخته ایم. شرکت کنندگان در این گفتگو بهراد جوانبخت طراح و مدرس دانشگاه، احسان رضوانی طراح و مدرس دانشگاه و شهاب اشتری طراح و مدیر مسوول نشریه الکترونیکی رنگ هستند. با هم می خوانیم:


یکی از مشکلات امروز گرافیک بحث آموزش است که بسیار هم در گفتگوها با طراحان گرافیک مطرح می شود. به نظر شما مشکلات آموزشی به ویژه در سطح دانشگاهی چه چیزهایی می تواند باشد؟
احسان رضوانی: بحث در این باره پیچیده است و بسیار گسترده و به نظر من شاخه های گوناگون دارد. از یک طرف ما نیروی جوان بسیار زیادی داریم که این نیرو به نسبت جمعیتش آموزش تخصصی مطلوبی ندیده است. از طرف دیگر سطح کیفی آموزش پایین است و سیستم آموزشی خوبی نداریم و این فقط شامل دانشگاه ها نمی شود. یعنی کسی که دیپلم متوسطه گرفته، چقدر آموزش دیده و چقدر پرورش یافته و مهارت زندگی پیدا کرده است؟ می توان گفت که به این موج جمعیتی که قرار است وارد دانشگاه شوند فقط از نظر کمی پرداخته شده است و نتیجه، افزودن انواع دانشگاه ها مثل جامع علمی کاربردی، پیام نور و غیره بوده است. اما آیا به کیفیت هم چیزی افزوده شده است؟

بهراد جوانبخت: نکته بزرگتر و مهمتر وجود سیلابس درسی ناکارآمد است که با گرافیک و آموزش امروز مطابقت ندارد. شما تصورش را بفرمایید که منابع درسی دانشجویان رشته گرافیک مربوط به سی چهل سال پیش هستند...

رضوانی: بله. در بهترین حالت بر اساس طرح درس و مطالبی که در مدرسه باهاوس در ابتدای قرن بیستم تدریس می شد و البته نه حتی به همان صورت و کیفیت بلکه به شکلی دست و پا شکسته و ناقص.

جوانبخت: ودر ضمن کمبود منابع درسی جدید برای دانشجویان .

رضوانی: طرح درس رشته گرافیک با علوم پایه یا علوم پزشکی و مهندسی فرق می کند. و یکی از دلایلش این است که آموزش هنر بسیار بر مدرس متکی است. نکته دیگر پراکندگی و بعضاً بی ربطی موارد ذکر شده در طرح درس ارائه شده از طرف دانشگاه در دروس رشته گرافیک است. و آنقدر این پراکندگی و بی دقتی زیاد است که گاهی فکر می کنم یک مهندس طرح این درسها را تنظیم کرده است! یعنی به شکلی بسیار غلط و با برداشتی عامیانه و نه تخصصی. فرض بفرمایید در مورد درس طراحی پوستر در دانشگاه علمی کاربردی، چندان دور از ذهن نیست اگر به این نتیجه برسیم شخص یا گروهی که طرح این درس را نوشته اند حتی اطلاع کاملی در خصوص طراحی، تعریف، ماهیت و کارکرد امروزین پوستر نداشته اند. حالا به همه اینها حجم زیاد دانشجو را اضافه کنید و تعداد بسیار کم مدرس خبره را. یعنی استادانی که هم کار بلد باشند و هم خبره باشند و با تجربه و کارآزموده نیز، بسیار انگشت شمارند. در چنین شرایطی حتی اگر استادی با تجربه قبلی خود دریافته باشد که این طرح درس خیلی به درد دانشجو نمی خورد و با رای شخصی طرح درسی را در کلاس پیاده کند، باز هم چیزی حدود ده تا بیست درصد دانشجویان شیوه درست کار کردن را می آموزند.

جوانبخت: در ادامه صحبت های همکار گرامی ام ذکر این نکته را ضروری می دانم که متاسفانه تعداد زیادی از مدرسان دانشگاه ها آموزش لازم را ندیده اند که این مشکل مستقیما مربوط به متولیان دانشگاه هاست. از دیگر سو حق التدریسی که به استادها پرداخت می شود آنقدر کم و ناچیز است که شاید هزینه رفت و آمد آنان را نیز تامین نکند! مسلما در چنین شرایطی بسیاری از حرفه ای ها ترجیح می دهند به کاری بپردازند که جوابگوی هزینه های زندگیشان باشد و تعداد کمی به اصطلاح به خاطر دلشان به این کار ادامه می دهند و شاید بخاطر همین است که آموزشگاه های خصوصی - که استادان برجسته ای در گروه آموزشی خود دار ند - به وضوح ازنظر کمی و کیفی بازده شان بسیار بالاتر از دانشگاه هاست. اما به دو دلیل هزینه بیشتر و مدرک گرایی جامعه ، باز هم عده زیادی دانشگاه ها و به ویژه دانشگاه های بدون کنکور را برای ادامه تحصیل انتخاب می کنند.

رضوانی: اجازه دهید کمی بیشتر به بحث آسیب شناسی آموزش بپردازیم. به عنوان مثال در ژاپن، یکی از پردرآمدترین و معتبرترین مشاغل، معلمی است. اما در اینجا وضع برعکس است. ارج و قرب معلمی پایین است و به همین میزان درآمدش. فکر می کنید چند نفر از حرفه ای های این رشته قبول می کنند بیایند تدریس کنند؟ آنوقت با کناره گیری این استادان کارآزموده - با تمام احترامی که برای همکارانم قائلم- یک گروه از کسانی که به سراغ تدریس می آیند افرادی هستند که در کار حرفه ای موفق نبوده اند!

شهاب اشتری: نکته ای که در میان صحبت های دوستان فراموش شد این است اکثر کسانی که درحال حاضر دارند تدریس می کنند همان کسانی هستند که خودشان در این سیستم درس خوانده اند. و آیا جز چیزی که آموخته اند، می توانند و چیزی دارند که به دانشجویان جدید یاد بدهند؟

جوانبخت: اگر اجازه بدهید می خواهم به اوایل صحبت هایم برگردم. گفته شد که سیلابس درسی رشته گرافیک غیرکارشناسانه است. حال در چنین شرایطی استادی برای دانشجویان کلاس خودش طرح درس می ریزد و در آن درس موفق هم عمل می کند. اما در ترم بعدی استادی دیگر می آید که شیوه اش با استاد اول بسیار متفاوت است و اگر این استاد دوم طبق همان سیلابس های از قبل تعیین شده که کارآمد هم نیستند پیش برود، دانشجویی که تازه به بینش جدیدی در کار رسیده است با حرفهای احتمالا متناقضی روبرو می شود که اصلا او را سردرگم می کند. حالا این را چگونه می شود حل کرد؟ به یاد می آورم در یکی از دوره های تدریسم در دانشگاه ، من وچند تن از همکارانم باهم برنامه واحدی را پی ریزی کردیم و دیگر این دوگانگی در صحبت ها و روش تدریس استادها به وجود نیامد. یعنی دانشجو را در یک خط هدایت کردیم و اتفاقا بیشترکسانی که از آن دوره حذف فارغ التحصیل شدند پس از خروج از دانشگاه سریع جذب بازار کار شده و حتی برخی از آنان در مسابقات مختلف جوایزی را نیز برنده شدند و من راه حل را در این می بینم که اگر قرار است سیستم کلی همین طور بااشکالات فراوان خودش دست نخورده باقی بماند من به عنوان مدرس دوره درسی را از فیلتر خودم بگذرانم و اگر در این راه با عده ای از استادهای آن دوره طی جلساتی یا بخاطر آشنایی قبلی هماهنگی بیشتری برای تدریس داشته باشیم موفق تر خواهیم بود.

رضوانی: آقای جوانبخت در واقع در جمع کوچک اساتید همکارشان یک سیستم آموزشی را طراحی کرده اند و پاسخ مناسب هم گرفته اند. این قضیه قطعاً باید در سطح وسیع تری انجام شود تا با مشکلات عدیده روبرو نشویم. به طور مثال در کلاس درس طراحی پوستر که جزو آخرین دروس تخصصی دانشجویان گرافیک است به این نتیجه می رسیم که بیشتر دانشجویان نه فونت را می شناسند نه تایپ را نه تصویر نه ترکیب بندی و نه خیلی چیزهای دیگر را. تازه به این ها اضافه کنید که مثلا برای این واحد درسی طبق آیین نامه ۸۰ ساعت کلاس در نظر گرفته شده است. طی فرآیندی که من چندان آن را نمی فهمم این ساعات به ۶۴ ساعت نزول پیدا می کند و تازه من استاد باید بروم چانه زنی که همین ۶۴ ساعت سر جای خودش بماند.

گمان می کنم به طور اجمالی مشکلات آموزش گرافیک گفته شد. اما آیا این همه چیزی است که امروزه باعث شده تا این حد افراد حضور افراد غیرمتخصص در عرصه گرافیک زیاد شود؟ در شرایطی که معتقدم این خود مشکلات بسیاری را چه برای هنرمندان این رشته و چه افرادی که قرار است این تصاویر را هرروزه در خیابان ها و مجلات و کتاب ها و... ببینند ایجاد کرده است و در واقع سطح سلیقه مردم را نازل کرده است.
جوانبخت: البته من وضع گرافیک را به این بدی که شما می بینید، نمی دانم. برای جواب به پرسش شما نیاز است از سالهای قبل شروع کنیم. گرافیک پس از انقلاب و در دهه شصت سالهای بدی را پشت سر نگذاشت چرا که هنوز هم آثاری از جنبشی که در دهه های ۴۰ و ۵۰ در گرافیک شروع شده بود در کارها دیده می شد. اما در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد به دلیل عوض شدن نسل از یک سو و پایان جنگ و آغاز تبلیغات تجاری-که خود یکی از بخش های عمده دیده شدن گرافیک است-نوع دیگری از آثار گرافیک را شاهدیم. در این میان اتفاق بسیار مهمی که می افتد ورود کامپیوتر به عرصه طراحی گرافیک ایران است که در اواسط دهه هفتاد خورشیدی بدترین پیامد را برای گرافیک ما داشت. طراحانی که در اواسط دهه ۶۰ کارشان را شروع کرده بودند بیشتر با طراحی دستی گرافیک آشنایی داشتند. حتی خود من هم که جزو نسل پنجم طراح گرافیک ها محسوب می شوم به دلیل اینکه در همان سالها کارم را با کمک پدرم آغاز کردم نیز با کار دست آشنایم. این افراد به دلیل سختی هایی که کشیده اند قدر تکنولوژی و کامپیوتر را بعنوان ابزاری سریع تر و آسان ترمی دانند. ولی ورود کامپیوتر و برنامه های طراحی مختلف با آن جلوه های ویژه و فیلتر های دلفریب و …مردم را مرعوب کرده بود. چرا که هرکسی این هیجان را وارد کارش می کرد، چیزی که خوشبختانه الان به حد بسیار زیادی فروکش کرده است. ولی در سال های ۷۳ یا ۷۴ بسیاری از بزرگان این رشته از جمله آقای شیوا، آقای حقیقی، استاد ممیز و تعدادی دیگر از برجستگان این رشته، جسته و گریخته از ورود کامپیوتر به عرصه طراحی ابراز نگرانی می کردند و این چیزی است شبیه اتفاقی که در بدو ورود عکاسی دیجیتال افتاد. بسیاری از عکاسان آنالوگ در برابرش موضع گرفتند در حالی که امروزه همان مخالفان هم دوربین دیجیتال دارند! ولی متاسفانه درباره کامپیوتر و گرافیک باید بگویم که این تکنولوژی مسیر عادی خود را جهت سیستماتیک شدن وبعد به کاربری رسیدن طی نکرد. اتفاق بد دیگری که افتاد ذوق زدگی بسیاری از استادان فن در به کارگیری جلوه های ویژه و افکت های کامپیوتری بود و شاید یکی دیگر از دلایل این امر ورود دیرهنگام کامپیوتر به عرصه گرافیک ایران بوده است. این موضوع یک فاصله بزرگ بین گرافیک و تکنولوژی در ایران انداخت. چرا که به کامپیوتر به عنوان یک ابزار نگاه نشد و البته بسیاری نیز همین برداشت را از کامپیوتر داشتند اما همان طور که اشاره کردم افرادی که کار دست بلد بودند به عنوان یک ابزار از کامپیوتر استفاده کردند و کامپیوتر را به خدمت گرفتند در برابر کسانی که هیچ از مبانی و ساختار گرافیک نمی دانستند و تنها با کمک کامپیوتر و تعدادی تصویر به خود اجازه می دادند مثلا پوستر طراحی کنند! و این باعث آشفتگی فراوان تصویری شد. اما عده اندکی از طراحان راه خود را پیدا کردند و این زمانی است که دهه هشتاد آغاز شده است. یعنی کامپیوتر بیشتر به عنوان ابزار شناخته می شود تا پیش برنده همه مراحل کار. این هایی که خدمتتان عرض کردم بخشی بود که سلیقه مردم را عوض کرد و نکته دیگر این است که رسانه های عمومی و به ویژه تلویزیون نیز در این زمینه مقصر هستند. تصاویر و بویژه گرافیک تلویزیونی به شدت پیش پا افتاده و ضعیف هستند و طبعا جامعه همان خوراکی رامصرف می کند که به او داده می شود. البته هنرمندان و طراحان هم به نوبه خود مقصرند اما شکی نیست که قصور بیشتری متوجه متولیان امر است.

رضوانی: اجازه بدهید من به چند نکته درباره صحبت های آقای جوانبخت اشاره کنم. این پایین آمدن سطح سلیقه فقط مربوط به هنر گرافیک نیست و در سینما و موسیقی و تلویزیون و ... هم دیده می شود. و این قضیه ریشه های گوناگون دارد: یکی خط مشی کلی و سیاست گذاری های کلان فرهنگی و دیگری فضایی است که هنرمند در آن زیست می کند. اگر شما به آثار دهه های پیش بسیاری از هنرمندان نسل های قبل تر نگاه کنید می بینید که آثارشان در دهه ۸۰ دیگر به کیفیت کارهای گذشته شان نیست.
مورد دیگر همانطور که آقای جوانبخت اشاره کردند عدم شناخت و احاطه فکری و ذهنی هنرمندان نسل های پیشین بر ابزار جدیدی به نام کامپیوتر بود و مرعوب شدنشان در برابر سرعت و توانایی های افکتیو آن. در خصوص مواجهه نسل جدید ـ در یک بازه زمانی خاص ـ با این ابزار نیز می توان گفت همان بلایی که سینتی سایزر سر موسیقی آورد تا حدودی کامپیوتر هم سر گرافیک آورد! ورود ابزاری که کار را سرعت می بخشد و بسیار راحت است باعث می شود بسیاری از افراد غیر متخصص و غیرحرفه ای ـ با استفاده از برنامه های مختلف گرافیکی که با نصب چند پلاگین طرح ها و افکت های بی شماری در اختیارشان قرار می دهد ـ وارد بازار کار شوند. کسانی که ریاضت کار با ابزار دستی از جمله راپید و شابلون و غیره را نکشیده اند و مهارت و حساسیت های لازم درشان ایجاد نشده است. مجموع این مشکلات باعث شد سواد بصری جامعه به سطح پایین تری نزول کند. به همه این موارد، وجود نداشتن منتقد گرافیک را هم اضافه کنید، چرا که وقتی نقد درست وجود ندارد قطعا سرعت رشد و بالندگی هم کم خواهد شد.

اشتری: به نظرم ورود خیل عظیمی از جمعیت آنهم نه از طریق دانشگاه و کلاس های معتبر بلکه به صورت خودآموز یا کلاس های سطح پایین و غیر علمی به عرصه گرافیک به ویژه در سالهای اخیر بوده است چرا که اغلب مردم بر این باورند که گرافیک شغل پولسازی است! و همین افراد غیرمتخصص پس از مدتی بخاطر سرعت در کار و دستمزدهای پایین نسبت به طراحان معتبر وارد بازار کار شدند و وضعیت نابسمانی را در گرافیک به وجود آوردند.

جوانبخت: : تازه به همه اینها عدم حمایت از هنرمند را نیز اضافه کنید. بگذارید یک مثال خیلی ساده بزنم. پس از گذشت بیش از یک دهه ورود تلفن همراه به ایران هنوز هم ما فونت فارسی زیبا، مناسب و یا دست کم خوانا برای گوشی ها طراحی نکرده ایم! از آن بدتر این است که حتی در زمینه فونت فارسی برای برنامه های گرافیکی نیز کار خاصی انجام نداده ایم! چرا که اگر من طراح گرافیک یکسال وقت هزینه کنم و یک فونت فارسی را طراحی کنم، وقتی هیچگونه حمایت مالی و معنوی از من نمی شود آیا می توانم گذر زندگی کنم؟ تازه به همه این ها عدم حفظ و نگهداری از خط که میراث فرهنگی ماست را نیز اضافه کنید. کافی است سری به وبسایت های معتبر مراکز بزرگ فرهنگی، هنری یا سایت های رسمی کشور بزنید. گرافیک ضعیف و استفاده از حروفی غیر از حروف فارسی مثل "ی" (ی دو نقطه !) در بسیاری از صفحات این سایت ها به چشم می خورد! که البته به عدم سرمایه گذاری و برنامه ریزی کلان یا در یک کلام اهمیت ندادن به موضوعی به این مهمی برمیگردد و هنگامی که مسئولین امر چنین رویکردی دارند چه انتظاری از مردم عادی می توان داشت؟

اشتری: توجه کنید که صاحبان مشاغل بزرگ و تهیه کنندگان سینما حاضر هستند اجاره بیل بوردها و چندین و چند موارد دیگر را بپردازند اما یک یا دو درصد از هزینه کل را به طراحی درست این کارها اختصاص ندهند! چرا که نیازی به حضور طراح نمی بینند.



زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن