می خواستم مثل نان باشم


درباره‌ی نمایشگاه پوسترهای آرش تنهایی
یادداشتی کوتاه "درباره اسبی سفید که دربرف سفید گم می شود"

در نگاه اول و برای آدم ناشناس، به نظر می رسید نمایشگاهی گروهی در کار است.رنگارنگی برخورد با کار و درنیافتن لهجه شخصی و نداشتن "فونت شخصی" و اینجورچیزها که این روزها بودنشان ارزش شده هم به هکذا.
اما از دیدی دیگر، کارهای "تنهایی" درمقابل شیوه گرایی منحطی که به جان طراح گرافیک‌های همنسل من افتاده راهی دیگر درپیش گرفته.

طراح در ایجاد تیتر پوسترها و طراحی نامواره‌ی کارها ،جای آنکه به سمت و سوی خودخواهی پیش برود و سلیقه‌ی خود را به حروف لغزان فارسی تحمیل کند،کوشیده هر تیتر را با مضمون "همان اثر" هماهنگ کند.
و به درستی فهمیده جای ما، جای طراح در امضا محفوظ است.در روح پشت کارها نهفته و پیداست.

Poster: Arash Tanhaiاگر پرکار باشی و تلاش کنی کارهایت چاپ بشوند زیبا شناسی‌ات،همان لحن ولهجه شخصی ات خود به خود معلوم می شود.و البته پوستر نان است.
همه جوره همه جا می بینی اما نمی‌دانم طراح با دیدن نان پاره میان جوی هم لذت می برد؟

باری ،روح پشت کارها،چیزی است که پیشرو تر از " فونت شخصی" عمل می کند.تصویر – و نه تصویر بلکه همه چیزهایی که به آنها می گوییم هنر- روح دارند وجسم.حیاتی دو گانه دارند.در هم ریختن فونت ونامواره، که امروز باب دندان گرافیک ماست، بازی باجسم است. وامانده درگیر و دار وجوه ظاهری اثر.
طراح – هرکه باشد- پشت اثر محفوظ است.پاینده‌تر است که آدم با مطالعه نمایشنامه کرگدن‌ها و بعد کارکردن، اتمسفر دریافت‌های حسی خود را به شکل نشانه‌های تصویری بریزد.
طراح در این کارها نشان داده که عجله ندارد. یعنی شما را به زور مجبور نمی کند او را به جا بیاورید. وکارها فارغ از حیات متکثر جسمانی شان، درروح، تباری مشترک دارند.
وقتی برای بار دوم نمایشگاه را دور زدم،تازه این تبار مشترک را دریافتم. که در آن ، تلاش برای متفاوت بودن وجود ندارد.

Poster: Arash Tanhaiاین اما ، اینکه آرش تنهایی نخواسته خیلی متفاوت کار کند،در عین طمانینه ای که به کارهایش بخشیده، کارها را در بخش واپس زده کلاسی سیسم (و نه بخش خوشایند و قابل بررسی اش) نگاه داشته.

آوانگارد نبودن هرچند بهتر است از در هم ریختن فونت و خط کرسی را شکستن، اما در این پوسترها طمانینه ای که حرفش زده شد به قیمت حضور عینی و تاثیرهای قابل شناسایی اساتید نسل پیشین تمام شده.
آن‌ها که چه بسا کارشان در عصر خودشان کارستان بود و حالا ؛ نه.

مثلا پرتره ای که به سبک و سیاق "کتاب هفته"های مرحوم ممیز کار شده. با فونت نویسی های دستی به شکلی که "قباد شیوا" قدیم‌ها کار می‌کرد.
در مقابل؛ طراح گرافیک در اثر تمام نمی شود.و در تمام سطح پوستر،ریزه کاری شده.فونت جداگانه فکر شده.تایپو گرافی عضوی زائد نیست.بلکه تلاش شده درست جای گیر بشود.اثر تصویرسازی و سبقه‌ی نقاشی در کارها معلوم است.
مثلا در پوستر ریچارد دوم علاوه بر زحمتی که طراح کشیده تا تصویری هماهنگ و شکسته از" شاه ریچارد" ایجاد کند ، به صورت جداگانه روی " د" ریچارد" دوم"کار شده تا یکی شوند، ماجرا خوانده شوند .

Poster: Arash Tanhaiاین البته مثال است : نشانه‌ی تلاش است . اما ثمره‌ای عالی نیست .نهایی نیست به نظرم این نوع از گرافیک شدیدا طلب می کند طراح عناصر خط فارسی و تصویر گری فارسی – ایرانی را بیشتر دریابد .

چه بسا اگر استخراجی نو و تر و تازه و پیشرو از فرهنگ بومی خودمان انجام نشود ، حس تکراری ارتجاعی همان چهره ی "ریچارد" که عینا در پوستر فیلم "هنرپیشه" و شکسته شدن شیشه‌ی رخ اکبر عبدی هم دیده شده تکرار شود و طراحی ، چنین تلاش هایی که حیف اند بشود. و بشوند حکایت آن اسب سپید که در میان برف سفید گم شد . دیده نشد.
زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن