سیاه لشگر و سفید لشگر گفتگویی با مهدی سعیدی



این مطلب پیش از این در دو هفته نامه تندبس شماره صدو شصدوهفت منتشر شده است.


آثار مهدی سعیدی بیش از حوزه گرافیک باید در حوزه زیبانویسی  اصطلاح اقلام طغرا و خط شکل های معاصر بررسی شود، هرچند خودوی نظری خلاف براین دارد. متولد 1358 خیابان پیروزی است و هم‌اکنون در شرق تهران (خیابان هنگام) زندگی می‌کند. او یکی از پرکارترین طراحان گرافیک ایرانی ایست و به دلیل رویکرد خط نگارانه‌اش بیش از دیگر هم نسلانش بیرون از مرزها مورد توجه قرار گرفته. در کارنامه او جایزه ویژه بی‌ینال  بین المللی مکزیک (2002) جایزه‌های اول بی‌ینال جهان اسلام (2004) جایزه  و یژه از سه سالانه بین المللی ترناوا،اسلواکی (2006)، جایزه سوم سه سالانه بین المللی خارکوف،اوکراین (2006)، جایزه بزرگ بی‌ینال بین المللی تایوان (2007) جایزه بزرگ بی‌ینال بین المللی پوستر کلرادو، امریکا (2008) جایزه  و یژه از دوسالانه بین المللی پوسترهای سیاسی و اجتماعی ،لهستان (2009) به چشم می‌خورد به جز این‌ها نامش در میان پنج  ستاره طراحی  جهان در  بی‌ینال بین المللی اوزاکا (2009) قرار داشته  و جایزه بزرگ این دوسالاته را از آن خود کرده است. سال گذشته 40 پوستر او در موزه سان فرانسیس بولیوی به نمایش درآمد، این پوسترها  به زودی در گالری دانشگاه میشیگان به معرض نمایش درخواهد آمد.در سال2004 نیز کتابی از آثار وی از طرف موزه هنرهای معاصر تهران منتشر شده است.

چرا طراحان گرافیک ایران همگی دلشان می‌خواهد طراح پوستر باشند! مگر دیگر تولیدات مثل طرح جلد و طراحی نشانه و اقلام تجاری و ....، گرافیک محسوب نمی‌شود؟
چند دلیل عمده دارد ، اول این‌که مهم‌ترین بخش گرافیک در پوستر متجلی می‌شود، به این معنی که همه حوزه‌ها ی گرافیک از نوشتار تا تصویر در یک پوستر حضور دارد . دوم این‌که، شاید به خاطر مخاطب وسیعش باشد چون حداکثر انتشار یک طرح جلد کتاب را نمیتوان با تعداد تماشاچیان یک بیلبورد یا پوستر مقایسه کرد .البته اگر پوستر چاپ شود! سومین دلیل که البته آسیب این حوزه هم به حساب می‌آید این است که به دلیل کثرت نمایشگاه‌های پوستر - و نه ماهیت وجودی خود پوستراحتمال موفقیت در جشنواره‌ها بیشتر است و چون چند نفر با حضور جشنواره‌ای پوسترهایشان زود به نامی و اعتباری رسیدند بقیه هم این را فرض گرفته‌اند که می‌شود از همان مسیر میان‌بر رفت.

هنر جشنواره‌ای بد نیست، اما چرا این سلیقه خاص به حوزه کاربردی تسری پیدا نمی‌کند؟
بحران گسترده‌تر از حوزه تخصصی کار ماست ، الان همه می‌خواهند زوداز پله اول به پله دهم پا بگذارند.البته، این احساس را که هرکس می‌خواهد از دیگری جا نماند ،کاملاً در گرافیک لمس می‌کنید، این روحیه سبب شده،اصل ماجرا، که سروکار داشتن با بیننده و فهم مخاطب است ، سرسری بگیریم و فقط به قشنگ کاری بسنده کنیم. این افراط تا آن‌جا پیش رفت که گرافیک امروز ،انتقال پیام را قربانی وسوسه‌های فردی کرد؛ چون کاری که می‌کند، فقط به درد جشنواره‌ها می‌خورد و بس و با هیچ معیاری برای ادراک مخاطب تطابق ندارد.

یعنی خودت هیچوقت دچار همین جشنواره زدگی نبوده‌ای؟
بله، اوایل من هم این مساله را داشتم- نگفتم گرافیک نسل ما به جز من این‌طور بوده!. اتفاقاً یک هشدار به موقع من را به خودم آورد . میشل بووه، از طراحان معاصر فرانسه ،یکی از پوسترهایم را دید و از من پرسید: که چرا متن آن این قدر ریز و ناخواناست؟
وقتی به او گفتم، دلیلش فقط زیبایی است، توضیح داد که تلاش برای خوانده نشدن در گرافیک یعنی نفی‌ذات گرافیک -البته، این برمیگردد به حدود هفت  –هشت  سال پیش. آن موقع حرفش به نظرم نامانوس آمد، ولی الان متقاعد شده‌ام که گرافیک به جز جذابیت باید اطلاع‌رسانی را رسالتش بداند.

یک احساس خود ناباوری در گرافیک می‌بینیم و طراحان گرافیک می‌کوشند در هنرهای دیگر هم دستی داشته باشند تا مبادا کسی به هنرمند بودنشان شک کند. خیلی‌هاشان طراح گرافیک بدی هم نیستند. ولی نمیدانم به چه ضرورتی پشت ((من دغدغه Fine art دارم)) پنهان می‌شوند !.

من هم‌چنین مواردی را دیده‌ام- شاید دلیلش اعتقاد نداشتن طراح به خود و کارش باشد . البته، خودم این احساس را ندارم، ولی در گرافیک مساله سفارش و انتقال پیام سبب می‌شود آدم‌ها خودشان را دور از هنر و فرهنگ ببینند. ولی من چون گرافیک را هنر می‌دانم، بنابراین به شغلم افتخار می‌کنم و خودم را طراح گرافیک میدانم.

این قدر کارت بر خط نگاری استوار است که حتا می توان تو را خوشنویس معاصر به حساب آورد!
نه ،از این عنوان خوشم نمی‌آید؛ چون خوش ننوشته ام، اتفاقا از قالب سنتی خوش نوشتن، به خاطر مشخصه‌هایی مثل ثبات یا تقلید، بدم می‌آید. برای آدمی مثل من خط و نگارش ابزار است  واصولا مهم نیست که من را خوش نویس معاصر بخوانند یا طراح گرافیک معاصر. مهم خلاقیت است و این که تو بتوانی اثری بدیع خلق کنی.

ولی تقریباً تمام آثارت مبتنی بر اسلوب طراحی حروف و شیوه آرایش کلمات پدید می‌آید، بنابراین، نباید نسبت به عنوان خوش نویسی این قدر موضع داشته باشی؟
ولی همه این‌ها در خدمت انتقال پیامی فراتر از صورت ظاهری کالیگرافی است، به همین دلیل معتقدم: خوش‌نویس نیستم؛ چون به خوشی نوشته کاری ندارم.

چه تفاوتی میان گرافیک تو با طراحانی وجود دارد که آن‌ها هم با قواعد خوش نوشتن سنتی کار کرده‌اند و می‌کنند؟
فکر می‌کنم بیشتر تجربیات در این حوزه بر یک جنبه تمرکز بوده، ولی من هم بحث  تصویری معنایی و توامان جنبه‌های فرمالیستی خط را به کار گرفته‌ام. بر فرض آقای احصایی پوسترهایی با کالیگرافی دارند، ولی در هیچ‌کدام معنای تصویری خط ، واسطه انتقال پیام پوستر نبوده و صرفاً‌ جنبه‌های زیبای خط مورد استفاده قرار گرفته .اگر بخواهم برای این شکل از تجربه‌هایم نمونه‌ای ملموس بیاورم، مرغ بسم‌الله‌ها بهترین نمونه‌های تاریخی هستند که میتوانیم به  آن اشاره کنم .دراین ژانر، که بیشتر به خوش نویسی مربوط است، من سعی کردم از خط، مرغی بسازم که جنبه های  زیبایی شناسانه ، مفهومی و هم کاربردی در آن اثر لحاظ شود؛ یعنی اگر در گذشته مرغ بسم الله برای زیبایی، خوش نویسی شده بود .در اثر من، که برای جشنواره بین المللی موسیقی فجر طراحی شده، مرغ بسم الله به  نوشتار مرغی آوازه خوان با عنوان جشنواره موسیقی تبدیل شده که هم جنبه کاربری و هم مفهومی دارد. و در واقع من در آثارم در  سعی کرده ام از هنر خوش نویسی ، نقاشی خط و سیاه مشق  در جهت گرافیک استفاده کاربردی کنم؛ یعنی با استفاده از اصول خوش نویسی تصاویری بسازم که علاوه بر استتیک  جنبه اطلاع رسانی ان نیزمورد توجه قرار گیرد.
این روش را می توان کالیگرافیک Calligraphic نام نهاد.

 در میان طراح گرافیک‌های امروز به نظرت کدام یک دستاورد قابل اعتنایی دارند؟
البته من به شخصیت آدم‌ها و حواشی شان کاری ندارم  . ولی به لحاظ (style) کار ساعد مشکی را می‌پسندم، در حوزه کار با کالیگرافی محمد احصایی و مسعود نجابتی را ستایش می‌کنم، حتی در سخنرانی از خط تا خط در ایکوگرادا. از این دو نفر به این دلیل حرف زدم که خط نگاری فارسی و خوش نویسی  را با شناخت و تبحر حتی در جزئیات می‌شناسند و به کار می‌برند و از آن مهم‌تر تداوم و استمرارشان نشان‌دهنده جدیت آن‌ها در حوزه کاربرد خط در گرافیک است. به نظر من ویژه گی ای که در آثار این دومیبینیم، استفاده از ابزار سنتی (قلم، دوات،...) به وسیله دست هنرمند است ،نه نرم افزار خوشنویی... که ما متاسفانه امروزه شاهدیم.
بعضی از طراحان حرفه ای بدون شناخت خط و خوش نویسی آثاری را با نرم افزار خوش نویسی تولید کرده اند که البته این به خودی خود مسئله ای ندارد ؛ چون طراح گرافیک از هر ابزار و روشی می تواند برای انتقال مفهموم استفاده کند. اما موضوع وقتی تامل برانگیز می شود که طراح از ناآگاهی غربی ها در این مورد سوء استفاده کند و خود را در آن طرف مرز ها کالیگراف معرفی می کند. هرچند این موضوع متاسفانه از چشم طراحان داخلی دور می ماند .
 

حالا که بحث در حوزه نوشتار در حوزه گرافیک است،به من بگو: چرا طی چند دهه آغازین گرافیک از تاکید بر نوشتار پرهیز می‌شد، ولی به ناگاه در طی یک دهه اخیر این ویژگی بارزترین وجه گرافیک ایران شد؟
با وجودی‌که در نظر اول به نظر نمیرسد، ولی همین تاکید بر نوشتار هم یک پدیده وارداتی است و با موج نوی تایپوگرافی در گرافیک جهان و شناخته شدن طراحانی چون نویل برودی و دیوید کارسون شکل گرفت و عموماً تقلیدی ایرانی از همان کارها به وجود آمد، و ابداً نمی‌شود گفت زیربنای اندیشه‌ای مشخص دارد یا حداقل در ابتدا نداشت.
بعد از یک دهه فراز و فرود و کلنجار با  تایپ و مفاهیم تایپوگرافی کم‌کم با نوعی ایرانی شده از تایپوگرافی رسیده‌ایم و حداقل در میان مللی که باحروف والفابت ما اشتراکاتی دارند پیشتاز هستیم.

 احتمالاً منظورت در حوزه گرافیک فرهنگی است؛ چون در حوزه تبلیغات شاهد اتفاقات بسیاری مهمی در طراحی حروف و تایپوگرافی عربی هستیم، چیزی که ابداً در مبلمان شهری و زیبایی‌شناسی تجاری ایرانی مشابهی ندارد.
بله، اعراب حوزه‌های کاربردی گرافیک را خوب شناخته‌اند -البته بخشی از آن از طریق طراحان غیر عرب پدید آمد- و امروز در بخش Typeface و FONT خیلی از ما جلوترند، برای اثبات این موضوع هم کافی است در خیابان‌های کشورهای عربی راه برویم و نشریات و محصولات را نگاه کنیم، حوزه‌ای که ما در آن به شدت عقب مانده هستیم.

فکر نمی‌کنم وضعیت فرهنگی عرب‌ها یا کشورهای آسیای میانه خیلی بهتر از ما باشد؛ ولی چرا سطح سلیقه عمومی آنها نسبت به ما بالاتر رفته ؟
چون حداقل شعورشان را در کار به کار گرفته‌اند و می‌دانند که برای هدر نرفتن پول باید کار از کانال شناخت کارشناسی انجام شود. این نتیجه اقتصاد بخش خصوصی است، در حالی که در اقتصاد دولتی چون دلسوزی نیست بنابر این، دغدغه ای برای توسعه نیست، پس سطح همه چیز نازل می‌شود. وقتی طراحی کتاب مسجد شیخ زائد ابوظبی  از بزگترین مساجد جهان را  به Werner Jeker ورنر جگر طراح مطرح سوئیسی  می‌‌دهند؛ یعنی به کارشان اهمیت داده اند .

در میان طراحان گرافیک چرا این همه دسته و گنگ شکل می گیرد؟ چه چیزی در میان است که آدمها را با ما و بر ما می کند؟ و چرا این اتفاق مثلا در نقاشی کمتر است؟
احتمالا در بعضی حوزه ها نمی توان دار و دسته راه انداخت ! نمی دانم چرا آدمهای مشخصی در گرافیک گاه و بی گاه زیر پای هم را خالی می کنند.

دار و دسته‌های گرافیکی دنبال چه هستند؟

می‌خواهند گرافیک را مونوپل کنند. البته ،هرکس حق دارد طایفه خودش را راه بیندازد، ولی ممکن است از کار اصلی‌اش وا بماند، خیلی از آن‌ها الان فقط سر دسته شده‌اند، بی‌آن‌که در حوزه عملی حضور چندانی داشته باشند و متاسفانه این نوچه پروری اصولا به گرافیک ما کمک نخواهد کرد و باعث می شود یک عده ای خاص از جریانی بهره ببرند ، بدون آنکه کوچکترین لیاقتی داشته باشند؛ و این جریان اصلا به صلاح گرافیک ما نیست.

نگفتی چه چیزی در میان است، بالاخره مشترکاتی سبب منازعه است؟
نمی خواهم در این مقطع زمانی درباره این موضوع حرف بزنم

در نقطه مقابل استفاده تفاخرآمیز از سنت، گروه دیگری از طراحان جوان گرافیک سعی می‌کنند جنبه‌های لمپنانه هنر عوامانه را، با توجیه زیبایی کیچ ، تبدیل به ارزش کنند، اتفاقی که در کوتاه مدت جذاب به نظر می‌رسد، اما در درازمدت سطح عمومی فرهنگ را نازل می‌کند و به ضد فرهنگ بدل می‌شود. فکر می‌کنی این جریان‌ها چه سرنوشتی پیدا می‌کنند؟
گمان نمی‌کنم آن‌ها از این منظری که نگاه می‌کنی ، به کارشان فکر کرده باشند و لااقل مطمئنم ابداً هم هیچ قصد مشخصی ندارند. یک دوره‌ایی نائیو و  نابلد نمایی مد می شود و تقلید از آن هم ساده، ولی همین الان شاهد فروکش آن موج هستیم.

فکر نمی‌کنی مرگ ممیز طایفه گرافیک را بی‌صاحب کرد ودر حال حاضر هرکس تیول خودش را رتق و فتق می‌کند؟
کاملاً درست است، روحیه و اخلاق او سبب می‌شد دوست و دشمنش سر یک سفره بنشینند؛ و همین همنشینی خیلی چیزها را جلو برد.

به نظر می‌رسد در بعضی مقاطع انجمن گرافیک یکی از علل نفاق شد، و هر چند در نیت و بنیاد ،قصد خاصی نبوداما در بعضی مواضع و انتخاب‌ها به دارو ودسته‌ها بیشتر از نیازها ی واقعی بها داد.
قصد جسارت به کسی را ندارم و نیازی هم به سهم خواهی و سهم دهی کسی ندارم. به نظرم سیستم بروکراتیک و قواعد محدود و محفلی در عمل نمی‌گذارد کاری انجام شود جز هیات مدیره و نزدیکان مابقی فقط مسئوول پرداخت حق عضویت هستند. در واقع انجمن محل تقسیم کار و امکانات معطوف به دوستان شد .متاسفانه فقط در لحظات خطیر از اعضا کمک می‌خواهند و به وقت سرخوش مابقی همه سیاهی لشگرند

زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن