عصر روز جمعه سوم دیماه نمایشگاه جنایت و مکافات با حضور جمعی از علاقهمندان در نگارخانهی ویژه افتتاح شد، در این نمایشگاه که در همکاری با دوسالانهی Golden Bee 2016 برگزار شد ، دکتر آبتین گلکار (دکترای زبان و ادبیات روسی) و دکتر غلامحسین معتمدی (روانپزشک) سخن گفتند.
دکتر گلکار گفت؛ چیزی در خصوص داستایوسکی نمانده که کسی نگفته باشد، و شاید همه ما بیشتر از آثارش در مورد خودش خوانده باشیم، و فکر کنیم او را میشناسیم، ولی با هر بار خواندن آثار داستایوسکی به نکات جدیدی در خصوص وی پی میبریم و ماندگاری آثار او به این علت است که به زمان و مکان خاصی محدود نشده و جهانی است.
وی افزود در تمامی آثار داستایوسکی این مضمون وجود دارد که آیا هدف وسیله را توجیح میکند یا نه! و در همهجا هم جوابش منفی است، به طور مثال کتاب معروف شیاطین که از واقعیت الهام گرفته شده و ماجرای آن اینست که اعضای یک گروه جوان و مخفی سیاسی تصمیم میگیرند که یکی از اعضاء را که به تصورشان خائن بوده مجازات کرده و به قتل برسانند، در این اثر داستایوسکی به خوبی نشان میدهد که چطور این ایده در گروه بر بلوغ و اندیشه آنان چیره میشود که تصمیم میگیرند یک انسان را بکشند و در ادامه داستان نشان داده میشود که این کار درست نیست و به هیچ دلیلی نباید جان یک انسان گرفته شود. در جنایت و مکافات هم قضیه به همین صورت است. علت قتل نه منافع شخصی و نه پول است بلکه ایدهی والا از دید شخصیت این داستان است که نهایتا پی به اشتباه خود برده که آن ایده هر چقدر هم والا باشد، نمیتواند توجیح کننده جنایت باشد. در آخرین اثر داستایوسکی که برادران کارامازوف است، این ایده به صورت افراطیتری دیده میشود.که در آن داستایوسکی میگوید حتی برای داشتن یک جهان هماهنگ و پر از عدالت هیچ کس حق ندارد حتی یک قطره اشک از چشم کودکی جاری کند.
دکتر غلامحسین معتمدی با نگاه روانشناختی به داستایوسکی و آثار او گفت، نیچه میگوید من روانشناسی را از داستایوسکی آموختم و فروید سرسپردگی فراوانی به او داشت. و میگویند توصیفات روانشناختی آثار داستایوسکی بسیار دقیقتر از آنالیزهای فروید است.
و گفت ؛ اصولا در نقد روانشناسانه از ادبیات آن چیزی که در واقع هست نقد روانکاوانه ست و نقدهای بسیاری که در مورد جنایت و مکافات نوشته شده نقدهای روانکاوانه است. و من علیرغم آنکه برای روان کاوی به دلیل تاثیرش و مشارکتش در درمان و بسیاری از حوزههای فرهنگی و ... احترام خاصی قائلم ولی چون خودم پیرو این مکتب نیستم بنابراین چنین تحلیلی را ارائه نمیدهم.
مضافاً به اینکه زمانیکه صحبت از نقد روانشناختی میشود باید بدانیم که ما امروزه فقط یک روانشانسی نداریم و با توجه به انواع واقسام آن که در درون هر کدام مکاتب مختلفی وجود دارد با نقطه نظرات متفاوت.
همچنین در قلمرو نقد ادبی که همیشه نقد روانشناختی در آن مطرح بوده میدانیم کسانی همچون آیک ا . ریچاردز که پیشتاز نقد نو هست و از اولین کسانی بود که از نقد روانشناختی دفاع میکرد از این نوع نقد دست شسته و سعی کرد به جنبههای بلاغت و صنعتی و فنی بپردازد. من هم باور دارم برای نقد ادبی باید با توجه به نشانههای همان کار، تحلیلی ارائه شود.
دکتر معتمدی در تحلیل رمان جنایت و مکافات افزود؛ در این اثر باید به شخصیت راسکولنیکف بپردازیم که او پیش از جنایت و پس از آن تغییر چندانی نمیکند و همچنان تشویش روحی و بیگانگی با مردم در طول داستان ادامه دارد و شاید بهتر بود نام کتاب مکافات و جنایت میشد، چراکه در ابتدا جنایت اتفاق میافتد و مکافات تا پایان داستان ادامه دارد و مجازات اصلی او همان عذاب وجدان و تشویش ذهنی است و هنر اصلی داستایوسکی نیز در همین نقطه جلوه میکند.
پروفایل روانشناسانه شخصیت اصلی رمان، خشم، نفرت، احساس گناه شدید و عدم توانایی در برقراری ارتباط با مردم است که حتی از کسی کمک نمیگیرد و از آن مهمتر علیرغم امکان کار کردن، او کار هم نمیکند. او اسیر افکارش است و اصولا دست به عملی نمیزند و تنها عملی که در ماجرای رمان انجام میدهد همان جنایت است.
راسکولنیکف به دلیل احساس شدید گناه اعتراف کرده و تبعید میشود و هنر اصلی داستایفسکی بیان قدرتمند حالات ذهنی شخصیت اصلی رمان است.
دکتر معتمدی در ادامه افزود: داستایوسکی در نامهای که به روزنامهای مینویسد، میگوید که امروزه جامعه مملو از جوانان روشنفکری است که به دلیل آشفتهگی ذهنی و اجتماعی دست به جنایت میزنند.
او گفت؛ علت ماندگاری این اثر مبنای واقعی آن است که در آن زمان روسیه که مملو از الکلیسم و فساد و فحشا بوده نوشته شده است و در آن روزگار روشنفکران هم درگیر نهیلیزم ذهنی بودهاند.
او در ادامه افزود؛ جذابیت داستانهای داستایوسکی برای ایرانیان شباهتهای شرایط جامعه و فضای فکری آن روز روسیه با امروز کشور ماست، آنها در آن زمان درگیر پیوستن به اسلاوها یا غرب بودهاند و ما هم امروزه بحث بین سنت و مدرنیته داریم، که هنوز نتوانستهایم آن راه را برویم.
او گفت اکثر ما داستان جنایت و مکافات را با همدردی راسکولنیکف دنبال میکنیم و یا حتی با او همانندسازی و هم زاتپنداری میکنیم اما از طرف دیگر میدانیم که نباید با جنایتکار همدردی کرد.
و علت آن هم اینست که داستایوسکی شناخت عمیقی که از روان انسان داشته، به دستاوردهای روانشناسی زمان خودش آگاهی کامل داشته است و به همین دلیل موارد روانشاختی راسکولنیکف در خود ما هم هست.
دکتر معتمدی در پایان گفت؛ انسان گاهی بر اساس منطقش عمل نمیکند و افزود، بخش طبیعی وجود انسان بعد از گذشت سالیان و پیدایش تمدن پسزده شده و به قولی منطق ما آنقدر غیرمنطقی شده که هر چیز منطقی را غیر منطقی میدانیم.
او افزود؛ ساختار داستان هم در انتها خوب به پایان می رسد چراکه شخصیت اصلی رمان به کمک نیروی رستگاری بخش عشق سونیا، رستگار شد ولی در دنیای واقعی اینظور نیست و همه چیز به این شکل خوب به پایان نمیرسد!
شایان ذکر است نمایشگاه فوق تا پنج شنبه 9 دیماه برای علاقهمندان از ساعت 9 تا 17 دایر است.