متن نامه به شرح ذیل است:
به نام خدا
در تاریخ هفدهم فروردین نود و سه، دوستی به اطلاع من رساند که خبرنگار خبرگزاری مهر گفتگویی با مدیر محترم تئاتر شهر انجام داده که در سایت خبرگزاری منتشر شده است مبنی بر اینکه تغییراتی که در نشان (یا به روایت گفتگو: لوگو) تئاترشهر انجام گرفته است، به چه دلایلی است؟
البته بعد از اعلام من به ریاست محترم خانه تئاتر و پیگیری ایشان این خبر از روی خبرگزاری برداشته شد.
آقای نادری مدیر محترم تئاترشهر در این گفتگو چند بار تکرار فرموده بودند که این نشان طراحی مرتضی ممیز است که اشتباه اول را مرتکب شدهاند. چون این نشان از طراحیهای اینجانب است که در زمان مدیریت آقای علی رفیعی (کارگردان نامدار سینما و تئاتر ایران) سفارش داده و نهایی و ثبت شد.
دوم اینکه فرمودهاند به دلیل نیاز به افزودن شماره ثبت و نامنوشتهی لاتین ناگزیر به این تغییر بودهاند که هر دو این موارد از لوازم آدرس در سرکاغذ و پاکت است و نیازی به تغییر و یا دستکاری در نشان ندارد. دیگر اینکه ایشان فرمودهاند بهتر دیدهاند که اثری از معماری نمای تئاتر شهر در نشان میبود چون بسیار نمای شاخصی دارد.
در این تردیدی ندارم که تئاتر شهر یکی از زیباترین مونومانهای شهر تهران است که آقای مهندس سردار افخمی در سال ۱۳۴۶ طراحی کردهاند و جزو میراث فرهنگی معماری ایران است. اما مگر یک نشان ۴۰ ساله نیز جزو آثار ملی و میراث فرهنگی محسوب نمیشود؟
اگر قرار باشد در هر دورهی مدیریت در دولتها، نسبت به تغییر نشانهای ملی تصمیمهای نو و اقدامات تازه انجام شود، تکلیف تثبیت آثار و میراث و حافظهی تاریخی-فرهنگی ما چه میشود؟
اگر عدم وجود استادم، مرتضی ممیز این جواز را برای تغییر نشان داده که جواز درستی نیست، من باز هم به عنوان یک طراح و یک شهروند ایرانی معترض میشدم. اما آیا دانستن اینکه نشان یک موسسه یا شرکت (آنهم با اعتبار تئاترشهر) را چه کسی طراحی کرده، کار دشواری است؟ آیا نمیشد از اولین مرجع، یعنی هنرمندان پیشکسوتِ حاضر در خانهی تئاتر و یا انجمن طراحان گرافیک ایران مشورت خواست و نام طراح را پرسوجو کرد؟ از اینها گذشته این نشان در کتاب نشانههای حقیقی تا کنون سه بار چاپ شده و جزو سؤالات کنکور هنرهای تجسمی هم بوده، و بیشتر دانشجویان هم میدانند. دیگر اینکه حتی اگر بنابر مصلحت و دستور بالاترین مرجع و مقام دولتی نیز اگر یک زمانی ناگزیر به تغییر این نشان یا هر نشان دیگری باشیم آیا بهتر نیست از خود طراح که حاضر و هنوز زنده است بخواهیم که این کار را انجام دهد؟
چه مقدار زمان لازم داریم تا فرهنگ و قوانین مالکیت معنوی آثار هنری و محترم شمردن آنها را ارج بگذاریم؟ آیا اصلا باور داریم که نشانههای ملی و شناخته شده و ماندگار در حافظهی جمعی یک ملت جزو میراث فرهنگی آن ملت هستند؟ آیا طراح محترمی که در نشان دستکاری کرده و در تقویم و سرکاغذ به نام خود به چاپ رسانده از خود سؤال کرده که حق چنین کاری را داشته یا خیر؟ و در مورد آثار خود این اجازه را به دیگران هم میدهد؟
من بر این باورم که هیچ معمار، نقاش، مجسمهساز، طراح گرافیک، فیلمساز یا هر هنرمند دیگری هیچگاه حق ندارد در آثار مانده از نسلهای پیشین خود دست ببرد و آن را دگرگون کند. میتوانیم مثل عادتهای همیشگیِ ایرانیمان اثر قبلی را به هر دلیلی پاک و یا معدوم کنیم و اثر تازهای را جایگزین کنیم. حتما اگر زیباتر و بهتر باشد، جامعه میپذیرد. اما اگر موفق نشدیم چهکسی جواب پاک کردن و یا معدوم کردن را خواهد داد؟
شاید این جواب را هیچکس نداند اما تا چه مقدار دستکاری و اضافه کردن بر آثار دیگران را مجازیم که انجام دهیم؟ این هم جوابی ندارد؟
بازسازی، بازخوانی، روایتی دیگر، نگاهی دوباره به آثار، پس از گذشتن سی سال از درگذشت خالق اثر و به مالکیت ملی درآمدن، در تمام جهان ، با حفظ احترام به اثر اولیه (اگر آنرا تخریب نکنند) نه تنها رایج بلکه در بسیاری موارد با استقبال هم مواجه شده است.
دستکاریِ یک اثر زنده، موجود در اسناد و مدارک، در حال کار، در عین زنده بودنِ سازنده و طراح، فقط از ما ایرانیان بر میآید که هنر فقط نزد ما است و بس!
با احترام
ابراهیم حقیقی
۱۷ فروردین ۱۳۹۳