گفتگو با محمّد علی حدّت


این مطلب پیش از این مجله تندیس  منتشر شده است

گفتگو: آرش تنهایی

از کارهای محمد علی حدت خاطره ای دور در ذهن داشتم ( امّا کتاب پوسترهای فیلم مسعود مهرابی این خاطره را برای همیشه ثبت و تعدادی از آثارش را به نمایش گذاشته اشت ) در سالهای دانشجویی وقتی کارهای او را می دیدم قضاوتی درست نسبت به پوسترهای او نداشتم و شاید با نگاهی خشک و شبه آکادمیک آن کارها را نگاه می کردم ، شاید لازم بود زمان بگذرد تا به اهمیّت کار او و سایر همگنانش در تاریخ گرافیک ایران پی ببرم .
محمد علی حدّت ، (متولّد 1327_ یزد ) از آخرین حلقه های ادامه دهندۀ سنّت نقاشان پلاکاردهای سینمایی چون ، هایک اُجاقیان ، میشا گراگوسیان ، محسن دَوَلوُ و احمد مسعودی است طراحانی که به راستی همراهانی صادق برای معرفیِ فیلمهای فارسی بودند . سلیقۀ عام ، تلاش برای فروش بیشتر و جذب مخاطب اساس کار پوسترهای آن ها را تشکیل می داد ، پوسترهایی که مناسب فیلمها و با محتوای آن ها هماهنگ بودند . حدت در طولِ 27 سال فعالیّت سینمایی خود برای بیش از صد ها  فیلم به طراحیِ پوستر می پردازد ، در اواخر دهۀ 70 بنابر دلایل متعدّد از فعالیّت خود کاسته و حضور جوانان نو اندیش و متکّی به نرم افزارهای رایانه ای شکلِ کار پوستر سینمایی هم دگرگون می گردد . این گفتگو به هدف شناخت بهتر از این طراح پوسترهای سینمایی ایران به همّت دو تن از دوستان طراح گرافیک ام علی سجادیّه و مرضیّه صانعی در اصفهان امکان پذیر شد که از ایشان کمال تشکر را دارم .

از خانواده و تاثیر آن در کودکی و شکل گیری شخصیّت امروزه تان بگویید ؟
تا کلاس پنجم ابتدایی در یزد بودیم ، سال ششم به نایین رفتیم ، سال اول دبیرستان در شهرستان سمیرم ، سال هشتم در دبیرستان صائب اصفهان و چهار سال آخر تا دیپلم را در هنرستان هنرهای زیبایِ پسران اصفهان در رشته نقاشیِ طبیعت فارغ التحصیل شدم .
مرحوم پدرم کارمند دارایی بود و برای بهبود وضع شغلی به چندین شهر نقل مکان نمود و سرانجام در اصفهان ساکن شدیم . پدرم موسیقی را خوب می دانست و خود و پدرش نیز صدایِ خوشی داشتند و تنها آشنایی من با هنر بیشتر با موسیقی بود تا هنر نقاشی هر جند که برای تفنّن و مشغولیات تابستانی در یزد که بودیم در کارگاه نساجی ، نجاری و آهنگری نیز کار کرده بودم .

چطور وارد هنرستان شدید و تصمیم به ادامۀ جدیِّ مسیر هنر را در زندگی گرفتید؟

سال 1341 که به اصفهان آمدیم تابستان ، بین کلاسِ هشتم و نهم ، هوای نقاشی مرا در سر گرفت به هیچ چیز جز نقاشی فکر نمی کردم ، علّت آن پر واضح است شرایط اجتماعی و فضای فرهنگی و به خصوص هنریِ اصفهان بود . به هر کجا که سر می زدم یا قلم نگارگری یا میناکاری بود یا میخ و چکشِ قلم زنی و یا ارّۀ خاتم بری و در فضای شهر با آن همه معماری های چشم نواز همراه با جریان زاینده رود و مناظر دنبال رودخانه ، عطر هنر جاری بود . خیلی باید بی ذوق بود تا در چنین فضایی عاشق هنر نشد .
اسناد وپرونده های امور مالی هنرستان تحتِ نظارت پدرم در ادارۀ دارایی و آقایِ سامره ای مسئول حسابداری هنرستان بود . اواخر فصل تابستان سالِ42 که در محل کار پدر بودم ایشان (سامره ای) مرا در حال نقاشی دید و به پدر پیشنهاد داد که مرا برای ادامۀ تحصیل و فراگیری نقاشی به هنرستان بفرستد . مخالفت پدر از طرفی و اصرار و اشتیّاق من و حمایت آقای سامره ای در نهایت موجب رفتن من به هنرستان و ادامۀ تحصیل در ان جا گردید . راضی نبودن پدرم به آن علّت بود که در بین عوام شایع شده بود ، بچه های درس نخوان جذب هنرستان می شوند و تقریبا نیز همین گونه بود امّا در دل همین جمع هنرستانی هنرمندانِ بزرگی ساخته و پرداخته شدند که امروزه نام آنها و آثارشان موجب افتخار است . در هنرستان بیش از بیست رشته صنایع مستظرفه تدریس می شد که دورۀ آن شش سال و در نهایت به دیپلم هنری ختم می گشت .
چه چیزهایی در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان آموختید ؟ استادان شما چه کسانی بودند؟

رشته نقاشی طبیعت شاملِ دو دورۀ سه ساله بود . سه سالِ اول طراحیِ سایه روشن و آبرنگ تدریس میشد و سه سال آخر رنگ و روغن و بقیّۀ تکنیک ها . سه سال اول زیر نظرِ استاد تاجمیر ریاحی و سه سال پایانی تحت تعلیم استاد پورصفا اداره میگشت . امّا من تنها به شش ساعت کار در هنرستان قانع نبودم ، بیشتر اوقات شاید ، شاید روزی 18 الی 20 ساعت کار می کردم . تقریبا همۀ زندگیم نقاشی شده بود ، همه را نقاش و همه چیز را نقاشی می دیدم . تابستان ها که از ساعت 4 یا 5 صبح بیدار می شدم . دو روز را در بیشه های اطراف رودخانه ، دو روز را در مساجد و بناهای تاریخی ، خصوصا مدرسه چهارباغ اصفهان وچند روز دیگر را در کارگاهم در منزل به چهره سازی و شبیه سازی و گل و طبیعت بی جان سپری می کردم گاهی حتی خوردن و آشامیدن نیز فراموشم میشد .

کی با گرافیک و پوستر آشنا شدید ؟

در یزد که بودیم زیاد سینما می رفتم . چون صاحب تنها سینمایِ تابستانی یزد عمویم بود . اکثر فیلمهای خارجی زیر نویس فارسی داشت و دوبله نشده بود و من هم برای خودم هم برای دیگران با صدایِ بلندِ کودکانه زیرنویس ها را که گاهی هم به سرعت رد میشد و من عقب می ماندم ، می خواندم . از همان موقع ویترین عکسهایِ فیلم و پوسترهایِ آن برایم خیلی جذابیت داشت .

از نخستین تجربه های حرفه ای تان در این عرصه بگویید .

حرفه و کار اصلیِ من نقاشی است و اگر در خلال آن به کار پوستر روی آوردم هم بیشتر به علّت قدرت شبیه سازی و باز شدن دیدگاه و گسترش نگرش به ابعاد کار تصویرگری و نقاشی بود . 
بعد از اخذ دیپلم در سال1346 از هنرستان بنابر پیشنهادِ ادارۀ فرهنگ و وعدۀ معافی از خدمت ، سال تحصیلی 46_47 به مدت نه ماه در شهرکرد ، دبیر هنر شدم و این خود فرصتی بود که پس از شناخت ایل قشقایی در سمیرم با ایل بختیاری نیز آشنا شوم . از معافی خبری نشد و در مهرماه 1347 به خدمت سربازی در سنندج اعزام شدم که باز این نیز فرصتی شد برای شناخت اقوام دیگری از ایرانیان در غربِ کشور . دو سال خدمت را نیز بعد از پایان کار اداری باز به نقاشی می پرداختم و در اواخر خدمت سربازی با افسری ، دوست شده بودم که او نیز به سینما علاقه داشت . گاهی باهم به سینما می رفتیم و من از تحولّی که در عرصۀ ساخت و تهیّه پوسترهایِ سینمایی ایجاد شده بود لذّت می بردم و کم کم نوعی علاقه مندی برای کار در این مقوله در خود احساس می کردم . توسط همان افسر ژاندارمری به شخصی به نامِ مرتضی پروینچی در تهران معرفی شدم و مهرماه سال 49 به تهران نزد نامبرده رفتم و ایشان هم مرا نزدِ احمد مسعودی برده و با نشان دادنِ چهره هایی که کشیده بودم علاقه مرا به کار در زمینۀ پوسترهای سینمایی بیان نمود .
پیشکسوتان و طراحان پوستر های فیلم پیش از شما چه کسانی بودند ؟
احمد مسعودی از جمله بنیانگذارانِ روشِ جدید تهیّۀ پوستر سینمایی به صورت نقاشی بود . پیش از آن اُجاقیان و دَوَلوُ  نیز پوستر های برای سینما می ساختند  با ایجاد موسسۀ خانه آگهی ایران ، توسط احمد مسعودی کار تهیه پوسترهایِ جدید و جذاب تر با توجّه به قدرت فضا سازی و شبیه سازیِ آقای مسعودی و دیگر هنرمندان نامی مانند آقای کاتوزیان و ایزدپناه ، رونق گرفت . آقای مسعودی برای من همیشه مورد احترام خواهد بود چون آنچه از کار پوستر و تکنیک گواش بود از ایشان آموختم . بعد از اولین دیدار با آقای مسعودی که در حال جابجایی محل کارشان بودند در 15 بهمن ماه 49 برای اولین بار پشت سه پایۀ نقاشی پوستر سینما در خانه آگهی نشستم . امّا ، تصویرِ فردین ، هنرپیشۀ اوّلِ فیلمِ (راز درخت سنجد) را که اولین کارم بود به قدری به نظر خودم بد کار کردم که حتی روی بلند شدن از پشت سه پایه را هم نداشتم  چون کار با رنگ و روغن  تا کار با گواش بسیار متفاوت بود و من این را درک کرده بودم امّا نمی دانستم چه کنم . آقای مسعودی دستی روی شانه ام گذاشت و گفت : چند وقت است کار نکردی ، دستت خشک شده و... ، در نهایت پس از گذشت دو سال آنقدر توانا شده بودم که اکثر سفارشات را زیر نظر آقای مسعودی اجرا می نمودم . تمام فیلمهایی که تهیه می شد برای پوستر به خانه آگهی می آمد و اکثر تهیه کنندگان نیز مرا شناخته بودند ، با کناره گیری آقای مسعودی ازکار پوستر و توصیه و حمایت ایشان رسما از سال 1352 به قبول سفارشات و انجام پوسترهای سینمایی مشغول و تا سال 1357 برای حدود 100 فیلم بیش از 200 پوستر تهیه کردم . با راکد شدنِ کار سینما به اصفهان نقلِ مکان کردم . پس از فعالیت مجدّدِ کارِ فیلم سازی با ضوابط جدید اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی و نظم نوین در ایران با تهیۀ پوسترِ فیلمِ کرکسها میمیرند در سال 1358 مجددا با علاقه مندیِ تهیه کنندگان و سفارشاتِ متعدد به کارِ ساخت پوسترِ سینما باز گشتم و تا سال 1377 برای حدود 150 فیلم بیش از 300 پوستر طراحی و تهیّه نمودم . ( گاهی برای بعضی فیلمها دو یا سه پوستر سفارش می دادند . ) و در نهایت بعد از رد شدنِ آخرین پوسترم توسطِ هیئتِ بازبینی پوستر ، در واحد امور سینمایی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای همیشه کار پوسترسازی را کنار گذاشته و بعد از 27 سال خدمت در این مقوله و تهیه بیش از 500 پوستر فیلم از سینما خداحافظی کردم .

در طراحی یک پوستر چه چیز برای شما مهم بود؟ چرا پوسترهای شما این گونه طراحی میشد؟

پوستر برای فیلم مانند سایر موارد مشابه اعم از خوراکی ، لوازم خانگی ، پوشاک و ... باید در مرحلۀ اوّل ، جذب مخاطب نماید . مخاطب آن را می بیند ، نوشته ها را می خواند و در نهایت با خصوصیات آن کاملا آشنا می شود . امروزه مقولۀ بسته بندی اهمیت بالایی در امر جذب مشتری دارد و این نیز قسمتی از روش تبلیغاتی برای فروش بیشتر و جذب بازارهای بزرگتر بوده و هر روز و هر روز به تعداد کالاهای مصرفی چه فرهنگی و چه هنری و چه و چه بر حسب ازدیاد جمعیّت و نیاز گروههای بیشتری از مردم به انواع یاد شده ، رقابت در عرصۀ تبلیغات را قوی و قوی تر می نماید .
از اولین فریادی که برای جلب توجّه دیگران ، جهت کاری یا کالایی بلند شد ، کار تبلیغات شروع شده و تا امروزه که جهان در سلطۀ اینترنت و سایر مکانیزمهای پیشرفتۀ مشابه می باشد ، ادامه دارد وخواهد داشت .
در مقطعی که من شروع به کار پوستر سازی برای سینما نمودم ، هنوز نوعی شک و تردید در جهت انتخاب  نقاشی یا عکس از هنرپیشگانِ فیلم در پوسترِ مربوطه بین سفارش دهندگان وجود داشت و این قدرت اجرا و شبیه سازیِ چهرۀ عناصر فیلم آن هم در حرکات شدید یا به قولِ فرنگیها ( اکشن و آنتریک) برای هنرپیشگانِ نقشِ اول در پوستر جذابیت خاصّی را فراهم آورده و ضمن مانور با رنگهای متنوّع در زمینه همراه با سایر جزئیاتِ تصویری در نهایت پوستری موافقِ طبعِ سفارش دهنده و مخاطب را ارائه می داد . امّا از این ها گذشته بالاخره هنرمندِ پوسترساز هم جایگاهی برای خود قائل بود ، تفکّری داشت ، جدا از قدرتِ اجرایی که بر اساس موضوعِ فیلم ویا پیامِ آن ( که در فیلمفارسی کمتر دیده می شد) باید نمایش بدهد که این مورد هر از چندی ( با توجّه به ساختِ فیلمهایی خارج از معرکۀ رایج) پوسترساز هم فرصتی برای بروز اندیشۀ خود پیدا می کرد . امّا خود این مطلب نیز هرج و مرجِ دیگری به دنبال داشت به ما که پوستر را رنگی ساخته و خوب اجرا می کردیم ، القابی چون ، کلیشه ساز ، بی محتوا ، بازاری و تکراری و . . . عنایت میشد و آنان را که حرکتی تازه و تنها با بکار گیریِ مشکی و قرمز تحوّلی دیگر در پوسترسازی آوردند ، نواندیش ، پیشرو و روشنفکر می نامیدند . امّا هرچه بود بالاخره فیلم فارسی بود و نمایش آن برای مردم و اگر نوآوری هم میشد می بایست در راستای بازتر شدن فکر مردم و به تدریج گسترش زوایای زیبا شناختیِ عوام گردد .
فیلم را می دیدم با کارگردان صحبت می کردم و آنچه در نهایت مورد تائیدِ تهیه کننده بود ، می بایست ارائه شود چون در این مرحلۀ کار ( پوسترسازی ) تهیه کننده هم سفارش دهنده بود ، هم خریدار و هم فروشنده !

از مهمترین پوسترهایی که طراحی کرده اید کدام را به خاطر دارید؟

اوّلین پوستری که نقاشی کردم ، پوسترِ فیلمِ دزد و پاسبان( محصول 1349 ) در خانه آگهیِ ایران و آخرینِ آن هم پوستر فیلمِ گریز (محصول1377) بود یعنی تقریبا چیزی حدود 28 سال با تهیۀ 500 پوستر از پرکارترین پوسترسازانِ معاصرِ خود ، بودم و همانگونه که از مطالب بیان شده دریافت می شود ، من برای جشنوارۀ فلان یا مسابقاتِ بین المللی  پوستر نمی ساختم بلکه برای فیلمی که در ایران تهیه شده با بازیگرانِ ایرانی ، تهیّه کننده ، کارگردان ، فیلمبردار و سایرِ عوامل اجرایی تهیّه فیلم ( که برای تمامِ آن ها احترام قائل بوده و هستم ) و از همه مهمتر مردمی که مخاطبینِ اصلیِ کارِ من بودند ، پوستر تهیّه می نمودم . هرچه انجام دادم در نهایتِ صداقت و بدونِ بیراهِ بردن بوده . تمامِ کارهایم به احترامِ صنعتِ سینمایِ ایران در نظرم محترم است و برای نمونه از دو پوستر در دو مقطعِ فعالیتم به نامِ (کندو) و ( دونده) نام می برم .

زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن