اگر ممیز نبود چنین تشکلی نداشتیم


گقتگو درباره بنیاد ممیز در پاییز سال گذشته صورت گرفت.
در این گفتگو به بررسی دلایل ایجاد بنیاد و فعالیت‌های آن پرداختیم.
بهروز متین‌صفت، انوشیروان ممیز و امراله فرهادی در این گفتگو به سوالات رنگ پاسخ دادند.


گفتگو: شهاب اشتری

صحبتمان را با سوال درباره چرایی شکل‌گیری بنیاد ممیز شروع کنیم.
فرهادی: زنده‌یاد ممیز، قبل از فوت در گفت‌وگویی با همسر و وکیلش- آقای منوچهری- درباره بنیاد ممیز، از چند نفر یعنی آیدین آغداشلو، عباس کیارستمی، ابراهیم حقیقی، بنده، آقای منوچهری – به‌عنوان وکیل- و خانم افسانه ممیز اسم برده بودند که اعضای موسس یا هیات امنا این بنیاد باشند.

اهداف   موسسه   چه هستند؟ ما در این مدت برگزاری نمایشگاه و بزرگداشت‌ها را دید‌ه‌ایم؛ محدود به همین‌‌هاست یا موارد دیگر را هم شامل خواهد شد؟
ممیز: برای شروع، اولین نمایشگاه را با همکاری مجله نشان برگزار و «آرماندو میلانی» را دعوت کردیم؛ آن موقع کار به این سبک و سیاق نبود ولی کسی هم چنان کاری انجام نداده بود. در واقع با همکاری دوستان سنگ بنایی گذاشته شد. پس از آن، هر سال طراح بزرگی دعوت کرده و در کنارش هم نمایشگاهی از کارهای او و استاد ممیز برگزار کرده‌ایم. ما یک موسسه خصوصی هستیم و درآمدی از این فعالیت‌ها نداریم. اسپانسرهایی که هر سال می‌گیریم برای تامین بخشی از هزینه‌ها کمک می‌کنند، ولی منابع مالی شخصی صرف این نمایشگاه‌ها می‌شوند. شاید این کار خیلی ساده به نظر بیاید ولی واقعا کار سختی است؛ هرچند با اسم ممیز کار خیلی راحت‌تر می‌شود اما به هر حال دعوت از یک طراح بین‌المللی،  برگزاری درست نمایشگاه و ترتیب دادن سخنرانی و برگزاری ورک‌شاپ و... کار ساده‌ای نیست. ترجیح می‌دهیم سالی یک بار ولی به درستی انجام شود.
با این حال نظر من این است که تجدیدنظری در کارهایمان داشته باشیم و بدانیم از این به بعد می‌‌خواهیم چه کنیم؟ باید ببینیم نظر بقیه اعضا چیست؟ یکی از کارهایی که از دو سال پیش شروع کردیم و ممکن است انجام دهیم این است که نمایشگاه‌ها را به شهرهای دیگر ببریم. موادش آماده است ولی قسمت دیگرش این است که خود شهرستان‌ها علاقه‌مند باشند و جلو بیایند. مثلا تا به حال نمایشگاه در لاهیجان، رشت، اصفهان برگزار شده ولی به‌صورت مدون اتفاق نیفتاده است.
در واقع هر کسی خواسته، ما کارها را فرستاده‌ و حتی شارژشان هم نکرده‌ایم. قضیه این است که وقتی یک طراح می‌آید، یک فرهنگ را با خودش می‌‌آورد و در این سال‌ها از همه جای دنیا طراح آورده‌ایم؛ برزیل، فنلاند، سویس، ترکیه، فرانسه و... ارتباطی بین ما و آن‌ها برقرار شده که در راستای اهداف خود ممیز هم هست. این افراد درجه یک هستند و به همین دلیل می‌توان از آن‌ها یاد گرفت؛ شاید راحت باشد دست یکی را بگیری و بیاوری ولی خیلی مهم است که چه کسی می‌آید و نمایشگاه می‌گذارد و هزینه‌ها صرف چه می‌شود؟ آیا فقط نشان دادن این‌که ما کاری می کنیم هدف است یا واقعا کاری انجام می‌شود؟
 
خیلی از دوستان در ایران نمایشگاه‌های مختلفی برگزار می‌کنند؛ شما چه معیارهایی برای دعوت دارید؟ معتبر بودن؟ کار طراحان؟ ارتباط با ممیز و...
ممیز: همه این‌ها هست. در ای.جی.آی طراحان درجه یکی حضور دارند که ارتباطشان با مرتضی ممیز مهم است. برای انتخاب، بیوگرافی و جایگاه آن‌ها را بررسی می‌کنیم. همیشه برایمان مهم بود که آن فرد در چه سطحی از طراحی کشور خودش و جهان قرار دارد. الان نمایشگاه ما به سطحی رسیده است که حتی برایمان ایمیل می‌آید و می خواهند در آن حضور داشته باشند. می‌خواستیم خصوصا در این دهمین سال، طراح درجه یکی بیاید که همین طور هم شد.
متین‌صفت: در راستای همان نگاه آموزشی ممیز، هرکس دعوت می‌شود یک کارگاه هم برگزار می‌کند که ارتباط تاثیرگذاری با دانشجویان برقرار می‌کند؛ و به نظر من نکته مهمی است که پیشینه معلم بودن آقای ممیز را در خود دارد.
فرهادی: اگر نام کسانی را که در این ۱۰ سال – در واقع ۹ سال – به ایران آمده‌اند، مرور کنیم: آرماندو میلانی، پیر برنارد، نیکلاس تروکسلر، صادق مصطفی، کاری پیپو، ورنر یکر و... اکثرا هم‌نسل ممیز بودند و تقریبا همه به نوعی دوستی نزدیکی با او داشتند؛ و همه آن‌ها آن وجهه معلمی‌ و پیشکسوتی‌شان در عرصه گرافیک خیلی مهم بوده است. تغییر به این معنا نیست که معیارها را کنار می‌گذاریم و سراغ نسل جوان می‌رویم. طبیعتا سراغ کسانی می‌رویم که در جهان تاثیرگذار هستند. نمی‌گویم الزاما مکتب یا نگاه خاصی دارند. ولی محدودیت‌هایی داریم هم از نظر مالی و هم مسائل دیگر. معمولا تا یک هفته قبل از آمدن ‌مهمان‌ها هنوز دست و دلمان می‌لرزد که مبادا نیایند. خیلی‌هایشان می‌گویند تا قبل از آمدن همسرم می‌گفت نرو و حالا عکس فرستاده و گفته‌ام این‌جا بهشت است و نباید نگران باشد.
درباره اهداف موسسه باید بگویم در این ده سال به طور مشخص تعیین نکرده‌ایم که ۱-۲-۳-۴ به چه هدفی رسیده‌ایم. به حرمت نام ممیز کمک‌های زیادی به ما شده است. از این به بعد به همت انوشیروان یک شورای سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی خواهیم داشت که طبیعتا از کسانی که خود ممیز اسم برده و کسانی که دوست‌دار و ارادتمند تفکر او هستند خواهد بود. شورای ۱۰-۱۵ نفره‌ای را تشکیل می‌دهیم و ما هم بخش ثبتی و اجرایی را انجام خواهیم داد که با آن‌ها همکاری کنیم و اهداف ممیز را که تا حدودی تدوین شده، تکیمل  کنیم و پله پله پیش برویم.
در این موسسه دو محدودیت داریم که اولی همان محدودیت مالی است چون فقط از جیب این خانواده هزینه می‌شود. محدودیت دوم گرفتاری این آدم‌ها و جمع کردنشان است؛ ولی گمان می‌کنم به هر حال بتوانیم پیش‌نویس‌هایی را آماده و در اولین فرصت در مجمع شورایی تصویب کنیم تا اجرایی شود.
اگر از نظر خودم بخواهم آرزوهای ممیز را بگویم یکی‌شان تعاونی بود که از گردهمایی‌های رستوران سورن شروع و نطفه آن گذاشته شد؛ یاد می‌کنم. آرزوی دیگرش ایجاد یک انجمن صنفی بود که خوشبختانه به آن دست یافت. آخرین حرف‌هایی که قبل از فوتش گفت این بود که خیالم راحت شد، الان انجمنی داریم که شکل گرفته و شما باید همت و حفظش کنید.
موضوع دومی که رویش تاکید داشت، آموزش بود. بعد از این‌که نتوانستیم مجوز دانشگاه غیرانتفاعی را بگیریم، برای تاسیس مدرسه خیلی تاکید داشت و گفت: یا علی مدد، این مدرسه را راه بیانداز. میل و علاقه بنیادی ذهنیش به آموزش بود و می‌گفت غیراز این راهی نداریم. وقتی آموزش را نهادینه و بنیادی نکرده باشیم، به بیراهه می‌رویم. دلیل این‌که تا روزهای آخر با هر سختی بود سر کلاس‌های دانشگاه تهران می‌رفت همین بود که اسطقس آموزش را حفظ کند.
درمورد آن تشکل هم تلاش ممیز برای این‌که ده طراح را دور هم جمع کند و حتی در دفتر خودش مرکزی باشد که طراحان کار مشترکی ارائه دهند، هفته‌ای ۱-۲ جلسه داشته باشند و کار انجام دهند. تلاش می‌کرد این مهره‌ها را به هم متصل کند. به محض این‌که می‌شنید کسی از اهالی گرافیک دلخور است، قراری می‌گذاشت تا موضوع را حل کند. این روش درست کردن یک کلونی صنفی حرفه‌ای بود و می خواست حفظش کند. یکی از اصلی‌ترین اهداف بیناد هم همین است. انجمن سر جای خودش و همه گروه‌ها و تیم‌ها هم سرجای خودشان، ولی با محوریت آموزش یک سری تشکل هست.
 
موسسه چقدر برای نشر تفکر ممیز تلاش کرده است؟ امروز نیاز است که آن نگاه در عرصه گرافیکی کشور در جریان باشد که صرفا با یک نمایشگاه اتفاق نمی‌افتد مثلا شاید یک انتشارات لازم است... برای آموزش آن منش و رفتار چطور؟
ممیز: انتشارات داریم ولی متاسفانه آن هم با محدودیت مالی روبروست. منش و رفتار ممیز در طرز رفتار موسسه نمود پیدا می‌کند. ما در این موسسه با تمام سلیقه‌ها در ارتباطیم و محدود نشده‌ایم. این طور نیست که با یکی ارتباط نداشته باشیم چون با فلان گروه اختلاف دارد. همه باید با هم کار کنند و در این نمایشگاه‌ها که برگزار شد، واقعا سعی کردیم تنوع سلیقه‌ها را در نظر بگیریم تا نشر منش ممیز باشد. ما به ناچار یک گروه هستیم ولی با همه طیف‌ها همکاری داریم، حتی اگر اختلاف نظر داشته باشند. همه آن‌ها به خاطر این‌که اسم مرتضی ممیز وسط است با ما همراهی می‌کنند. قطعا اگر منش ممیز را دنبال نمی‌کردیم و به سمت گروه خاصی می‌رفتیم، این اتفاق نمی‌افتاد. یکی از نتایج این است که به زعم خود خانه هنرمندان نمایشگاه ما هر سال یکی از بهترین‌هاست.
 
موسسه چطور توانسته رفتار کند که از هر حاشیه‌ای دور باشد؟ معمولا چنین موسساتی پس از فوت بزرگان، دچار مشکل می‌شوند. این‌جا چه اتفاقی می افتد که همه چیز روی روال انجام می‌شود و در عین حال کسی هم گلایه‌ای ندارد؟
متین‌صفت: دقیقا نکته همین جاست که از منش ممیز پیروی می‌شود و در عین حال از هر طیفی مشورت و نظر گرفته می‌شود. هم من و هم آقای فرهادی و ممیز با همین روش پیش می‌رویم. کسی دنبال این نیست که با موضوع شخصی برخورد کند. مجموعه طوری رفتار می‌کند که کسی نمی‌تواند روش دیگری داشته باشد. چیزی در این مجموعه نیست که مانع همکاری و مشارکت شود. این نگاه باعث می‌شود هر کسی بتواند وارد شود و فقط به کار توجه می‌کند.
فرهادی: از اولین دوسالانه‌ای که -به همت ممیز- برای گرافیک ایران برگزار شد؛ در هیات انتخاب آقای ممیز، آقای شیوا، آقای کشاورز و آقای حقیقی حضور داشتند و بنده هم بودم. آن نمایشگاه یک نمایش قدرت طراحان‌گرافیکی بود که تا آن روز اسمی از آن‌ها نبود. فلسفه ممیز این بود که یک هم‌گرایی ایجاد کنیم و برای این هم‌گرایی با نظر آقای فیروزان، علی‌اصغر محتاج -که در مجموعه سروش کار می‌کرد- دبیر شد و البته محتاج هم فرد مقبولی برای این کار بود.
ما حتی به خانه افراد می‌رفتیم. آدم‌هایی که مدت‌ها خبری ازشان نبود ولی مثلا می‌دانستیم در یک آتلیه دو نفره کار می‌کنند. نه الزاما افراد اسم و رسم‌دار. ممیز می‌گفت از هر کس که حرفه‌ای کار می‌کند، نمونه کار بگیرید. نمی‌خواستیم به کسی جایزه بدهیم، می‌خواستیم بگوییم طراحی‌گرافیک در ایران چنین موجودیتی دارد. چیزی حدود ۱۲۰۰-۳۰۰ اثر جمع شد و تمام سالن‌های موزه را کار زدیم. این نوع نگاه به همگرایی تا آن‌جا پیش‌ رفت که پس از دلخوری که بین ایشان و آقای شیوا پیش آمد می‌گفت «تقصیر من بود، من نباید این کار می‌کردم. این انجمن خیلی در حق من کار کرد که یک سری از سختی‌های درونی مرا شکست.» این راز هم‌گرایی بود. باید توجه داشته باشیم که برای ممیز پیر و جوان مهم نبود، کسانی که فعال و سالم و صاق بودند، اهمیت داشتند. گاهی می‌دیدم یک جوان را با خودش می‌آورد که از یک جریانی انتقاده کرده است و با همین روش مرتب افرادی به جلسات اضافه می‌شدند که قبلا حضور نداشتند.
بعد از انتخابات هم می‌گفت کسانی که کاندیدا شده‌ ولی حتی پایین‌ترین رای را آورده‌اند باید در جلسات شورا بنشینند؛ چون عرقی داشته و احساس مسئولیت کرده‌‌اند که کاندیدا شده‌اند. نکته دوم که به اعتقاد من خیلی مهم است، همت در نگه‌داری چنین نتیجه‌ای است. فکر می‌کنم ستونی که باعث شده این نتیجه سر جایش بماند خانواده ممیز هستند. انوشیروان طراح‌گرافیک نیست ولی با تمام طراحان رابطه بسیار خوبی ایجاد کرده است. می‌توانست بگوید از فلانی خوشم نمی‌آید و...  جامه عمل پوشاندن به این تفکر و نگاه، به متولی آن برمی‌گردد که به اعتقاد من باید ممنون خانواده ممیز باشیم.
 
تا جایی که می‌دانم ممیز هیچ‌وقت ادعای پدر گرافیک ایران بودن را نکرده است. به نظر شما چرا این موضوع تا این حد حساسیت‌زاست و نگاه موسسه به آن چیست؟
ممیز: فکر می کنم در راستای همین حساسیت‌ها بهتر است از طرف موسسه هیچ نظری ندهیم. فیلمی داریم که ۳ سال پیش {در مراسم بزرگداشت} پخش شد و گفت‌وگوی آقای حقیقی با مرتضی ممیز است. آخر فیلم آقای ممیز گفت درست کار کردن مهم است. به نظر من هم این موضوع مهم است و خودش هم اعتقادی به القاب نداشت. فکر می‌کنم این حرف‌ها فقط انرژی ما را می‌گیرد و به سمتی می‌برد که تا به حال نبودیم.
 
شما هیچ کوششی در این راستا نکردید؟
ممیز: این القاب شخصا داده نمی‌شود، خودش هم اصلا دوست نداشت قهرمان‌پروری باشد و از یک ماجرا بتی ساخته شود...
متین‌صفت: این نگاهی است که مجموعه {گرافیک ایران} دارد. وقتی{ممیز} به کسانی که شاگردش بودند می‌گفت همکار و تا توانسته کار کرده است.
ممیز: بارها می‌گفت من همیشه معلمم و این القاب مشکل ایجاد می‌کند.
فرهادی: من یک صحبتی دارم ولی نه از طرف موسسه، از طرف شخص خودم. بارها به او گفتند دکتر، استاد، و... با پرخاش برخورد کرد. قبل از انقلاب یکی از اصلی‌ترین کسانی که اصرار داشت سندیکای طراحان‌گرافیک فعال شود، ممیز بود. بعد از انقلاب همین جریان تشکل صنفی از جمع ۵-۶ نفره ما و ناهارهای رستوران سورن شروع شد. ممیز موتور محرکش بود و وقتی به ۴۵ نفر رسیدیم که دیگر نمی‌شد در رستوران جمع شد و به دفتر آقای کاربه آقای کاتوزیان می‌رفتیم و اولین تعرفه طراحان گرافیک ایران را همان جا نوشتیم.
درمورد تعاونی هم ممیز موتور محرکه اصلی بود. وقتی برای کاری تصمیم می گرفتیم از روز بعدش مرتب پیگیری می‌کرد که کار به کجا رسید؟ به جرات می‌توانم بگویم که دست کم روزی ۳-۴ ساعت از وقتش برای این بود که چنین پیگیری‌هایی را انجام دهد. در زمینه صنف توانست برای طراحی‌گرافیک به‌عنوان یک صنف، شغل و منبع درآمد جایگاه تعریف کند. بحث آموزش در دانشگاه هم که سر جای خودش بود.
ارتباطاتی هم برقرار می‌کرد تا به طراحان کمک کند. همه این‌ها برای نام ممیز یک جایگاه ایجاد می‌کرد؛ ولی آیا این‌ها را برای خودش می‌خواست؟ از تمام کسانی که حاشیه می‌سازند، می‌پرسم کدام یک از شما به‌اندازه ممیز برای این صنف مایه گذاشتید؟ نمی‌خواهم بگویم مرتضی ممیز پیغمبر بود ولی هیچ‌کدام از بزرگانی که برایشان احترام قا‌ئلیم آن‌قدری که ممیز برای دیگران وقت و انرژی گذاشت، وقت و انرژی گذاشتند؟ تندی‌های ممیز را همه ما هم شنیدیم ولی همراهش بودیم چون هدفش درست بود. آن منشوری که بالاخره روزی مسعود سپهر نگارش حرفه‌ایش را تمام کرد، تمام فکر و ذکر ممیز بود و آیین‌نامه‌های انجمن که آخرین‌هایش را در خانه امضا کرد.
باید القابی را که خودش هم می‌گفت خطرناک است، کنار گذاشت و به حاصل فکر و اندیشه و کارکرد چنین ذهنیتی  توجه کرد. فکر می‌کنید اگر ممیز نبود، چنین تشکلی داشتیم؟ نه. حالا هر سال تعدادمان زیاد می‌شود ولی می‌توانیم ۲۰۰ نفر جمع شویم؟ اگر ممیز بود، ۷۰۰ نفر جمع می‌شدند؛ نمی‌خواهم ردای تقدس به تن ممیز کنم ولی آرما‌ن‌هایش شخصی نبودند.
ممیز: و توجه داشته باشید که همین تفکر در موسسه هم است.
 
سوالی که همیشه برای من مطرح بود، درباره جایزه است. در بینال نهم جایزه‌ای به نام ممیز بود. چطور متولد شد؟ سرانجامش چه شد؟ چه معیارهایی داشت و چرا متوقف شد؟
ممیز: معاون هنری وقت ارشاد- ایمانی خوش‌خو- در روز خاک‌سپاری این موضوع را مطرح کردند؛ ولی ترجیحمان این است که به سمت جایزه دادن نرویم. بالاخره باید یکی را انتخاب کنید و بقیه دلخور می‌شوند. فعلا ترجیح می‌دهیم این کار را نکنیم، شاید اسمش جذاب باشد ولی گرفتاری‌های خاص خودش را دارد.
فرهادی: معاون هنری ارشاد آن زمان -‌آقای خوش‌خو- وعده جایزه در مراسم خاک‌سپاری داد. آن زمان آقای مثقالی رییس هیات داوران و نگران بود که جایزه اهدا نشود. مسئولی که وعده داد بود و خوشبختانه سر کار بود و من خیلی پیگیری کردم و او هم به قولش عمل کرد. دو نکته در نگاه ممیز خیلی موثر بود که جایزه را به تهمتن امینیان بدهیم. می‌گفت باید به کسانی داده شود که زمینه رشد و آینده‌اشان تا حدی روشن باشد و این کار را در بینال ۸ و ۹ انجام دادیم که یک جوان انتخاب شد. دوم، وسعت کار یک جوان. دیدیم که امینیان باید چند جا جایزه می‌برد. در بینال اول حقیقی باید چندین جا جایزه می‌برد؛ ممیز گفت حقیقی را بگذارید کنار و در آخر به جایزه را به مجموعه کارهایش دادیم. با همین رویکرد، آن جایزه به امینیان رسید.
ای‌کاش جایزه و بینال ادامه پیدا می‌کرد. انوشیروان درست می‌گوید که نگران حاشیه‌هاست ولی اگر بتوانیم در شورا تعریف درستی از این موضوع که جایزه است یا نشان ممیز و... خوب مدون و بر مبنای آن عمل کنیم؛ فکر می‌کنم باید به فکر چنین چیزی از طرف موسسه باشیم.

چرا مرتضی ممیز در کردان دفن شد؟
ممیز: چون فیروزه خانم آن‌جا دفن هستند و خودش هم علاقه زیادی به کردان داشت.
فرهادی: همه ما از هرجایی که آمده‌ایم علقه‌ای به خاک خود داریم. جالب که آقای ممیز از وقتی آن‌جا رفت علاقه خاصی پیدا کرد و یک جوری کدخدایی می‌کرد. تابلو طراحی و نصب می‌کرد. اهالی هم دوستش داشتند و میدانی به اسم او درست کردند. آن‌جا را ولایت خودش می‌دانست و فیروزه خانم را آن‌جا دفن کرد و تمام سروهای آن اطراف را هم خودش کاشته بود و رسیدگی می‌کرد.
 
دلیل انتخاب میشل بووه برای مراسم امسال چه بود؟
انوشیروان: بووه طراح پوستر خیلی موفقی است. از نظر مدل و اندازه کار و نوع چاپ، کارهای او متفاوت هستند. او یکی از مهم‌ترین طراحان فرانسه است و بیش از ۵۰ کشور نمایشگاه و ورک‌شاپ داشته است. از همه مهم‌تر این‌که مرتضی ممیز را می‌شناسد. می‌خواستیم کسی بیاید که وزن بالایی داشته باشد. انتقاداتی بوده که چرا بیشتر طراح پوستر دعوت می شوند. ولی چه اشکالی دارد؟ فکر می‌کنم الان طراحی محیطی، تایپ‌فیس، وب‌دیزاین و... بیشتر مورد توجه قرر گرفته اند. خودم طراح گرافیک نیستم ولی به نظر من طراحی پوستر هنوز خیلی مهم است. از طرف دیگر تجربه سال‌های گذشته به ما نشان داد چون زمان کوتاه است ورک‌شاپ به اندازه کافی جواب نمی‌دهد. اگر دو روز فرصت داشتیم، ممکن می‌شد که چون بووه تدریس دانشگاه را کنسل کرده و آمده بود، حضور بیشترش ممکن نبود.
 
و کلام آخر؟
ممیز: مرتضی ممیز سال ۱۹۷۷ اولین و تنها عضو ایرانی ای.جی.آی بود که بعدها چهار نفر را معرفی کرد. آقایان حقیقی، مشکی، عابدینی، شیوا. بعد از آن هم فقط مجید عباسی اضافه شد و آقای عابدینی نخواست بماند. ممیز از آن موقع در دنیا مطرح بود و کارهایش چاپ می‌شد. سال ۱۹۷۷ نه اینترنت بود و نه شبکه‌های اجتماعی. خیلی از طراحان فعلی یا به دنیا نیامده یا هنوز کوچک بودند. آن موقع فکس هم نبود و فقط کارهایش را پست می‌کرد. حتی میشل بووه ۲۰ سال بعد عضو ای.جی.آی شده است.
فرهادی: روحش شاد، جایش واقعا خالی است خصوصا در این شرایط. من همیشه وقتی در ارتباطات مشکلی می‌بینم فکر می‌کنم اگر ممیز بود، چه می‌کرد؟

 

زمان انتشار: ۱۴:۵۰ ۱۳۹۵/۱۰/۷

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن