گفتگو با ایمان راد و یوسف علیخانی- بخش دوم


در  بخش نخست این گفتگو ، ایمان راد  و  یوسف علیخانی از تقسیم‌بندی نسل‌ها در گرافیک و ادبیات گفتند. آنها آبشخورهای فکری نسل امروز را تحلیل کردند. نسلی که بیشتر از رسانه‌ها آموخته تا کلاس‌ها و کتاب‌ها. فقط جسور و گستاخ نیست ، محقق و پی‌جوی ریشه‌ها هم هست.
این دو هنرمند در بخش دوم و پایانی این گفتگو ، باز هم حرف‌های خواندنی دارند. 

 

صادقی : درباره ویژگی‌های این نسل بگویید.

 

علیخانی : ببینید این نسل هنوز به آن حد نرسیده است که بتوانیم آن را بررسی کنیم. شاید بتوانیم بگوییم نسل سوم این ویژگی را دارند. مثلا برعکس نسل اول که فرم را گرفته از تم اصلی ایرانی بودن استفاده کرده است ، نسل دوم فرم را گرفته حتی تم و بن‌مایه را از آن طرف گرفته و نسل سوم سعی کرده تم و بن‌مایه را خودش بگیرد. مثلا مندنی‌پور یک سری از این بازی‌ها کرد. ابوتراب خسروی و صفدری سعی کردند مثلا در فلان قصه عامیانه ، فلان تکنیک را در بیارند و در عین حال هم موضوع ایرانی باشد. ولی نسل جدید هنوز این بازی را ندارد. یک جرقه‌هایی دارد و این نسل تازه شروع کرده است. من چند تا نویسنده را می‌شناسم به قدری شروع می‌کنند با فرم و بازی با فرم و . . . که اصلا وقتی می‌خوانید ، عصبی می‌شوید. قصه دو تا عنصر دارد : قصه‌گویی و زبان. ولی وقتی این داستان‌ها را می‌خوانید ، می‌بینید که یک سری بازی‌های زبانی است.

 

صادقی : یعنی این ویژگی‌اش نمی‌شود؟

 

علیخانی : نمی‌دانم که آیا این ویژگی می‌شود یا نه؟ چون هنوز کامل نشده است. یک جرقه‌ها و بارقه‌هایی داریم و می‌بینیم که همان نویسنده‌ای که مجموعه داستانش را نمی‌توانستیم بخوانیم ، الان رمانی نوشته است که به شدت خوش‌خوان است. شاید تجربه کرده است. اما نویسنده نسل سومی این تجربه ها را داشته و پیش گلشیری در کلاس‌ها دیده و گلشیری به او اجازه نداده چاپ بشود. ولی این نسل ، حتی اولین سیاه مشق‌هایش را با هزینه خودش چاپ کرده است.
نکته دیگر اینکه نسل سوم متولدهای 1335 و 40 هستند و اول انقلاب جوان‌های 20، 25 ساله بودند ، پس در آن فضا دارند می‌نویسند و زندگی نمی‌کنند. ولی نویسنده نسل من چطور؟ این نسل موقعی که می‌خواهد به دانشگاه برود یا دنبال کار می‌گردد ، دوم خرداد می‌شود و ناگهان مطبوعات باز می‌شود. اینست که ما در این دوره زندگی می‌کنیم ولی هنوز به این عنوان خودمان را نشان نداده‌ایم. تک و توک در داستان‌هایمان دیده می‌شود. در یکی از داستان‌های من ، همین مجموعه جدید که زیر چاپ است ، موضوع سقوط هواپیمای پارسال و سه روز آلودگی هواست ، با اینکه قصه‌هایم همه در فضای الموت است.

 

صادقی : در واقع معتقدید که دوم خرداد ، نسل جدید را به جلو هل داد؟

 

علیخانی : دوم خرداد به آن کمک کرد و برایش امکان ایجاد کرد. بطور مثال آثار حسین سناپور را ببینید. فضای رمان ، فضای دوم خرداد است. فضای جوانها است ، فضای درکه است ، فضای بلاهایی است که دارد سر این نسل می‌آید. یا اولین مجموعه داستان محسن فرجی ، شاعرانگی هایش است ، در مجموعه دومش یک تجربه کاملا متفاوت با اولی دارد. " چوب خط " که زندگی یک جوان شهرستانی است که در تهران ساکن شده است. او دارد داستان زندگی خودش را می‌نویسد ، در صورتی که اصلا تصور نمی‌شد این فرد با "یازده دعای بی‌استجابت " بتواند اینگونه رئال بنویسد و اینقدر با فرم بازی کند. من تنها جمله‌ای که درباره این نسل می‌توانم بگویم ، اینست که هنوز به ثبات نرسیده است.

 

صادقی : این بی‌ثباتی ، ویژگی این نسل است. به گمانم اینکه بگوییم همه باید از یک شیوه استفاده کنند تا بگوییم ویژگی دارند ، درست نیست. همه نباید در یک لاین حرکت کنند. هر کسی در لاین خودش حرکت می‌کند. اتفاقا این ویژگی‌شان است که ثبات ندارند. مثل وبلاگ نویسی است. کسی می‌تواند بگوید درست یا نادرست است؟ کاملا شخصی است ، من در وبلاگم می‌خواهم اینطوری بنویسم. با اصول و شیوه‌های نگارش هم کاری ندارم. من این بی‌ثباتی و این رها بودن را ویژگی می‌دانم.

 

علیخانی : دقیقا منظور من همین بود. مثلا خیلی‌ها معتقدند که این نسل با وجود اینترنت ، وبلاگ و سایت ، ادبیاتش هم دارد وبلاگی می‌شود. من با اطمینان این را رد می‌کنم چون تجربه نشان داده ، نه تنها من بلکه سایر همکارانم ، موقعی که روزنامه‌نگاری می‌کنیم و خبر می‌نویسیم ، یک فرمول دارم با آن نثر ژورنالیستی ، گزارشی و کلیشه‌ای. منتهی وقتی که وبلاگ بنویسم ، گونه‌ای متفاوت از خبر و گزارش می‌نویسم. وقتی هم داستان می‌نویسم ، اصلا فراموش می‌کنم مترجم و خبرنگار و وبلاگ‌نویس هستم. رضا قاسمی در یادداشتی درباره یکی از داستان‌های من نوشته بود: "علیخانی عزیز ، یه لنگ را خواندم. باید بگویم فراتر از انتظارم بود. نثر بعضا شلخته سوال‌هایی که در آن مصاحبه کذایی طرح کرده بودی و نیز نثر بعضی از نوشته‌های وبلاگت ، امیدی نمی‌داد که از قصه‌ات چیزی بیرون بیاید! خوشبختانه زبان یه لنگ هم پاکیزه است و هم لحن مناسبی دارد برای این قصه . . ." آیا این حرف آقای قاسمی نشان نمی‌دهد باید بدون پیش داوری ، داستان‌های نویسنده‌های روزنامه‌نگار  و  وبلاگ‌نویس را خواند؟

 

صادقی : ما این را هم در گرافیک داریم و دیگر نمی‌توانیم دسته‌بندی کنیم و فرمول ارائه کنیم. این نسل سلف‌پوسترهایی طراحی می‌کند که با خطکش‌های نسل قبل سازگار نیست.

 

راد : ببینید در گرافیک می‌شود از دو منظر بررسی کرد. یک بخش آن ، بخش جهانی است که شما می‌گویید وضعیت معاصر ، وضعیتی است که دیگر آن وحدت را نداریم و همه یک سبک کار نمی‌کنند که یک جریانی ، جریان شاخص باشد. در واقع ما در سراسر دنیا شاهد این کثرت‌گرایی هستیم. ولی باز در گرافیک معاصر دنیا می‌توانیم یک چیزهایی را بگوییم. مثلا تایپوگرافی صرفا در ایران نیست و در همه جای دنیا یکی از بحث‌های مهم است و گرافیک فرمال است. ولی باز قابل مقایسه نیست با پیش از دهه 60 میلادی. از طرفی در ایران ، نسل امروز ، شبیه نسل دوم که در گرافیک بحث کردیم یکدفعه از میان شکوفایی سیاسی و اقتصادی شروع بکار کرد. یعنی شکوفایی اقتصادی به معنی بعد از دوران جنگ و شکوفایی سیاسی به معنای بعد از دوم خرداد. در این دوره مواجه شد با امکان ابراز وجود و گسترش اینترنت. یکدفعه با سیل اطلاعات مواجه شدیم که باعث سردرگمی‌مان شد. ببینید چقدر نمایشگاه ، کتاب و کاتالوگ و همه از نسلی است که چند روز است شروع کرده است به یاد گرفتن و همه اینها باعث این آشفتگی می شود ولی من نمی دانم که آیا این ته نشین خواهد شد یا نه. این نسل ویژگی‌هایی دارد ولی نمی‌شود گفت مثل دهه‌های گذشته همه تابع یک جریان هستند.

 

صادقی : ویژگی‌های دیگر این نسل چیست؟

 

راد : مایلم پیش از اینکه ویژگی‌ها را توضیح بدهم ، به قبل از آن برگردم. یکی اینکه ما به معنای عامیانه‌اش نسل انقلاب هستیم. نسلی که دوران پیش از انقلاب را تجربه نکردیم. نسلی که دوره شکوفایی و فعالیتش بعد از دوران جنگ بود. رکود دوران جنگ را هم تجربه نکردیم. همانطور که آقای علیخانی گفتند نسلی جسور هستند و من بجای جسور می‌گویم گستاخ. در واقع تقدس سنت برای مردم ایران ریخته است. ببینید من همه ارجاعم به فرهنگ و سنت ، ارجاعی گستاخانه است. در صورتی که نسل‌های گذشته ، ارجاع‌شان به گذشته ، گستاخانه نبود و مقدس بوده است. یعنی جرأت نزدیک شدن به گذشته را نداشتند. در صورتی که من و خیلی از هم‌نسلانم این کار را نمی‌کنیم و می‌گوییم آن آدم زمان خودش ، هنرمند بزرگی بوده است و من هم هنرمند بزرگ زمان خودم هستم. این ویژگی‌ایست که نسل‌های قبل به لحاظ فرهنگی و اجتماعی نداشتند. چون هنرمند وقتی می‌خواهد یک اثر تولید کند با اجتماع درگیر است و جامعه ، پذیرش برخورد جسارت‌آمیز با سنت و دین را نداشته ولی الان دارد. من می‌توانم به راحتی این کار را انجام بدهم . ما عادت داریم کارهای گذشته گان را تحسین کنیم اما باید آگاه باشیم که طبیعتا آن آدم، هنرمند جسور دوره خودش بوده است و آدم ساختار شکن دوره خودش بوده است .

 

علیخانی : آیا دقت کردید که نسل امروز هیچ حامی‌ای ندارد برای معرفی و شاید همین موضوع ، باعث گستاخی او شده است؟ کدام نویسنده نسل قبلی را دیده‌اید که در مورد این نسل نقد بنویسد؟ یا نویسنده‌ای را بررسی کند که دو تا مجموعه منتشر کرده است؟ به گمانم این باعث می‌شود که خودش از تمام ابزارهایی که دارد استفاده بکند. یک مدت ، بحثی را خبرگزاری فارس راه انداخت که این نسل چون روزنامه‌نگار است ، از روزنامه‌ها برای تبلیغ خودش استفاده می‌کند و من بعد جواب دادم که از این امکان استفاده می‌کند.
هوشیار انصاری‌فرد در اولین میزگردی که در مورد ادبیات نسل جدید داشتیم ، برای اولین بار گفت که نسل جدید تا الان عمله نویسنده‌های قبلی بوده است. نمی‌دانم توی گرافیک این اتفاق افتاده یا نه؟ ولی در ادبیات اینگونه بوده است. همانطور که عرض کردم اغلب روزنامه‌نگار بودند. یوسف علیخانی قبل از اینکه بیاید و خودش را معرفی بکند ، عمله و پادوی خیلی از نویسنده‌ها بوده است و با افراد مختلف گفتگو کرده است تا آمده در مطبوعات و جایی رسیدم که گفتم دیگر بس است. پس خودم چی؟

 

راد : من چند ویژگی دیگر این نسل را هم بگویم. یک چیز دیگر که خیلی تاثیر داشته ، آن مصرف‌گرایی است که یک عامل آن گسترش رسانه‌هاست. نتیجه این مصرف‌گرایی ، کمتر فکرکردن و زیاد تولیدکردن است. یعنی همه چیز سهل‌تر شده است و این ویژگی ، تقویت شده و گسترش پیدا کرده است و کارها خیلی سهل‌الانگارانه تولید می‌شود. ویژگی بعدی کمیت زیاد هنرمندان این نسل به نسبت نسل‌های گذشته و به تبع آن بالارفتن کمیت کار  است که این مساله هم باز تابع شرایط اجتماعی است.

 

علیخانی : دلیلش اینست که زمانی داریم حرف می‌زنیم که داغیم! شاید اگر بیست سال بعد ، چنین جمعی تشکیل شود ما را بسیار هم سنتی بدانند و آنموقع دیگر کمیت نیست ، آنموقع دیگر فقط کیفیت مانده و کمیت‌ها دیگر حذف و غربال شده‌اند.

 

راد : این تا حدودی درست است و تا حدودی هم با آن مخالفم. طبیعتا ما الان در اوج این جریان هستیم و داغیم. از طرفی خیلی ساده است چون جمعیت کشور ما بیشتر از جمعیت 20 سال قبل است . از طرفی دیگر الان امکان سوادآموزی و یادگیری به شدت آسانتر است و همینطور که می گویید اینها نسلهایی بودند که متعلق خانواده های فرهیخته و اشراف زاده بودند چون امکان یادگرفتن و سواد آموختن را داشتند ولی این امکان الان دست همه آمده و طبیعتا هنرمندها بیشتر می شوند . و تاریخ است که غربال می کند و تعداد کمتری ماندگار می شوند . ولی تاریخ قضاوت می‌کند که چه کسانی ماندگاران این نسل هستند. از طرفی وضعیت معاصر در همه جای دنیا کمابیش یکی است. یعنی در علم هم یک دانشمند به عنوان شاخص نداریم و همه چیز تخصصی‌تر شده است و این هم تا حدودی به ما ارث می‌رسد.
ویژگی دیگر این نسل که با بومی‌گرایی آمیخته می‌شود ، ارجاع شجاعانه به گذشته دارد،  که البته من در حوزه های مختلف سراغ دارم در گرافیک ، موسیقی ، مجسمه ، نقاشی و فکر می کنم شامل داستان نویسی هم بشود .  البته ما در تاریخ ایران هروقت یک شکوفایی فرهنگی داشتیم ، ارجاع به گذشته هم داشته‌ایم ، بخاطر پشتوانه فرهنگی‌مان. البته همانطوری که گفتم ارجاع این نسل ، گستاخانه است ، که به نظر من نتیجه آن ، امیدوارکننده است. فضای عمومی دنیا هم این را می‌طلبد ، آنهم بخاطر استقبالی که از خرده فرهنگ‌ها می شود.

ویژگی دیگر این نسل ، فرمالیسم است. فرمالیسم معنایش متفاوت است. اگر بخواهیم بگوییم خوشنویسی هنر فرمالیست ای است می توانیم بگوییم گرافیک الان هم گرافیک فرمالیست ای است .  در واقع ارتباط فرم و معنایی که نسل امروز گرافیک درگیرش است ، شبیه رابطه‌ایست که فرم و معنا در خوشنویسی دارد که این از نقاط قوت است. توجه ما به گذشته و بومیت چیزی است که از نسل چهارم شروع شد و به قول شما ، جاده را آنها صاف کرده است. اما نسل امروز  آن گستاخی را دارد که نسل چهارم نداشته است.

 

صادقی : من می‌خواهم این سوال را مطرح کنم ، آیا این ویژگی‌ها در واقع نقاط ضعف نسل‌های قبل نبوده است؟

 

راد : من بیشتر ویژگی تعریف می‌کنم و نه به معنای نقطه ضعف. مثلا  کم‌سوادی یکی از ویژگی‌های نسل امروز است ولی این ویژگی است و نمی‌شود بطور جدی آن را ضعف دانست. خود این کم‌سوادی ممکن است سبب چیزهایی شود که در نهایت ، نتیجه خوبی داشته باشد. بیشتر ترجیح می‌دهم بگویم ویژگی است و نه ضعف.

 

علیخانی : من فکر می‌کنم این کم‌سوادی به این معناست که کمتر کتاب می‌خوانند و وبلاگی شده‌اند و باید ریشه‌اش را پیدا کرد.

 

صادقی : در واقع سوادش در حد همان "اطلاعات ساندویچی" است!

 

علیخانی : درست است و باید ریشه‌اش را پیدا کنیم. با خودم فکر می‌کردم چرا کتاب‌های نویسندگان نسل امروز اینقدر لاغر و کوچک است؟ چرا کمتر رمان می‌نویسند؟ دلیلش چیست؟ شاید فشار زندگی و اینکه همه دو شیفت کار می‌کنند. ببینید دیگر چه امکانی برایش می‌ماند که از ساعت 7 صبح بلند می‌شود و یک شیفت یک جا کار می‌کند ، یک شیفت جایی دیگر و حالا من می‌گویم بعضی از افراد این نسل روزنامه‌نگارند. فکر می‌کنید روزنامه‌نگاری چقدر ارتباط با نویسندگی دارد؟ خیلی‌ها فکر می‌کنند که چون مارکز روزنامه‌نگار بوده ، نویسنده خوبی هم شده است. مگر همه مثل مارکز خبرنگار صفحه حوادث هستند؟ سرویس حوادث و سرویس اجتماعی روزنامه شاید به درد قصه‌نویسی بخورد تا سوژه پیدا بکند. در نهایت دو تا قصه هم درباره مثلا برج‌های جهانی بنویسید. یک چیزی را لازم است بازگو کنم. نسل من کم خوانده است. چند روز پیش یکی از دوستان می‌گفت چرا در وبلاگت کم کتاب معرفی می‌کنی؟ آیا خودت کم کتاب می‌خوانی؟ گفتم : نه اتفاقا من جزء آن دسته افرادی هستم که زیاد کتاب بدستم می‌رسد و به دلیل اینکه باید معرفی‌شان بکنم ، زیاد می‌خوانم. چه آن زمان که مسول معرفی کتاب مجله آدینه بودم و چه دوره‌ای که قابیل را داشتم و چه بعد از آن. ولی بعد از مدت‌ها کتاب خواندن ، احساس کردم اینها مرا ارضا نمی‌کند. دو سال است که بهترین منبع برای من ، سفر و گردآوری قصه‌های عامیانه شده و به نظرم اینها خیلی بهتر از آن سواد کلاسیک ارضایم می‌کند.

 

راد : به نظر من یک بخش این برمی‌گردد به انسان معاصر و چیزی نیست که فقط ویژگی ما باشد. ببینید خیلی ساده است وقتی الان شما به راحتی با آن سر دنیا خیلی راحت ارتباط برقرار می‌کنید و ایمیل می‌زنید ، ناخودآگاه در ساختار ذهن شما زمان فشرده می‌شود. طبیعتا من الان حوصله ندارم سر یک کار وقت‌گیر و پرکار بنشینم و ساعت‌ها روی یک کار وقت صرف کنم. بخاطر اینکه ساختار ذهنم این اجازه را نمی‌دهد. شاید مثلا رمان هنر معاصر نباشد.

 

علیخانی : من یک چیزی را تصحیح کنم. می‌گویند رمان حاصل زندگی شهری است و الان که زندگی مان خیلی شهری‌تر شده است ، ظاهرا باید بیشتر رمان داشته باشیم. الان بازار نشر ما همین حکایت است. من الان برای مجموعه داستان جدیدم نزدیک به پنج ماه است که دنبال ناشر می‌گردم.

 

صادقی : اگر ناشر پیدا نمی‌کنید ، پس مشکل مقطعی است و نه ساختاری؟

 

علیخانی : به نظرم هم مقطعی است و هم ساختاری. چون ناشر یک بخش آن است. دلایل مختلف دارد. چون این نسل هنوز فرصت نکرده رمان بنویسد. البته افرادی را داریم که پس از انتشار یک یا دو مجموعه داستان به سراغ رمان رفته‌اند.

 

صادقی : فکر می‌کنم یکی از موضوعات جلسات اخیر کافه تیتر ، همین بود که چرا نسل امروز رمان نمی‌نویسند؟

 

علیخانی : یک بخشی از صحبت‌های آن جلسه همین بحث مشکلات و دغدغه نان بود.

 

راد : به نظر من نسل امروز ، زیاد حوصله رمان خواندن ندارد. البته داستان تخصص شماست و به عنوان حرفه‌اتان به آن نگاه می‌کنید ولی من یک عامی هستم و با ادبیات به عنوان یک مخاطب در ارتباطم نه آفریننده.

 

علیخانی : نظر شما برایم جالب است ، چرا که من تصور می‌کردم رمان خیلی بیشتر خوانده می‌شود تا داستان کوتاه. من تجربه نوشتن رمان را دارم ، تجربه یک مجموعه داستان و داستان کوتاه را هم دارم. منتهی آنقدر که نوشتن داستان کوتاه مرا اذیت کرد ، رمان اینطور نبود. چون تصور کنید که در یک زمان کوتاه باید خیلی حرف‌ها را بزنید ولی در رمان خیلی کارها می‌توانید بکنید. البته نوشتن رمان هم نظم خاصی می‌خواهد که شاید خیلی‌ها نداشته باشند.

 

صادقی : آفرینش‌های نسل امروز در حوزه ادبیات ، بیشتر داستان کوتاه است یا رمان؟

 

علیخانی : اغلب با مجموعه داستان شروع کردند و بعد رمان منتشر می‌کنند. من الان دارم رمانم را ویرایش می‌کنم که آن را برای چاپ آماده کنم و با شرایط فعلی ، فکر می‌کنم این رمان زودتر از مجموعه داستانم چاپ شود.

 

راد : ببینید همانطور که شما می‌گویید بخاطر مشکلات اقتصادی و چیزهای دیگر ، نویسنده این نسل وقت یا توان یا حوصله نوشتن رمان را ندارد ، من هم بعنوان یک مصرف‌کننده امروزی ادبیات ، وقت و حوصله رمان خواندن را ندارم در صورتی که همانطور که شما گفتید ، در اینترنت روزانه چند شعر یا داستان می‌توانم بخوانم.

 

علیخانی : پس این نوید خوبی برای من است که ادبیات تولید می‌کنم و باز برمی‌گردم می‌گویم شاید دلیل اینکه رمان مخاطب دارد. اینست که ناشر از نسل‌های قبل است ، ناشری که دنبال پول و سودش است و به گونه ای سعی می‌کند که این جریان را به نفع خودش پیش ببرد.

 

صادقی : من سوال جدید را طرح می‌کنم. آثار این نسل بیشتر سفارشی و کاربردی است یا خلاقه؟

 

علیخانی : تعداد زیادی از نویسنده‌های این نسل جدا از کار خلاقانه ، کار سفارشی هم انجام داده‌اند. من خودم کنار مجموعه داستان " قدم بخیر . . . " و مجموعه داستان " اژدهاکشان " ، سه تا کار دیگر هم دارم: زندگینامه ابن بطوطه ، زندگینامه صائب تبریزی و زندگینامه حسن صباح که به من سفارش داده شد. می‌خواهم نکته‌ای را اضافه کنم. ما خیلی مواقع با نقد ، خودمان را می‌شناسیم. مدتی پیش یکی از اساتید صحبت می‌کرد و خیلی قشنگ این موضوع را باز کرد. می‌گفت ما در عین حال که شکسته نفسی داریم ، گردن کلفتی هم داریم و اینکه چه موقع می‌رسیم به این گردن کلفتی. من قبل از اینکه مجموعه‌ام منتشر شود ، خجالتی بودم. ولی وقتی که چند تن از استادان روی همین قدم بخیر نقد نوشتند ، من دیگر آن روزها خدا را بنده نبودم! این نسل مدام کار می‌کند و برایش فرقی نمی‌کند چه کاری. به این دلیل ما نمی‌توانیم به یک جمع‌بندی برسیم. شاید به این دلیل که هنوز در این نسل هستیم. مگر چند سال از انتشار مجموعه داستان‌های این نسل می‌گذرد؟

 

صادقی : درباره آثار نسل امروز طراح گرافیک‌ها بگویید ، بیشتر سفارشی است یا شخصی و تجربی؟

 

راد : نسل امروز طراحی گرافیک به آن معنی که درباره آن بحث می کنیم و آن بخشی که مربوط به فرهنگ می‌شود ، از آن بحث فنی و صنعتی فاصله گرفته که در دوره معاصر این فاصله بیشتر شده است و یکی از دلایلی بحث پوسترهای شخصی بیشتر شده ، همین است که فاصله صنعت و هنر زیاد شده است و این ویژگی مختص ایران نیست. یعنی طراحی گرافیک امروز به هنرمند خیلی نزدیک شده است. رضا عابدینی یک عبارتی دارد که می‌گوید: "طراح گرافیک امروز جایگزین نقاش گذشته شده است". الان هم نتیجه‌اش را می‌بینیم. به نظر من طراحان گرافیک نسل امروز ، کارهایشان چندان کاربردی نیست. البته نمی‌شود زود قضاوت کرد و شاید دلیلش ، جوان بودن این نسل است.

 

صادقی : و شاید هم اعتماد نکردن همان بخش صنعت و تجارت؟

 

راد : بله. تعداد طراحان این نسل که کارهایشان ، سفارش‌دهنده دارد ، شاید به تعداد انگشت‌های دست هم نرسد. بخاطر سهل‌الوصول بودن ارتباطات ، این نسل خیلی جهانی‌تر شده است. این نسل بشدت با نسل قبل اختلاف دارد و طراحان جوان‌تر با توجه به سن کمی که دارند ، آنطرف شناخته‌تر شدند. و این مسئله بی هویتی را من اسم اش را بی هویتی نمی گذارم و در واقع یک نوع تکثر فرهنگی وجود دارد .
 البته یک آشفتگی و شلختگی هم هست که داستانش چیز دیگریست. کار کردن ما در حوزه هنر هم مثل رانندگی کردن‌مان است. وقتی که پشت فرمان می‌نشینیم آن ساختار فکری‌مان ، ساختار کسی است پشت گاری نشسته است! در صورتی که در جاده‌ رانندگی کردن ، روی رانندگی ما تاثیر می‌گذارد و روی ماشینی که صد متر عقب‌تر از ما حرکت می‌کند و این یک فعالیت اجتماعی است. در صورتی که ساختار فکری ما هنوز آن گاری است که وسط بیابان برای خودش می‌رود و هیچ توجهی به کسی ندارد. کارکردن ما هم هنوز این شلختگی را دارد. من بخاطر همین دوست ندارم روی سواد صحبت کنم. اینقدر طراحان امروز ما کم‌سوادند که من جرات نمی‌کنم از این حرف‌ها بزنم و بگویم که حرف استادت را گوش نکن. بیشتر ترجیح می‌دهم بگویم برو یاد بگیر. چون مسائل با هم قاطی می شود.

 

صادقی : چه نقاط ضعفی را در آثار این نسل می‌بینید؟

 

راد : این ضعفی است که ما همیشه در طراحی گرافیک ایران داشته‌ایم. در طراحی گرافیک ، ما هیچ وقت طراحی را که به معنای واقعی سواد طراحی داشته باشد ، نداشته‌ایم. منظورم دقیقا سواد طراحی و دیزاین است. نسل قبل بخاطر وابستگی‌اش به استاد ، آموزش خیلی برایشان جدی‌تر بود. این بهم ریختگی و شلختگی نسل ما را نداشتند ولی باز از طرفی ، نسل امروز بخاطر آسان بودن دسترسی‌اش به اطلاعات ، از نسل‌های قبل باسوادتر است. من به راحتی می‌توانم از وضعیت طراحان هم‌سن و سال‌ام در دنیا آگاه باشم ، در صورتی که 30 سال پیش اصلا این کار آسان نبوده است. می‌بینید که شکل سواد فرق کرده و من نمی‌توانم بگویم بی‌سوادتر شدیم یا باسوادتر. الان تنها طراحی که دارد به این موضوع بصورت جدی توجه می‌کند رضا عابدینی است. او علاوه بر اینکه روی گرافیک فکر کرده ، روی طراحی هم فکر کرده ، روی انتقال اینها هم فکر کرده و شاگرد تربیت کرده است. در صورتی که این ویژگی را نسل‌های قبل نداشتند و واقعیتش اینست که خودشان هم نمی دانستند و کارشان بیشتر غریزی و مبتنی بر استعدادشان بوده است. ببینید ممیز از گرافیک غرب چیز یاد گرفت و آدم بسیار دقیقی هم بود ولی سواد خودش را نتوانسته تئوریزه کند تا بتواند به شاگردانش منتقل کند.

 

صادقی : یک چیزی را هم در نظر بگیرید. ما اینجا خیلی راحت نشسته‌ایم و داریم کسانی که این راه را برای ما صاف و هموار کردند ، خیلی راحت داریم نقد می‌کنیم. اینها نمی‌توانستند هم راه را صاف کنند و هم شیوه‌های آموزش را تئوریزه کنند. آنها فقط زیربنا را باید آماده می‌کردند که انجام دادند و این وظیفه نسل‌های بعدی است که روبنا را مهیا کنند.

 

علیخانی : درباره ضعف‌های نسل امروز باید به همین مسئله سواد اشاره کنم ، چه سواد کلاسیک و چه سوادی که مردم را بیشتر بشناسد. خیلی از این نویسنده‌های ما ، بیشتر از اینکه راوی دیگری و سوم شخص باشند ، اول شخص شده‌اند و خودشان فقط می‌نویسند که این ضعف است. یک مشکل بزرگی که در این چند سال اخیر ، این نسل با آن درگیر بوده ، دادن جوایز سالانه و جشنواره‌هاست. اینها به جای اینکه خلاقیت ایجاد کنند ، تقلید ایجاد می‌کند. بجای اینکه من بهتر بنویسم و زاویه دید خودم را بنویسم ، نگاه می‌کنم ببینم چه کاری برتر شده ، عین آن را بنویسم که سال بعد برگزیده شوم.

 

صادقی : نگران نباشید مشابه همین وضع را در گرافیک هم داریم!

 

راد : به نظرم ما خیلی از نزدیک به موضوع نگاه می‌کنیم و اینها به مرور زمان ته‌نشین می شود و چیز دیگری باقی می‌ماند.

 

علیخانی : ببینید روزنامه‌نگاربودن برای این نسل همه چیز را سهل ایجاد کرده است و اینها همه چیز را سهل می‌بینند. البته یک مقدار اینترنت ، اذیت‌شان کرده است. اینترنت باعث شد ما کلی از نویسنده‌های آن طرف را بشناسیم . آیا ده سال پیش ما نویسنده‌های آن طرف را می‌شناختیم؟ نهایتا شاملو و گلشیری و دولت‌آبادی بودند که می‌رفتند خارج از کشور و سفر می‌رفتند و می‌گفتند آنجا فلانی هم هست که می‌نویسد. ولی من 32 ساله که اینجا نشستم ، مجموعه گفتگوهایی با نویسنده‌های آن طرف دارم از طریق اینترنت که در سایت سخن است. چیز دیگری که در نسل‌های قبل ، زیاد بوده ولی در این نسل زیاد نشان نداده ، باندبازی‌هاست. رابطه‌ها و باندها باعث می‌شود که فلان آدم در فلان جایزه برتر و مطرح شود.

 

صادقی : این یک ویژگی عصر رسانه‌هاست. بعضی از هنرمندان بواسطه رسانه‌ها مطرح می‌شوند و بالا می‌آیند.

 

راد : وقتی آقای صادقی پیشنهاد این گفتگو را به من دادند ، بخاطر ارتباطش با حوزه دیگر ، برایم جالب بود و من در فرصتی که داشتم در موردش فکر و ‌تحقیق کردم. اینکه گفتید ادبیات نسل امروز شخصی شده ، برایم جالب است. من احساس می‌کنم این را نمی‌فهمم ، نه بخاطر اینکه ادبیات نثر پیچیده‌ای دارد ، بلکه در اینها کلی اشاره‌های شخصی است که به خاطرات شخصی نویسنده برمی‌گردد و من نمی‌توانم با آن ارتباط پیدا کنم.

 

علیخانی : ببینید این شخصی بودن ایرادی ندارد. هنر اینست که وقتی طرحی را می‌بینید ، تمام نشود و هر بار دیگر که می‌بینید چیز جدیدی را در آن کشف کنید.

 

راد : شاملو جایی شعر عاشقانه دارد ، جایی هم شعر سیاسی دارد. ولی کم و بیش ، آن ارجاع حتی وقتی حسی و شخصی است ، مشترک است. یعنی وقتی یک شعر عاشقانه می‌گوید ، طوری آن تجربه شخصی‌اش را ارائه می‌دهد که برای من ، قابل همزاد پنداری است. ولی من احساس می‌کنم که ادبیات امروز چیزی است که من از بیرون احساس می‌کنم و اینست که آن اشاره‌ها ، اینقدر شخصی و رمزآلود شده است. یعنی شاملو اگر عاشقانه می‌گوید جایی دست می‌گذارد که مشترک است ، ولی امروز آن شاعر جوانی که شعر می‌گوید اشاره‌اش به یک برخورد شخصی است .

 

علیخانی : من یادم هست وقتی سه سال پیش در میزگردی در بندرعباس ، درباره نسل جدید صحبت می‌کردم ، نمی‌توانستم این حرف را بزنم ولی الان بعد از خواندن و دیدن کتاب‌های جدید همان نویسنده‌های نسل امروز ، به یک سری کلیات می‌توانیم برسیم که بازگشت صورت می‌گیرد. حتی از آن حالت "من نوشتن" می‌آید و من را با دیگری قاطی می‌کند. من یوسف علیخانی که قبلا یک قصه بسیار پیچیده و مشکل می‌نوشتم ، حالا دارم ساده می‌کنم ، چون احساس کردم که به خواننده نیاز دارم. من در همین مجموعه خودم ، از گویش تاتی الموتی استفاده کردم که خواندن داستان‌ها را مشکل کرده بود. تنها فردی که از این گویش تعریف کرد سپانلو بود و می‌گفت اینها را چون نمی‌فهمیم ، احساس می‌کنیم وهم آلود است. ولی در مجموعه جدیدم این اتفاق نیفتاده است و فقط در برخی دیالوگ‌ها ، خیلی کم از کلمات تاتی استفاده کردم ، چون من هم دنبال مخاطب می‌گردم.

 

راد : من بعنوان یک مخاطب ، پیچیدگی را دوست دارم. مثلا من مخاطب داستان‌های ابوتراب خسروی هستم و بی‌نهایت دوست دارم. این یک ویژگی پیچیده فرمال است و من از کلنجار رفتن با فرم لذت می‌برم. ولی وقتی به یک خاطره ارجاع داده می‌شود که من آن خاطره را نمی‌دانم و ابهام از طریق چیزی است که من نمی‌دانم ، نه از طریق یک استعاره رمزآلود. پیچیدگی‌ای که دارد از چیزی حرف می‌زند که من ندیدم و این پیچیدگی فرم و زبان را من می‌پسندم و دوست دارم که با متن کلنجار بروم و نفهمم و دوباره بخوانم و این پیچیدگی وجود داشته باشد.

 

علیخانی : یک چیزی را هم باید در نظر بگیرید. شاید این وجه "من نوشتن" سوار شدن است و طرف باید تسخیر اش بکند تا بعد برسد. یک عنصری مثل اینترنت واقعا نابود کرده است. بسیاری از این قصه‌نویس‌های ما شاید اگر اینترنت نبود ، قصه‌های بیشتری می‌نوشتند و درگیر وبلاگ‌نویسی و خیلی بازی‌های دیگر شده‌اند. من اینجا می‌خواهم یکی دو ویژگی دیگر این نسل را بازگو کنم. ببینید در نسل‌های قبل ، کافه نشینی مطرح بود و بعد جلسات داستان نویسی. نسل ما آمد با راه‌اندازی " کافه 78 " ، آنجا را پاتوق نویسنده‌های نسل جدید کرد و باعث یک هماهنگی شد. همین الان که داریم صحبت می‌کنیم جلسه نقد کتاب پیمان اسماعیلی در کافه تیتر در حال برگزاری است. من نمی‌توانم به این نتیجه برسم که این کافه‌نشینی‌ها برای این نسل ، نقطه قوت است یا ضعف؟ اینترنت نقطه قوت است یا ضعف؟ همین طور روزنامه‌نگاری ، تحقیق و سفارش‌نویسی و . . . برای این نسل قوت است یا ضعف؟

 

صادقی : فکر نمی‌کنم اینطور نشست‌ها ضعف باشد و پیش از این در رسانه‌ها هم به نوعی دیگر مطرح شده و نتیجه داده است.

 

علیخانی : بله ، همین طور است. اولین جلسه‌ای که در مورد نسل جدید نویسنده‌ها برگزار شد در شماره 100 روزنامه مناطق آزاد به تاریخ 14 مرداد 1378 بود. با حضور مهسا محبعلی ، علی ربیع وزیری ، هوشیار انصاری فرد ، یوسف علیخانی و رضا شمسی. بعد مجموعه مطالبی بود که حسن محمودی و دیگران در روزنامه صبح منتشر کردند. بعد هم روزنامه جوان که کامران محمدی مسوول صفحه ادبیاتش بود. حرف‌های محسن فرجی بود. بعد یک برنامه از برنامه‌های پاتوق فرهنگی سال 81 . میزگردی با حضور پیام یزدانجو ، حسین مرتضاییان آبکنار ، فرهاد حیدری گوران ، حسن محمودی و رضا مختاری تحت عنوان ادبیات متفاوت دهه 70 . نشست بعدی با حضور ناتاشا امیری ، یوسف علیخانی ، رسول آبادیان ، مهسا محبعلی در روزنامه جوان بود با عنوان داستان دهه 70 که 31 مرداد سال 1381 در شماره 990 این روزنامه منتشر شد. نشست دیگری بود در کتاب هفته به بهانه یک سال فعالیت رسول آبادیان در صفحه گام اول که هر کس کتاب اولش چاپ می‌شد ، آنجا معرفی می‌شد. به غیر از رسول آبادیان ، احمد اکبرپور و یوسف علیخانی هم در این جلسه بودند. میزگرد بعدی در بندرعباس بود با حضور هوشیار انصاری فرد ، حسن محمودی ، یوسف علیخانی ، محمد حسن مرتجا ، به تاریخ 18 دی ماه 1382 در کنگره شعر و قصه سراسری کشور. مطالب دیگری هم در این باره نوشته و گفته شده مثلا در صفحه ادبی روزنامه جام جم که اولین نمونه‌اش در 15 فروردین 83 منتشر شد. با این موضوع که نویسنده‌های نسل پیش در مورد نویسندگان نسل جدید چه می‌گویند؟ باز یک مطلب دیگر در ادامه همان گزارش بود تحت عنوان " موانع و مشکلات فراروی نویسندگان نسل جوان " در تاریخ 17 فروردین 1383 بود در همین روزنامه جام جم. محمدحسن شهسواری نیز همت کرد و ویژه‌نامه‌ای به اسم "داستان نسل چهارم" در همشهری جمعه ترتیب داد که ویژه‌نامه قابل استناد و مهمی در این زمینه است. مجله ادبی قابیل بخش اختصاصی داشت برای نویسندگان نسل جدید. وبلاگ کامران محمدی هم خیلی به این نسل کمک کرد. مصطفی خلجی در خبرگزاری فارس ، مجموعه گفتگوهایی با نویسندگان نسل جدید داشته که منابع خوبی برای تحقیق در این زمینه به شمار می‌روند. آخرین کاری هم که من در جریانش هستم مجموعه گفتگوهای مهدی جلیل زاده ، نویسنده ماکویی است که با نویسندگان نسل جدید در حال انجام است.

 

صادقی : از حضور و حوصله شما در این گفتگو سپاسگزارم و امیدوارم بتوانم نشست‌های بیشتری با موضوع نسل امروز برگزار کنیم.

زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن