سخن رنگ
بدیهی است نظرات مطرح شده در این گفتگو، الزاما نظر «رنگ» نبوده و «رنگ» مطالب مختلف را برای هرچه بهتر شدن فضای نقدوبررسی تحولات گرافیک ایران منتشر میکند.
گاهی اوقات بعضی توضیحات زیادی به نظرمیآیند؛ خصوصا اگر بدانی مخاطب تو کسی است که با فضای نوشته و توضیحات آشناست. «دامون خانجانزاده» برای کسانی که در حوزه گرافیک کار میکنند نام آشنایی است، کسی که اسماش با تایپوگرافی و طراحی تایپ در ایران پیوند خورده است. حتی اگر پیش از او کسانی در این زمینه کار کرده باشند.
حتی اگربعد از این طراحان فونتی به عرصه گرافیک ایران وارد شوند که کارشان خیلی بهتر از او باشد، باز هم نمیتوان اهمیت کاری او را منکر شد؛ چون با پشتکار و اصرار فراوان توانست پیشرفتهای زیادی را در این حوزه برای صنف طراحان گرافیک و خودش به ارمغان بیاورد.
دامون معتقد است، خوشنویسی آخرین چیزی است که یک طراح تایپ در کار خود بدان رجوع میکند؛ با این حال پیشینه علاقه خودش به این هنر را عامل موثری در روی آوردن به تایپوگرافی میداند؛ وقتی در دانشگاه همین علاقه باعث شد حروف در تمام کارهایاش حضور پر رنگی داشته باشند. قرار گرفتن در زمان مناسب و مکان مناسب و هدایت دو استاد آگاهش، علاقه دامون را جهتمند کرد تا مطمئن شود چیزی که از گرافیک میخواهد تایپوگرافی است و نه صرف درآمد و شهرت.
در این گفتگو دامون از شروع کارش میگوید، از تلاشها، دغدغه امروزش که تبدیل تایپوگرافی به یک رویداد و رشته مستقل است و البته از دلخوریها!
شهاب اشتری
صحبتمان را از ابتدای کار تو شروع کنیم، چهشد که دامون خانجانزاده سراغ طراحی تایپ رفت؟
اگر بخواهم از اول شروع کنم باید بگویم علاقه به خطاطی عامل خیلی مهمی برای این شروع بود. من 2-3 سال بعد از یادگرفتن خواندن و نوشتن با خطاطی آشنا شدم و از کلاس سوم ابتدایی خطاطی یاد گرفتم و علاقه به این کار در وجود من بود، به انجمن خوشنویسان نزد استاد «عبدالله فرادی» رفتم و خطاطی را تا سالهای اول دانشگاه ادامه دادم.
چه کسی مشوقات بود که به آن زودی سراغ خطاطی رفتی؟
مشوقی نداشتم، خودم به خطاطی علاقه داشتم. فکر میکنم خط و خوشخطی تا حدود زیادی غریزی است و خیلی با یادگیری منتقل نمیشود. بعضی آدمها بهشکل غریزی عناصر نوشتاری را دوست دارند و به آن گرایش پیدا میکنند. در همان سالهای بچگی نوشتهها و شعارهای روی دیوارها در زمان انقلاب برایم جذاب بود و توجهم را جلب میکرد. بعد که دانشگاه رفتم، با دو معلم آشنا شدم که تاثیر زیادی روی من داشتند. اول «مرتضی ممیز» و بعد «محمد احصایی». اهمیت ممیز در تعیین مسیرم بود؛ وی خیلی زود فهمید من تایپوگرافر هستم، او گفت سراغ هیچچیز دیگری نروم و روی این کار متمرکز شوم، با این راهنمایی گرایشی برای من ایجاد شد که تا آخر دوران تحصیلم روی آن کار کردم. از طرف دیگر با استاد احصایی آشنا شدم. او مرا به این جهت سوق داد که تمرکزم بیشتر روی خلق حروف باشد نه استفاده از آن.
ممیز چه توانایی یا ویژگی در تو دید که چنین مسیری برایت تعریف کرد؟
یادم هست ممیز هر پروژه یا تکلیفی میداد، آنرا با حروف کار میکردم. وقتی این روش را در کارهایم دید، متوجه شد میتوانم طراح تایپ باشم. با این حال، در دوران دانشگاه واقعا نمیتوانستم پیشبینی درباره آیندهی حضورم در این حرفه داشته باشم؛ آن زمان هیچوقت و هیچجا به کسی سفارش تایپ نمیدادند. بعد از تحصیل خودم هم تا مدت زیادی سفارش نشانه میگرفتم و کار میکردم. به همین دلیل تا مدت زیادی برای خودم طراحی و کار میکردم و در واقع برای خودم پروژه خویشفرما داشتم.
تعریف تو از طراحی تایپ چیست؟
ببینید یک طراح تایپ بیش از این که به خط و خوشنویسی وابسته باشد، باید توانایی تولید یک لحن و لهجه نوشتاری جدید مطابق با هویت کالا را داشته باشد. فکر میکنم تفکر غلطِ وابستگی بیش از حد طراحی تایپ به خوشنویسی در کشور ما یکی از بزرگترین صدمهها و آسیبهایی است که تا به حال به حرفهی طراحی تایپ تایپ رسیده است. هر چقدر از وابستگی به خوشنویسی دورتر شویم میتوانیم با دانش بیشتری در طراحی تایپ پیشرفت کنیم و آنرا ارتقا بدهیم. طراحی تایپ هیچ ربطی به خوشنویسی ندارد، این بزرگترین سوتفاهم و اشتباهی است که نگذاشته حرفه طراح تایپ در کشورمان داشته باشیم. قبلا هربار میگفتیم طراحی تایپ، میگفتند برو خطاطی یاد بگیر. خط از آخرین عواملی است که طراحی تایپ باید به آن توجه کند.
حتی شاید خوشنویسها از طراحی فونت و تایپ خوششان نیاید؟
خیلی خوششان میآید ولی به هیچ وجه نمیتوانند آنرا کار کنند، چون خوشنویسی آخرین عاملی است که به طراحی تایپ کمک میکند. در واقع این دو حرفه با هم تعارض دارند؛ وظیفه خوشنویسی زیبانویسی است ولی هیچ وقت در مسولیتهای طراحی تایپ زیبایی صرف تعریف نشده است. اگر زیبا باشد شاید یک ویژگی مناسب و خوب باشد، ولی مسئولیت طراحی تایپ خلق زیبایی نیست، این حرفه یک هنر کاردبری است که اگر مخاطب توانست تایپ شما را سالم و بدون دردسر بخواند و چشمش سکندری نرود، به سرمنزل مقصودت رسیدهای!
این درست است که زمانی که همه مجذوب طراحی پوستر بودند، تو از فضای حاکم بر گرافیک دور و روی فونت متمرکز شدی؟
بله چون یقیناٌ آن تبی زودگذر بود و از طرفی کار من چیز دیگری بود. وقتی وارد بازار کار گرافیک شدم، میدانستم طراح نشانههای نوشتاری و تایپ هستم ولی سفارشدهندهای برای آن نبود. من چیزی را رها نکردم که سراغ طراحی تایپ بروم هر دو را همزمان انجام میدادم، با این تفاوت که برای آنها سفارشدهنده بود ولی برای تایپ سفارشی نبود و به همین خاطر دیده نمیشد. در عینحال که میدانستم استعداد و حیطه کاریام طراحی تایپ است، اما عضو انجمن هم بودم و در رویدادها شرکت میکردم و همزمان کار خودم را پیش میبردم و معرفی میکردم. اما در واقع کارم سختتر بود چون باید این موضوع را جا میانداختم و معرفی میکردم. در دوسالانهها هم حضور داشتم، مثلا در بینال نهم جایزه رییس بینال را گرفتم و اول شدم، در بینال هفتام جایزه لوگوی برگزیده را گرفتم و بالاخر در سرو نقرهای به جایی رسید که نفر اول طراحی تایپ شدم. میتوانم بگویم دوران ولیعهدی من بیش از اندازه طول کشید!
و آنوقت شاه که بود؟
ولیعهد شاه نداشته بودم! اگر بخواهم بگویم کدام شاه، به آقای احصایی میرسیم و به مشکل برمیخوریم! (با خنده...)
تا مدتها فونتها دزدیده یا دانلود میشدند، اولین سفارشات چطور شکل گرفت و چطور توانستی سفارشدهنده را مجاب کنی برای این کار پول بدهد؟
من کسی را متقاعد نکردم، اما در آن دوره که هیچ سفارش دهندهای وجود نداشت احساس کردم باید چند تایپ مجانی طراحی کنم تا صاحبان بنگاههای اقتصادی و ناشرها و دیگران بدانند که میشود این کار را به صورت حرفهای انجام داد. لازم بود چند طراحی مجانی انجام بدهم تا این موضوع جا بیفتد که ما هم طراح تایپ و سفارش دهنده داریم و میشود یک فونت استاندارد طراحی کرد و برای آن دستمزد کافی گرفت. بعد از این که فونت «ویژه» را طراحی کردم، محمد زهرایی -ناشر کارنامه– آنرا دید و برای کارنامه سفارش طراحی داد. در واقع اتفاقی که دلم میخواست افتاد.
مراحل تولید فونتهای کارنامه چقدر طول کشید؟
به نسبت آن پروژه مراحل تکمیلی طولانیتری داشت چون محمد زهرایی هم مثل خودم وسواس خاص خودش را داشت و هم صاحب ایده بود؛ ولی از کار لذت میبردم. در طول مراحل تکمیل کار، کمکم از حروف من استفاده میکرد اما همچنان کار در حال تکامل و تغییر بود و تایپ در ده ضخامت بسته شد. نتیجه آن پروژه در چند نمایشگاه داخلی و خارجی هم نمایش داده شد که متاسفانه با درگذشت ایشان استفاده از آن قلم متوقف شد.
هیچوقت از این فونتها استفاده نشد؟
خیلی محدود. کارنامه نشر پرکاری نیست، کم ولی با کیفیت کار میکند. کارهایی که الان در کارنامه انجام میشود، قبلا در زمان زهرایی بسته شده بود.