هنرمندی شرقی با بضاعتی احترام برانگیز
چندین سال، تکههایی از دستبافتهای عشایری را فرزاد ادیبی به جای کارت تبریکهای رایج برایم میفرستاد.
در چند نمایشگاه آثار گرافیک او را دیده بودم و تعقیب میکردم.
با چهره آرام و خندان او به خوبی آشنا بودم.
در نشستهایی درد دلهای زیادی هم داشت که بیان میکرد و میشنیدم.
در نسل جدید هنرمندان گرافیک کشورمان فرزاد دارای بضاعت بسیار صمیمی و احترام برانگیز است.
او در واقع هنرمندی است شرقی با تمام حساسیتش به حرفه و هنر گرافیک.
او کوشش دارد که تا حدامکان به دور از ایسمهای وارداتی دوبله به فارسی موضوع داشته باشد.
او درکارش کند و کاوی دارد در حیطه فرهنگ غنی خودمان و سعی دارد که با شخصیت خود با جهان حرفهای روبرو و در ارتباط باشد.
از لابه لای آثار فرزاد ادیبی به خوبی میتوان دریافت که او خیلی حرفها دارد که بگوید یا که نقش کند. او میداند که مدرن بودن در بیان هنری هر قوم ریشه در تحول سنت همان قوم دارد و هرگز امری وارداتی نیست.
فرزاد هرکجا که نوع سفارش به او میدان میدهد بسیار ماهرانه و به جا گرافیک ایرانی را در قالب بسیار مدرن و بدیعی ارائه میدهد.
فرزاد هنرمندی است که به حرفه خود نه فقط برای کسب روزی و پسند مشتری بلکه به عنوان یک حرفه فرهنگساز معتقد است و این مهم و تلاش رسیدن به آن در بسیاری از آثار او مشهود است.
چهره آرام و صبورانه او به ما میگوید که این راه و هدفی را که در حرفه خود انتخاب کرده راهی است نه چندان سهل الوصول، بخصوص در فضای نه چندان سالم گرافیک امروز کشورمان بلکه تا رسیدن به سرمنزل مقصود در این مسیر نیاز به همت و کوشش و عشق و ایستادگی او دارد و بس. با آرزوی موفقیت و عافیت او.
قباد شیوا
فرزاد ادیبی متولد سال 1346 ، دانش آموخته رشته گرافیک از دانشکده هنرهای زیبا و از طراحان نسل چهارم است . عمده فعالیت او در زمینه گرافیک فرهنگی شامل پوستر ، جلد کتاب ومجله وتصویر سازی وصفحه آرایی است. او مدرس دانشگاه است ومقالههایی درباره هنرهای تجسمیوگرافیک دارد. ادیبی در بیش از 40 نمایشگاه شرکت داشته وجوایزی را نیز کسب کرده است. به مناسبت انتشار کتاب مجموعه آثارش ، گفت و گویی را به اتفاق مهدی سعیدی (از طراحان نسل پنجم) با فرزاد ادیبی انجام دادیم که پیش روی شما است.
مهدی سعیدی : با مرور کتاب شما میبینیم که اغلب آثار تان در حیطه طراحی جلد و صفحهآرایی است. آیا این به خاطر نوع سفارشاتی است که میگیرید؟
دلیل اول به خاطر نوع سفارشها است، چون اغلب سفارشدهندگان من، ناشرین و مجلات هستند و علت دیگر هم علاقهام به ادبیات و فلسفه و هنر است که موجب شده کمتر سراغ کارهای تجاری بروم و تخصصم هم بیشتر در این زمینه است. ادامه کار حرفهایام بعد از تحصیلاتم، صفحهآرایی و تصویرسازی مطبوعات و جلد کتاب و مطبوعات بوده و همینطور پوستر،و در نهایت علت اصلی، علاقهام به مقولات فرهنگی است که موجب گرایش من به سمت گرافیک فرهنگی میشود.
البته معتقدم، هر بخش گرافیک، اعم از انواع سیاسی، تجاری و فرهنگی، فضایی برای جولان هنرمند است. هر حیطهای که باشد، فرقی نمیکند، این هنرمند است که باید با هنر و خلاقیتاش آن فضا را جولانگاهی برای ارائه ایدههای نو و هنریاش قرار بدهد.
سعیدی: شما در صحبتهایتان گفتید به نوعی دغدغه فلسفه داشتهاید و این در برخی از کارهایتان هم دقیقاً دیده میشود. به عقیده شما آیا یک طراح گرافیک باید فلسفه هم بداند؟
ببینید، کار گرافیک ترجمه است؛ ترجمه تصویری، و در ترجمه باید ما به زبان مبدا‡ و مقصد تسلط و آشنایی داشته باشیم. اگر قرار است مطلبی فلسفی را کار کنیم باید تا حدی فلسفه بدانیم. چون من مثلاً فیزیک یا آبشناسی نمیدانم نرفتم سراغ علوم تجربی و یا مثلاً طراحی بستهبندیهای تجاری، چون در این زمینهها اطلاع چندانی ندارم. البته در زمینه فلسفه و ادبیات هم اطلاع چندانی ندارم، اما تا حدی مطالعاتی داشتهام.
ما طراح گرافیکها زبان گرافیک را به عنوان زبان مقصد آموختهایم و بر حسب اطلاعاتمان میتوانیم این ترجمه را به سامان برسانیم...
سعیدی : آیا مخاطب شما هم آن نگاه فلسفی شما را به موضوع، کاملاً متوجه میشود؟
البته، چون مخاطبان من هم اهالی فلسفه ، ادبیات و هنر هستند و اصل موضوع را درک وبا آن ارتباط برقرار میکنند. من مخاطب عام ندارم و از طرفی هم مخاطب خیلی خاص ندارم ...
پرویز براتی :منظورتان از مخاطب خاص چیست؟
کسی که هنر تجسمیوبویژه گرافیک را با زبان و تاریخچهاش میفهمد. در غیر این صورت مخاطب عام است اگر چه ممکن است پزشک یا مهندس باشد و یا دکترای فلسفه ، فیزیک وادبیات و...
سعیدی : یاد یکی از مقالههایتان با عنوان گرافیک مؤلف افتادم. ممکن است در این مورد توضیح دهید؟
به عقیده من در هر کار گرافیکی چهار عنصر وجود دارد، که عبارت است از اول، پیام؛ دوم مخاطب؛ سوم، بسترهای بروز نمایش و چهارم، قالب. در اینجا، پیام یعنی سفارشی که طراح میپذیرد.
مخاطب با جنس، سن، تاریخ ، زمان، مکان ، فرهنگ و... مرتبط است.قالب هم همانهایی است که ما در دانشگاه خواندهایم، همان مبانی هنرهای تجسمیمثل نقطه ، خط ، ترکیب بندی و...بسترهای بروز و نمایش هم عبارت از مکانها و یا سطوحی هستند که این آثار در آنها به نمایش درمیآید ، شامل بسترهای بروز و نمایش الکترونیکی مثل صفحههای وب، تلویزیون یا صفحات تبلیغاتی ویا بسترهای کاغذی مثل پوستر، کتاب، مجله، اسکناس و ... ویا هر شیء دیگری که قابلیت در بر گرفتن اثر گرافیکی را به عنوان یک بستر داشته باشد، مثل یک دیوار ، یک سکه ، یک صفحه ساعت و...
یک اثر سالم گرافیکی اثری است که این چهار عنصر در آن با هم روابط درست، مشخص و تنظیم شدهای داشته باشند. یعنی پیام را به درستی به مخاطب برسانیم و در بستر مناسبی نمایش و ارائه دهیم و قالب کار هم درست باشد. اگر همه این عوامل درست کنار هم قرار گیرند وسپس یک قدم بالاتر و فراتر ازموضوع سفارش بگذاریم، به گرافیک مؤلف رسیدهایم. یعنی اول این که چهار عنصر مورد اشاره به درستی مرتبط شوند ، سپس امضای شخصی طراح گرافیک را تلویحاً احساس کنیم، این کار یک اثر هنری ماندگار خواهد بود در حیطه هنرهای زیبا. یعنی در حافظه فرهنگی و تاریخی یک ملت ضبط خواهد شد. همچنان که ما در کارهای دوره تیموری و صفوی این را میبینیم.
این چکیده مقالهای بود که من در باره گرافیک مؤلف نوشته بودم.
سعیدی : در آثار شما هم این طرز تلقی دیده میشود. نظر خودتان در این مورد چیست؟
وقتی کسی چیزی را مینویسد، به آن اعتقاد دارد و آن اعتقاد تنها در نوشتن و در کار هنریاش نیست بلکه در زندگی، رفتار ، گفتار و کردارش هم وجود دارد.
من وقتی در مورد گرافیک مؤلف نوشتم، نمایشگاهی از کارهایم رادر سال 1377 با عنوان <نگره و نگاره> در نگارخانه لاله برگزار کردم که فکر میکنم بسیاری از کارهایم ، به گرافیک مؤلف نزدیک شده بودند. این مقاله را هم با همین نمایشگاه وبرای همین نمایشگاه ارائه کردم و بعدها از سوی استادان و همکارانم این واژه به وفور تکرار شد و جا افتاد؛ البته ادعا نمیکنم که این واژه مال من است. من این واژه را از سینمای مؤلف گرفتم و در گرافیک آوردم و دیدم که چقدر این بحث جا دارد، مطرح شود و قدمیاست در جهت ارتقای فرهنگ گرافیک.
براتی :آقای ادیبی دغدغه روزمره شما در کار گرافیک چیست؟
اولین دغدغه اصلی من مثل همه هنرمندان دیگر ارائه یک کار ماندگار است؛ یعنی کاری که همان خصوصیت مؤلف بودن را داشته باشد. دغدغه دیگر راضی کردن سفارشدهنده با حفظ معیارهای هنری اثر است. همچنین تلاش میکنم که به روز باشم و در عین حال هویت ملی و ایرانی بودنم را در کار لحاظ کنم. هویتی که هم با تصویر و هم با نوشته حفظ و بیان شود؛ نوع چیدمان کارها، همنشینی تصویر و نوشته، چند و چون استفاده از رنگ ، بافت ،قلم ، فونت وکیفیت نوشتهها مثل توپر یا توخالی بودن نوشته ، کشیدگیهاو... و نهایتا هویتی که در صفحه به عنوان فضای اتمسفر احساس میشود ، فضایی نامحسوس اما محسوس. مثل هوا که نمیبینیم اما آن را تنفس میکنیم . البته این فضا در همه هنرها وجود دارد.
سعیدی : علت این رویکرد سفارشدهنده است؟
سفارشدهنده معمولاً از طراح هویت نمیخواهد و مشخص نمیکند که کار ایرانی، اسلامییا چیز دیگری باشد و اینها مراحل بعد از سفارش است. سفارشدهنده، از ما یک ترجمه تصویری میخواهد. سفارشدهنده مثلاً از من میخواهد واژه pen را ترجمه کنم و من این واژه را میتوانم به قلم ، خامه ، کلک، مداد ، شیوه نگارش و به خیلی چیزهایی دیگر ترجمه کنم. میدانیم که همین واژه معنی زندان ، خانه و... راهم میدهد. این وظیفه مترجم است که بداند در چه متنی کدام واژه را استفاده کند ، ادیبانه ترجمه کند ونهایتاً پارسی برگردان کند . گاهی سفارشدهنده من دقیقاً ترجمه لغت به لغت میخواهد ویا گاهی از من یک ترجمه شاعرانه میخواهد و در نهایت هم نوع لحن من در ترجمه،به من مترجم برمیگردد.
سعیدی :با توجه به نظرات مختلفی که در باب Typography در ایران وجود دارد و دیدگاههای جدید و متنوعی که در این مورد به وجود آمده، نظر شما راجع به این قضیه چیست و اصلاً به نظر شما یعنی چه؟
آقای براتی به نظر آقای شیوا اشاره داشتند ومن از همین جا شروع میکنم. از نظر نوع نگاه و تکنیک کاری ، آقای شیوا و همنسلانشان modern late هستند. همچنین استادان محمد احصایی، مرتضی ممیز ،صادق بریرانی، بهزاد حاتم ودیگران که جزو نسل دوم هستند. اگر بخواهیم نوع تعریف ایشان و همنسلانشان را کالبدشکافی کنیم، میبینیم که در آن زمان، تصویر در اولویت بوده تا نوشته. و نوشته تنها گوشهای از کار را برای اطلاعرسانی پر میکرده. سرآمد هنرمندان این دوره modern( )late واین نوع تایپوگرافی ، هربرت لوبالین است که نوع خاصی از تایپوگرافی را رواج داد، که خود واژه همان حروف سربی آشنا و graphy یعنی برخورد تصویری با آن حروف است. در این شیوه ، همان حروف تایپ دستمایه قرار میگیرد و جایی در آن نمکی ، مزهای و اتفاقی اضافه میشود. مثلاً همان که o ، go و out دو چرخ دوچرخه شده، که خانمیسوار بر آن بیرون میرود و یا تایپوگرافی marriage که r برای القای بهتر معنا ی ازدواج دو بار به صورت قرینه تکرارشده که خیلی هم معروف است.
بعدها به پست مدرن میرسیم- که البته پستمدرن حدوداً چهل، پنجاه سال پیش در امریکا پا گرفت و تجلی آن در ایران درمکتب سقاخانه قابل بررسی است- از دل پست مدرن اولویت late modern موج نو زاده میشود. در موج نو برعکس به نوشته اهمیت داده شد - یعنی ما در نوشته هم نوشته را میخوانیم و هم بار تصویری نوشته را میبینیم. تمام عواطف، احساسات وکیفیات تصویری را که پیش از این بر ذمه تصویر بود بر دوش نوشته گذاشته شد و وظیفه نوشته در نسل طراحان پس از موج نو خیلی سنگینتر شد. بنابراین وقتی از نوشته این همه انتظار میرود باید که قدرت وامکانات بیشتری به آن داده شود. البته من موافقم که وقتی با دست مینویسیم دیگر تایپ نیست ودست نوشته() Hand letteringاست باید که واژه یا اصطلاح جامع ودر برگیرندهای برای این غلط مصطلح یعنی تایپوگرافی جایگزین شود. من به ( نگارش نگاره) یا (نگارشنگاره) فکر میکنم که هم فارسی است وهم شامل همه نگارشهایی که نگاره یا تصویر میشوند. به هر حال میبینیم که تعریفی که استادان نسل دوم از تایپو گرافی دارند با تعریفی که ما طراحان نسل چهارم داریم خیلی فرق میکند. تعریف نسل دومیهایی مثل آقای شیوا این است که همان حروف سربی آشنا ، تایپ هستندوتایپوگرافی هم یعنی برخورد تصویری با این حروف و دیگر برخوردهایی که با نوشته میشود، اعم از hand lettering ، hand writing یا typesetting هر کدام تعریف خودشان را دارند .
میدانیم که امروزه همان خوشنویسیها، دست نویسیها ودیگر حالاتی که غیر از تایپ سابق است به صورت فونت درآمده است. بنابراین میتوان کار کردن با این فونتها را کار کردن با تایپ دانست و محصول به دست آمده را تایپو گرافی.بر این اساس طراحان پس از موج نو مثلا مسعود نجابتی معتقدند که هر کاری که با نوشته انجام میشود pography است و این نوع تایپوگرافی میتواند با هر وسیله اثرگذار بر روی هر بستر بروز و نمایش متجلی شود؛ مثل حرفی که با چاقو روی پوست درخت نوشته میشود.
براتی: چرا از یک واژه مشخص یک نسل چنین برداشتی دارد و نسل دیگر برداشت دیگری؟
شاید به خاطر تکنولوژی است .مثلا تصاویر در عکاسی زمانی بر روی شیشه و زمانی بر روی فیلم ثبت میشد و حالا بر روی حافظه رایانه. آیا میتوان گفت آثار یکی از این دورههاعکس نیست؟ یا مثلا عیار هنری دورهای کمتراست؟ این برخورد در زمینههای دیگر هم هست. نسل گذشته و پدران ما نوع نگاهشان با ما و بچههای ما متفاوت است و این اختلاف و شکاف به خاطر وجود تکنولوژی و ارتباط صریحتر و وسیعتر جهانیان با هم روز به روز بیش میشود. اگر پدر من با پدربزرگم دو متر فاصله داشته من با نسل بعد از خودم از نظر نوع نگاه و سلیقه دو کیلومتر فاصله دارم. پس در تعریف هنر وانشعابهای آن نیز همین اختلاف دیدگاه هست.
سعیدی : چرا در کارهای نسل چهار وپنج تایپ وتایپوگرافی بیشتر از تصویر است؟
دلایل متعددی میتواند داشته باشد. اولین دلیل اینکه مخاطب نسل چهارم به بعد تقریباً سواد خواندن دارد بر خلاف پنجاه سال پیش. دوم اینکه زیبایی شناسی نزد این نسل فرق کرده. دلیل سوم وجود کامپیوتر است که به راحتی میتواند ایدهها را اجرا کند .چهارم اینکه حروف به عنوان تصاویر انتزاعی ونمادین میتوانند دستمایه خوبی برای طراحان معنا گریز وفرم گرا قرار گیرند، همچنین برای افراد راحت طلب فاقد ایده.راجر بلک- طراح آمریکایی- میگوید :<برای سردبیران درماندهای که تصویری برای مطلبشان پیدا نکردهاند تایپ آخرین حربه است.> باید اضافه کرد که همچنین طراحان راحت طلب. پنجمین دلیل مربوط میشود به روزگار فوق تخصصی ما.
طراحان نسل دوم همه درس نقاشی خوانده بودند وعلقه ونسبت شان با تصویر طبیعتاً بیش از نوشته بود، در حالیکه امروزه نه تنها در دانشگاه تهران ، که در بسیاری از مراکز آموزشی کارشناسی گرافیک دایر است وکارشناسی ارشد گرافیک هم . خوب یک هنرمند فوق متخصص باید به دنبال بیان ویژهءتخصص اش باشد و گرایشی که میتواند بیشترین فاصله را با تصویر داشته باشد تایپ است.
دلیل دیگر برای طراحان ایرانی این است که :رویکرد داوران مسابقهها ی جهانی به قلمها وفونتهای عربی و فارسی این روزها زیاد است وگویا به تازگی چند و چون خط فارسی را شناختهاند به علاوه این که این داوران از اشیا و رفتارهای توریست پسند استقبال میکنند.
سعیدی : در بحث گرافیک مؤلف در بخش ما در آثاری شما، آثاری را میبینیم که تا به حال نشده. مثل پوسترهای <متفاوت> و <بوفکور.> لطفاً در مورد این مسأله توضیح بدهید و آیا نظر من در این زمینه درست است یا نه؟!
شما لطف دارید. در پوستر <متفاوت> فکر کردم چه چیزی میتواند خیلی خاص و متفاوت باشد و آشناییزدایی بکند. میخواستم هم از تصویر بهره ببرم و هم در زمینه حرکت خفیفی داشته باشم. بیل را قلم کردم و بعد هم نوشته متفاوت را موطفاوط نوشتم. گفتم که نسل ما به خاطر نوع نگاهش در همه زمینهها تایپوگرافی را بسط داده و من این را حتی در نوع املای کلمات هم جایز دانستم . ویا مثلاً در پوستر <بوف کور>، صادق را سادق نوشتم و<دق> سادق را با تغییر رنگ برجسته کردم .میبینید که چقدر دست طراح برای خلق یک اثر باز است.
براتی: آقای ادیبی! چرا طرح جلد در ایران برای طراح گرافیک ایرانی، بستهبندی کاری میشود و اینقدر تعداد زیادی از کارهای او را در بر میگیرد و در واقع چرا طراح گرافیکهای ما با طراحی جلد کتاب و نشریات، اینقدر جدی برخورد میکنند و تمام توان گرافیکیشان را در طراحی آن به کار میگیرند؟ در حالی که در خارج این طور نیست و خیلی ساده با این قضیه برخورد میکنندو خیلی توان هنریصرف این نوع طراحی نمیکنند.
بله دقیقاً همین طور است. الان اگر ما طراحی جلدکتابها و مجلات را نگاه کنیم میبینیم که اینقدر که ما از نظر ایده، تکنیک و اجرا به اینها میپردازیم ، آنها نمیپردازند و خیلی ساده برخورد میکنند. مثلاً یک فونت کوچک و یک تصویر ساده را میگذارند و کار را میبندند. علتاش این است که ما ایرانیها علاقهمندیم که حرفهایمان هم فرهیخته باشد و هم دکوراتیو و زیبا و کلاً قشنگ حرف بزنیم. این نوع نگاه در همه شئون زندگی ما بوده ، مخصوصاً در روزگار گذشته.
دلیل دیگرش این است که ما در ایران طراحی پوستر، به آن صورت وسیع و جامع نداریم. الان چند نفر به صورت حرفهای پوستر طراحی میکنند؟ خیلی کم. در حالی که همه علاقهمند به طراحی پوستر -این بارز ترین وهنری ترین محصول گرافیک- هستند. و از آنجایی که بستری برای طراحی پوستر نمیبینند سراغ طراحی جلد کتاب میروند و خلاقیت و ایدههایشان را در آن عرصه به نمایش میگذارند.
دلیل دیگرش سفارشدهندگان ما هستند. ناشرین و مؤلفین ما، این نوع کار را میخواهند: پرانرژی ، پر کار و شلوغ.
براتی: در کارهای شما هر گاه طرحی در مورد موضوع در باب گذشته است، استفاده از المانهای تاریخی و فرهنگی گذشته را در آثارتان به خوبی میبینیم. این را چطور تعریف میکنید؟ و دلیل آن چه بوده که به چنین نگاهی رسیدهاید؟
علت این نوع نگاه، به گذشتهمن بازمیگردد و نوع سفارش. من از نقوش درهمیکه در کودکی در ذهنم اثر گذاشته خیلی تأثیر گرفتم. یادم میآید که وقتی دبستان میرفتم، تغذیههای رایگانی که در مدرسه به ما میدادند را میبردم و با پسری که تصاویر سنگی قدیمیداشت، عوض میکردم. من گرسنه میماندم ولی در عوض آن تصاویر را به دست میآوردم. آن تصاویر روی من خیلی تأثیر گذاشتند ، آنها را به دیوار میزدم و ساعتها و روزها نگاه شان میکردم، با داستانهای حضرت ابوالفضل، لیلی و مجنون و ... تصاویری خیلی ابتدایی و naif و خیلی عامیانه ... آیینهای ملی ، قومیو مذهبی ، نقاشیهای قهوهخانهای، صفحه آرایی ادعیه وتعاویذ وطلسمات، کتابهای قدیمیخانواده و ... حس تصویری عجیبی را در من ایجاد میکرد. بعدها دیدم که ناخود آگاه در برخی از کارهای من سربرآورده اند، مثلاً در پوستر <میرعشق.> میر را با شمشیر و عشق را با دل بیان و تصویرسازی کردم. سر دو دم ذوالفقار را به سر پرندهای اسطورهای تبدیل کردم و تاج پرنده،نوشتههای طلسماتگونه حاشیه و نوشتههای رمزگونه و آیینی.
دوم نوع سفارش و سفارشدهنده است. <خود راه بگویدت که چون باید رفت.> من همان نوع نگاهم را دارم که
لینک به منبع