بخش دوم گفتگو با ابراهیم حقیقی؛ گلی به جمال نسل جوان




سخن رنگ
بدیهی است نظرات مطرح شده در این گفتگو، الزامن نظر "رنگ" نبوده و "رنگ" مطالب مختلف را برای هرچه بهتر شدن فضای نقد و بررسی تحولات گرافیک ایران منتشر می نماید.
مجله الکترونیکی "رنگ"


به نظر شما مشکلات انجمن بیشتر از چه چیزی سرچشمه می گیرد؟
تعریف انجمن هنوز در این ملک جا نیفتاده است. مفهوم انجمن فقط یک هیات 5 نفره نیست. انجمن یعنی حضور تمام افراد. برای همین در اساسنامه ها بزرگترین تصمیم گیرنده و ارجح ترین تصمیم مربوط به مجمع عمومی است که از تصمیم هیات مدیره مهم تر است و به خرد جمعی مربوط است. دوستان انجمن تصور می کنند این 5 یا 7 نفر و البته در دوره ما با حضور مثبت مشاورین گاهی 25 نفر، باید همه کار بکنند، در صورتی که انجمن جایی است برای همسویی و همفکری همه اعضا.
اعضای نهادهای مدنی که قرار باشد کارهای بنیادین بکنند، باید بدانند کار بنیادین زمان می خواهد. زمان دراز می خواهد. پس از دوازده سال هنوز برای انجمن زود است که دوستان در انتظار کارهای بسیار بزرگ باشند. اما باید بدانند که چقدر حضورشان کنار هم قدرتمند است!  مثل بینال که دیدید چه شد.
اما همچنان بیشتر در فکر خواسته های روزمره شان هستند مثل بیمه و... که البته همه جزو وظایف انجمن و خواستههای به حق است اما نمیدانند که اهرم های اجرای این ماجراها دست مراکز دیگری دولتی است. به هر حال انجمن ها در ایران باید زیر نظر وزارتخانه های وابسته کار بکنند و باید بتوانند توسط آن اهرم ها راهکارهای همکاری با دولت را بیابند. هیات مدیره های انجمن به سبب کنش ها و واکنش هایی که میان انجمن و موسسه هنرهای تجسمی وزارت ارشاد در برگزاری بینال ها پیش آمد به سبب نوع تفاوت تفکر و تفاوت در داوری ها و تفاوت در دعوت کردن ها و حضورها و چگونگی این رفتارها تحت فشار بود؛ و چیزی که بیشتر مورد ضربه واقع شد به تعویق افتادن بیمه ی اعضا بود.

یعنی بیمه اعضا به دلیل اختلافات بینال به مشکل برخورد کرد؟
نه مستقیم . اما در تغییر مدیریت ها متوقف شد. در تغییر مدیریت ها وقتی موضوعات لاینحل دیگری مثل بیینال که برای هر دو طرف مهم بود وجود داشت، بقیه موضوعات کمرنگ شدند و به عقب رفتند. اینها همه، چیزی جز خستگی به همراه ندارد و هیچ یک از اعضا هیچ وقت نگفت که در این گیر و دار ها من چه کار می توانم انجام دهم! بلکه همیشه پرسیدند که چه کاری برای ما کردید؟ گرچه من همیشه عرض کردم که هرچه در توان همکاران بود کردند، خیلی هم تلاش کردند.

نیامدن این افراد به سمت انجمن دلیل خاصی مثل انحصار طلبی انجمن ندارد؟ و فکر  می کنید اصلا انجمن انحصار طلب است یا خیر؟
این نظر به گوشم خورده. امیدوارم بتوانم ثابت کنم که انحصار طلبی نبوده یا صبر کنم تا ببینم که انجمن در ترکیب جدید خود، آیا همچنان همان افراد همیشگی را گرد خواهد آورد؟ اگر این کار را بکند باز هم متهم به انحصار  طلبی می شود. اما تشخیص من این است که شما وقتی لیستی را می نویسی حتما کسانی را در ذهنت داری که با تو بهتر کار میکنند. شما هم اگر همین الان اقدام به نوشتن لیست افراد کاری بکنی بیشتر از 20 نفر نمیتوانی بنویسی. و از نظر من این چیزی جز انحصار نمینماید.

شما یک عده آدم خاص را به خارج از کشور می فرستادید؟
خوشبختانه ما هیچ کس را به خارج اعزام نکردیم. چون همچنان متهم هستم به این امر، من حاضرم در یک دادگاه دست روی قرآن بگذارم که این کار را نکرده ایم.  مگر این که  موسسه ی مدعو تمام هزینه ها را پرداخت میکرد.
حتی یک بار ایکوگرادا می خواست حتما از ایران کسی در اجلاس رسمی در کوبا حضور داشته باشد و یک نفر را آقای ایمانی معاونت هنری قول داد که با کمک مالی اعزام کنیم. قرار شد آقای مسعود سپهر به دلیل تسلط به زبان انگلیسی اعزام شوند که اعلام کردند مشکل وقت دارند و نمی توانند بروند و پیشنهاد کردند  آقای فرهادی جایگزین شوند. ولی درنهایت پس از کلی دوندگی قرار شد نصف این مبلغ را انجمن بدهد و نصف دیگر را آقای فرهادی. اما من یک نفره مخالفت کردم که از خزانه داری هیچ کس اجازه ندارد به سفر خارج برود. اگر آقای ایمانی پول دادند می فرستیم اگر نه که هیچ.

چرا این انجمن با اعضای خودش یک ارتباط دوسویه ندارد که اعضا مطلع باشند و این سوالات اصولا دیگر پیش نیایند؟
تصور میکنم خبرنامهی جهت اطلاع برای همین موضوع منتشر میشد.در خبرنامه ای که داشتیم همیشه همه اتفاقات و مصوبه ها را می نوشتیم ولی بعضی از کارها باید ضرب العجل انجام  می شد و جواب داده می شد و بعدا به اصلاع میرسید. مثلا در مورد قضیه ی نمایشگاه فلورانس که آن هم جزو همان اتهاماتی است که دوستان همیشه درباره ی آن مقابل من موضع گرفته اند و پرخاش میکنند، باید بگویم که برای این نمایشگاه از طریق یکی از دوستان آقای عباسی و به صورت کاملا شخصی دعوت شده بود. آقای عباسی گفتند به دلیل سفری که به شهری دیگر در ایتالیا در پیش دارند  این سفر برایشان مقدور نیست.
من گفتم نامه نگاری بشود اگر پذیرفتند سه نفر را دعوت کنند تا بفرستیم اما آنها بودجهای برای این دعوت نداشتند. من گفتم حاضرم با هزینهی شخصی بروم، آقای مرزبان و آقای مشکی هم اعلام آمادگی کردند که سخنرانی  و کارگاه هم داشته باشیم. ما سه نفر با پول خودمان رفتیم. برای نمایشگاه هم از منتخب آثار کسانی که پوستر کار می کنند، آثار سی نفر را که پوسترهایشان در انجمن موجود بود توسط هیات مدیره انتخاب کردیم و برای برگزاری نمایشگاه فرستادیم ، که از قضا پوستر نمایشگاه از کار آقای صیفوری طراحی و توزیع شده بود. علیرغم اینکه دعوت شخصی بود اما من پیشنهاد کردم که آثار همکاران انجمن را ببریم. در صورتی که هم آقای عباسی و یا هریک از ما می توانستیم تنها آثار خود را ببریم و هیچ نامی هم از انجمن نباشد. مثل بسیاری از همکاران که نمایشگاه ها و سفرهای شخصی خود را دارند و جوابگوی کسی هم نباید باشند، اما در هیئت مدیره بودن تبعات زیر ذره بین بودن را هم دارد.

شما جزو حلقه های اولیه انجمن هستید و حتما اهداف خاصی را در راه اندازی انجمن مد نظر داشتید و حال سوال این است که اهداف آن روزها با اهداف کنونی چقدر فاصله دارد و آیا می توان گفت که مرگ مرتضی ممیز توانسته شکافی در انجمن ایجاد کند؟
نه اصلن؛ شکافی اگر هست از قبل بوده و چیز تازه ای هم نیست. هیچ هدف از پیش تفکر شده ای جز تلاش برای همسویی و همفکری برای حرفه نداشتیم. به پیشنهاد آقای ممیز ما تداوم مهمانی های 20 نفره را پی گرفتیم، که از کافه ای در خیابان آبان شروع شد. یکسال دور هم جمع می شدیم ناهار می خوردیم و حرف میزدیم که برای صنف باید چه کنیم. و پس از مدتی20 نفر به 30 نفر رسید و همچنان همان هدف را دنبال می کردیم که دور هم باشیم و از همدیگر اطلاع داشته باشیم و این دوستی سبب شود که به یک سو حرکت بکنیم و این کنار هم بودن سبب شد که انجمن تشکیل دهیم که در ابتدا میسر نشد و در نهایت به تعاونی منجر شد. تعاونی ای که شکست خورد و سپس دوباره تلاش کردیم تا انجمن به ثبت رسید.
انجمن اهدافش را مطابق با اساسنامه ی وزارت کار و آیین نامه ها نوشت. حضور و تعدد افراد، انجمن را قدرتمندکرد و پذیرش تعرفه ی طراحان گرافیک از جانب نهادها مخصوصا دولت برای انجمن بسیار مغتنم بود که شد ملاکی در ایران و اگر کسی گران یا ارزان می گرفت با آن ملاک سنجیده می شد. از موفقیت های انجمن این بود که چگونه حرفه ای باشیم، چگونه حرفه ای حرف بزنیم ،چگونه حرفه ای رفتار کنیم، چگونه حرفه ای سفارش بگیریم.
اما اگر اخلاق حرفه ای رعایت نمی شود این مخصوص انجمن ما و یا فوت مرتضی ممیز نیست، این ذات جامعهی ما است که باید تمرین دموکراسی کند.

آقای حقیقی آیا به جای برگزاری چندین نمایشگاه در سال بهتر نیست انجمن فکرش را معطوف به خواسته های صنفی بکند؟
ما تا زمانی که اتحادیه و سندیکا نداشته باشیم و نتوانیم طبقه بندی مشاغل بکنیم، نمی توانیم به این خواستههای صنفی که نقل زبانها است برسیم.
صنف جگرکی و رستوران و بقال و نجار و … سال ها است که به طبقه بندی و درجه بندی همکاران خود رسیده اند و حتی کنترل کیفیت محصول و موقعیت مکانی آنها فقط از طرف اتحادیه هایشان قابل ابلاغ، اجرا یا کنترل است.

شما می گویید که باید به این سمت برویم. شما خودتان رییس این انجمن بودید برایمان بگویید آیا شما تلاشی در این جهت کردید؟
بسیار زیاد. به شخصه چیزی نزدیک به دو سال به همراه مجید بلوچ و امرالله فرهادی و مصطفی اسدالهی به اتحادیه مجامع صنفی رفتیم و نامه نگاری بسیاری کردیم. نامه های ما را ارجاع دادند به وزات بازرگانی و مجامع صنفی. در آخرین جلسه ی مجمع صنفی که حضور داشتیم، یکی از اهالی اصلی آن مجمع از صنف سیمان بود، دیگری از کله پزی و یکی دیگر از مهر و پلاک سازان.
 سوآلی که ما داشتیم این بود که چگونه می توانیم اتحادیه داشته باشیم؟ گفتند مگر قانون را نخوانده اید؟ ما گفتیم آن قانون که در پنجاه یا شصت سال پیش نوشته شده با صنف ما و حرفهی امروزی و نوین ما سازگار نیست. قانون این است که هر واحد صنفی می بایست دارای 12 متر مربع ملک بر خیابان باشد و این قانون مربوط به اوایل دوران رضا شاه است. بعد از یکسال و نیم دوندگی این مشکل حل شد خلاصه پس از رفت و آمدهای بسیار قبول کردند که دفتر کار طراح در طبقات هم میتواند باشد. اما گفتند که باید این ملک یا متعلق به شخص باشد یا اگر استیجاری است اداری یا تجاری باشد و مسکونی نمی شود.
ما آمارگیری کردیم که چندماهی هم طول کشید. آن زمان از حدود 400 نفر فقط 16 نفر از اعضا در ملک اداری بودند و بقیه همه در نقاط مسکونی  استیجاری کار می کردند. لذا دنبال راه حل رفتیم گفتند یا باید مجلس قانونی تصویب کند که مانند پزشکان و وکلای دادگستری مکان های مسکونی هم شامل حال شما بشود. میدانید که ناشرین توانستند در زمان شهرداری آقای کرباسچی بقبولانند که می توانند در نقاط مسکونی باشند اما شهردارهای وقت گاهی اذیتشان می کردند. ما گفتیم با این حال هم رضایت داریم. دو جلسه به شورای شهر رفتیم. آقای مسجدجامعی گفتند شما چاره ای جز از طریق لایحه ی دولت و یا مجلس نمی توانید داشته باشید. چون  از 10 صنف دیگر هم درخواست داریم و نمی شود فقط به شما مجوز بدهیم با وجودی که کار شما فرهنگی است اما مشکل ساز خواهد شد. نامه نگاری بعدی با آقای حداد عادل رییس مجلس وقت بود. منشی ایشان خیلی زود !!! بعد از سه ماه زنگ زد و گفت شما باید بیایید به کمیسیون فرهنگی. اتفاقن ما اهالی کمیسیون را دعوت کردیم و با آنها حرف زدیم و آنها گفتند باید از جانب دولت لایحه بیاید. گفتیم از کدام قسمت و آن ها گفتند از طریق وزارت بازرگانی؛ یعنی رفتن به نقطه ی صفر. به وزارت بازرگانی دوباره رجوع کردیم گفتند شما اول باید بروید مجامع صنفی، بعد بیایید. در واقع این گره ی کور هیچ وقت باز نشد و این دور باطل ادامه یافت.
البته در بخشی از این پیگیری ها شروطی هم داشتند؛ که یکی از آنها داشتن حداقل 300 عضو بود که ما 500 نفر لیست دادیم، گفتند بعد از این که همه ی این کارها را کردید و پذیرفته شدید، می بایست تا یک سال زیر پوشش اتحادیه ی مادر باشید. گفتیم اتحادیه مادر ما کیست؟ و آنها گفتند پلاک سازان و مهر سازان و ما باز هم نامه نگاری کردیم تا قرار شد زیر پوشش اتحادیه ی لیتوگرافان که به ما نزدیکترند باشیم. بسیار هم اتحادیه ی محترمی بودند و چقدر خوب با ما رفتار کردند و دعوت ما را با خوشحالی پذیرفتند.
اما باید یکسال زیر پوشش می بودیم و حق عضویت پرداخت می کردیم تا مستقل شویم اما نکته این بود که آیا (اگر با عینک بدبینی نگاه کنیم) بعد از یکسال آن اتحادیه مادر به ما اجازه مستقل شدن می دهند یا نه؟ چون در هر حال از همه این اعضا حق عضویت می گیرند و میتوانند هر سال هم با استقلال ما مخالفت کنند. قصد توهین ندارم اما چون موظف به جوابگویی به اعضا بودیم  باید با حساسیت جوانب را میسنجیدیم.
اما معتقدم همچنان باید پیگیری کرد تا راهکارش را پیدا کرد. مثل وقتی که کامپیوتر زیاد شد اهالی انفورماتیک دریافتند که دوازده متر بر خیابان را ببرند طبقه ی بالا و مجوز بگیرند و یا وکلا و پزشکان و ناشران توانستند برای مکان مسکونی هم مجوز بگیرند. اما هنوز حرفه های دیگر مثل ما وضعیت شان مشخص نیست.

پس شما قدم برداشتید؟
چیزی حدود سه سال پشت سر هم.

حق عضویت امروز انجمن چقدر است؟
80 هزار تومان، اما خوب در آخرین آماری که داشتیم 360 نفر بیشتر پرداخت نکرده اند.

خوب با این تفاصیل، این درآمد برای یکسال نزدیک بیست و هشت میلیون تومان می شود و سوال اینجاست که این مبلغ صرف چه کارهایی می شود؟
در آمارهایی که خزانه داری همیشه در مجامع عمومی هم اعلام کرده درآمد و مخارج روشن است و همیشه سر به سر میشود. اما یادم هست بالاترین رقم پرداختی ما برای پست و لوازم اداری و در حقیقت برای ارتباط مستقیم با اعضا است.
دو سال پیش حق عضویت را بالا بردیم از 50 تومان به 80 تومان. تا آن سال هزینه هایی که برای هر نفر خرج می کردیم به مقدار دریافتی حق عضویتش بود. اگر از بینال  هشتم باقی مانده ی پولی را که در حقیقت باقی مانده ی درآمدی که از حامیان مالی مانده بود که چیزی حدود 30 میلیون تومان بود،  به حساب پس انداز نریخته بودیم و سود آن  به کمبودهای ما پاسخگو بود، و اگر این کار نیکو را نکرده بودیم  با تنگناهای بسیاری مواجه بودیم.
و هنوز سود این سپرده است که جواب کمبود نقدینگی و مخارج بالا و  گرانی روزافزون را میدهد.
 
چرا انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی برای مثال حق عضویت 30 هزار تومانی دارد و تمامی اعضای آن دارای بیمه و خدمات دیگر هستند اما اعضای انجمن با این حق عضویت هنوز کاملا تحت پوشش خدمات خاصی نیستند؟
این به توان انجمن ها بر می گردد. ما سال ها اجاره دادیم و آنها در خانه ی هنرمندان مستقر هستند. از زمان آقای سمیع آذر ما به دفتر فلسطین آمدیم که اجاره پرداخت نمی کردیم اما آب و برق و نظافت و مستخدم و همه ی این ها را می پرداختیم که اینها هزینهی کمی نبود همچنین به چهار نفر حقوق می دادیم.
اما اعضای انجن همگی بیمه هستند اگر کسی بیمه نیست مطمئنن خبر ندارد و اگر درخواست دهد بیمه می شود شاید کسانی باشند که جهت اطلاع را نخوانده اند.

شما هزینه طراحی را طبق تعرفه از مشتری دریافت می کنید؟
من به شخصه بله.

یعنی امروز روی جلد کتاب را با چه قیمتی انجام می دهید و تا به حال زیر این مبلغ نگرفته اید؟
برای روی جلد 200 هزار تومان.
 اما در موارد بخصوص در قراردادی که با ناشرانی در 4 سال پیش بستم قرار شد که 20 درصد تخفیف بدهم مشروط به این که ایشان همه ی کارهایشان را به من بدهد که کار کمی هم ندارند.

خوب شما به واسطه سابقه کار و همه عوامل دیگر می توانید این پول را دریافت کنید اما چرا اعضا نمی توانند این پول را مطابق تعرفه بگیرند؟
باید سعی کنند که بتوانند. شاید دلیل این است که با قیمت های خیلی پایین شروع می کنند، فقط برای این که حضور داشته باشند. اشکالی ندارد. من هم به شخصه شاید یک سال در اوایل حضورم در بازار کار با یک چهارم قیمت رایج بازار که دست مرتضی ممیز و مثقالی و کلانتری بود کار کردم. اما بعد از آشنایی با همکاران و مقاومت با سفارش دهنده نرخ کارم را بالا بردم، به این دوستان عرض می کنم که شما باید یاد بگیرید که کم کم دستمزدتان را بالا ببرید.
باید مدتی مقاومت کرد و اگر کار شما ارزشش را داشته باشد بالاخره به سمت تو خواهند آمد. اتفاقی که برای اقای عابدینی در ارتباط با روی جلد کتاب ها افتاد وقتی خود را و کار خود را شناساند هر رقمی خواست گرفت.

معیار برای تعیین مبلغ چیست؟ چون تناقض هایی در این تعرفه است که گاهی کارهایی که زمان و انرژی کم تر می برند بسیار گران تر از کارهای پیچیده هستند؟
من این آخرین تعرفه را خیلی دقت نکرده ام چون که آقای کلهرنیا و آقای مرزبان مسوول جمع آوری اش بودند و می دانم که درست جمع آوری کردند؛ چون در هر بخش سوآلاتی از متخصصین آن انجام دادند. دست کم در مورد یکی از موضوعات با بیست نفر مشورت کردند و قیمت گرفتند و سپس معدل گیری کردند.
اگر تناقضی هست همکاران موظفند گوشزد کنند تا اصلاح شود.

699 نفر عدد کمی نیست اما 699 نفر افرادی که حرفه ای هستند و یا 699 نفر که 200 نفر از آن هاحرفه ای هستند؟ احتمال دارد در جایی برای دریافت حق عضویت و بالابردن اعضا کوتاهی هایی در عضو گیری ها شده باشد؟

این عدد برای یک انجمن بسیار خوشحال کننده است چون اصلا کم نیست.
اما در سال های اول این اتفاق افتاد. برای این که ما اجاره بهای سنگینی می پرداختیم و هر عضویتی برای ما یک گشایش مالی بود. گرچه یک منشی هم بیشتر نداشتیم اما پرداخت همه ی این هزینه ها از جمله پست که همیشه مهم ترین بخش هزینه ی ما بوده مشکل بود.
 اما هیات مدیره جدید دارند کار می کنند که همه ی اطلاعات و روابط را روی سایت بیاورند و حتا چاپ هم نشود. اگر روی سایت بیاید هزینه ها باز هم کمتر می شود.
بله در سال های اول پذیرش سهل تر بود اما هیچگاه خارج از ضوابط اساسنامه هم کاری نکردیم. برای این که در اساسنامه نه حد تحصیلی را نوشته و نه حد سنی را. برای عضویت فقط به ارائه ی 20 کار بسنده شده است.

این 20 اثر با چه کیفیتی ارائه می شد؟
اوایل برای کیفیت هم سخت گیری زیادی نمیشد. در سالهای اول، این جنگی بود که بین هیات مدیره بود؛ یعنی آقای شیوا نسبت به کیفیت اصرار داشتند، در مقابل آقای ممیز برعکس، برای این که اگر کیفیت را شرط می گذاشتیم بسیاری باید بیرون می ماندند. اما بعد که قدرت بیشتری گرفتیم کیفیت را وارد پذیرش عضویت کردیم اما نه آن که کیفیت حرف اول را بزند.
در زمان هایی افرادی ۲۰ عدد از یک کار می فرستادند که شامل جلد دفترچه مدرسه کودکان با عکس باربی و یا آگهی تسلیت بود و می گفتند این هم ۲۰ عدد کار!
هیات پذیرش عضو همیشه به این موارد حساس بود.

یک اتفاقی در هفته گرافیک افتاد و آن هم صحبت های شما در نقد حاضر نشدن اعضا در رخداد های این چنینی بود و در ادامه نقد هایی هم به گفته های شما منتشر شد. یادم می آید در گفت و گو های گاه و بیگاه من و شما گاهی گله می کردید از نگاه موجود به انجمن.
 فکر میکنم زمان خوبی برای بازگویی این گله ها باشد.
دوستان فراموش می کنند که خودشان انجمن هستند. هیچ هیات مدیرهای به تنهایی انجمن نیست. هیات مدیره فقط اعضای منتخب یک انجمن است که برای کار و تصمیم گیری انتخاب شده. در انجمن همه نوع نقدی شامل حال آنها می شود. نمایشگاه آن سال هم برای من خیلی حساس بود. چرا که بعد از صحبت هایی که خانم اسفرجانی در معاونت شهرداری کرده بود چندین جلسه داشتیم تا من و آقای فرهادی بتوانیم بقبولانیم که این کار خوب و حرفه ای است چون یک انجمن پشت آن است. و آنها پذیرفتند و جایزه ی خوبی هم تعیین کردند. کمک مالی هم شد. اما تعداد کارهای رسیدهی قابل قبول بسیار کم بود و من آنجا دوستان را نقد کردم که به همه برخورد. من روی سخنم به همه بود به تمام هیات مدیره و مشاوران و اعضا.
بسیار جالب است که در نمایشگاهی که شما هم گاهی اعلام می کنید و حتا چاپی هم نیست هزاران نفر شرکت می کنند و یا در نمایشگاه دفاع مقدس، عاشورا، اسما حسنا، موقعیت های اجتماعی، درختکاری، روز زن، حمایت از کودکان، حمایت از جانوران آفریقای جنوبی، گرمای زمین، آب، و ….. دوستان به راحتی پوستر طراحی می کنند ولی برای یک موضوع ملموس که یک شهروند باید درگیر آن باشد بسیار سرد برخورد کردند گرچه جایزه اش هم کم نبود.این یعنی برخورد غیر حرفه ای.
و نقد من به این دلایل بود و هست. مقاله ی پوسترزدگی را که در مجله ی نشان نوشتم حتما به خاطر دارید. هنوز بر سر همان موضع هستم.

چرا خود شما اثری طراحی نکردید؟
من نمی خواستم و نباید کار می کردم، برای این که رییس هیات مدیره بودم.
در طول این سالها سعی  کردم خودم کم کار داشته باشم تا تلقی تنگ کردن جای دیگران پیش نیاید.

خوب بخش جنبی راه می انداختید.
اصلن فکر بخش جنبی را نکردیم. برای این که اجازه ندادم هیچ کدام از دوستان دست اندرکار شرکت کنند.
که اگر خدای ناکرده جایزهای هم میبردند. واویلا.

خوب شاید انتقاد به گفته های آن روز شما از همین جا شکل گرفته بود.
بله ممکن است.
اما من در هیچ یک از جریاناتی که داور بودم سعی کردم که اثری را ارائه نکنم. جالب است بدانید که بیشترین آثار را نسل پنج برای ما ارسال کرده بود و بخش زیادی از نقد من به نسل چهارم بر می گشت و بعد بقیه .
بهترین کارها را نسل پنج  داده بود و نسل چهار دست به سیاه و سفید نزده بود برای این که فکر کردن سخت است. باز هم گلی به جمال جوانان.

خیلی دوست داشتید فرشید مثقالی رییس دوره جدید باشد؟
بله. برای این که هم از نزدیک می شناسمش، هم نوع فکر کردنش را می دانم و هم اینکه می دانم منافع جمعی را فدای منافع شخصی نمی کند که در 40 سال آشنایی با او به این درک رسیده ام.

کارهای ترکیب فعلی را چطور ارزیابی می کنید؟
منتظرم بازتاب کارهایشان را ببینم.
هنوز برای قضاوت زود است. می دانم که دارند خیلی کارها می کنند. من امیدوارم. مگر عکس آرزوهای من اتفاق بیفتد.

هنوز به انجمن رفت و آمد دارید و کمک می کنید؟
بله هر وقت بخواهند به کمک می روم.
اما سعی میکنم کمتر دخالت کنم. نوبت دیگران است.

دوسالانه گرافیک ایران چه شد؟ همه بیانیه ها را خواندند و... و لی واقعیت ماجرا چه بود؟ واقعن انجمن به جایی رسید که دوسالانه را تقدیم تیم دیگری کند که اصلا هم معلوم نیست در دوره بعد آن تیم به سراغ انجمن بیاید؟
نه وقتی جایی شما را دعوت نکنند، نمی روی. از جلسه ی سوم به بعد که آقای عباسی،کلهرنیا و فرهادی حضور داشتند در شورای جمعی بینال وقتی که جدل در گرفت و آنها جلسه را ترک کردند، انجمن هم دیگر ماهیت نداشت چون نماینده نداشت. چرا که انجمن وقتی هست که نماینده هایش باشند و حرف هایشان پذیرفته شود. نه اینکه تصمیمی بگیرند که به نفع انجمن نباشد.

اختلافات به خاطر نوع تصمیم گیری ها بود؟
بله، نوع تصمیم گیری های درون شورا.

فکر می کنید آیا در دوره بعد انجمن حضور دارد؟
بله اما بستگی به نوع تعامل دارد. ما از یک سال قبل با آقای حبیب صادقی مدیر وقت به توافق رسیده بودیم و آیین نامه اش را هم نوشته بودیم و صورتجلسه هم شده بود. در آن صورتجلسه آقای مثقالی به عنوان رییس و آقای فرهادی به عنوان دبیر اعلام شدند و قرار هم بود که بینال ملی اصلا کمرنگ نشود. همه امضا کردیم اما شورای جدید این را منکر شد و خواست با ترکیب دیگر و برنامهی دیگری رفتار کند.

شما در بینال نهم توانستید نزدیک به 30 میلیون تومان از یکی ازاسپانسر ها دریافت کنید و حال سوال من این است که چرا انجمنی که در جذب اسپانسر توانایی دارد، خودش اقدام به برگزاری سالانه های گرافیک نمی کند؟
امیدواریم این اتفاق بیفتد.
ما هم به آن فکر کردیم و باید دید چه می شود.

و سخن آخر
آرزوهای خوب برای ملت خوب و جوانان پر کار که حرف اصلی را آنها می زنند.

زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن