آغداشلو: «بیوک احمری» نماینده‌ی به‌حق تاریخ هنرهای تجسمی ایران بود


نکوداشت «بیوک احمری» طراح گرافیک و نقاش معاصر در نهمین و آخرین نشست تخصصی هنر در گالری «برگ» برگزار شد.
در آخرین نشست تخصصی هنر که شامگاه یک‌شنبه - هشتم آذر - در گالری «برگ» عمارت عین‌الدوله برگزار شده بود،« آیدین آغداشلو» با یادآوری آشنایی خود با بیوک احمری یادآور شد: اولین بار در نمایشگاه باشگاه مهرگان در تهران، حدود دهه 30 با بیوک احمری آشنا شدم. آنجا کار خاصی از این هنرمند ارایه شده بود که با وجود آن‌که معرفی‌کننده دنیای هنری او نیست اما تأثیر ویژه‌ای بر ذهن من گذاشت و برای نوجوانی که سابقه خاصی از کاغذبری نداشت،این اثر نگاه تازه‌ای را دربر داشت.
او ادامه داد: آخرین خاطره‌ام از «بیوک احمری» متعلق به زمانی است که مطلع شدم در بستر بیماری است و با مجید فداییان به دیدارش رفتم و با وجود آن‌که دوستانش را به یاد نمی‌آورد اما نام مرا شناخت. آن زمان او در جایش ثابت بود و حرکتی نداشت اما شنیده بودم که در همان بستر بیماری دو انگشت دست راستش را در هوا تکان می‌دهد و خط می‌نویسد و به این شکل با جهان اطرافش ارتباط برقرار می‌کند.
آغداشلو با مرور این دو خاطره یادآور شد: بین این دو خاطره یک عمر و چندین دهه زمان است که بارها در یاد تکرار می‌شود و به گمان من که سالیان سال در کنار او کار کرده‌ام،«بیوک احمری» نمونه و نماینده تمام‌عیار یک هنرمند طراز اول در سال‌های 1320 تا 1380 است و وقتی زندگی‌اش را مرور کنیم، از این تنوع کارها که همگی در سطح عالی انجام شده، تعجب‌زده می‌شویم.
این هنرمند نقاش با اشاره به تنوع آثار«بیوک احمری» در تمام دوره‌های کاری‌اش عنوان کرد: این تنوع هم اشاره به قدرت و استعداد بی‌حد او دارد و هم ما را به این نکته هدایت می‌کند که چرا نقاشان در زمان کاری خود تا این اندازه کار گرافیکی انجام می‌دهند؟ درحالی‌که آن دوره کار گرافیک اهمیت زیادی نداشته است، اما از آن‌جا که نقاشی خریدار جدی و رسمی نداشت پس آن‌ها خودشان را به حوزه‌هایی نزدیک می‌کردند تا از طریق آن درآمدزایی کنند.
او گفت: تماشای این تنوع و این نمونه‌های ظاهرا متفاوت ما را باید به این مسیر برساند که چرا هنرمندی همچون احمری عمر خودش را منحصرا در راه نقاشی و یا گرافیک صرف نکرد؟ درحالی‌که ما متأسفانه در دوران بابک احمری و نسل او با نوعی بی‌اعتنایی نسبت به هنرمندان روبه‌رو هستیم.
آغداشلو خاطرنشان کرد: قدرتی که از ذهن و معنای «بیوک احمری» نشأت می‌گیرد با شرایط زمانه همدلی نداشت و در دوره‌ای از فعالیتش با صراحت و وضوح این اختلاف‌نظر را نشان می‌دهد و بعد از آن نیز همچنان در کارش ناسازگار می‌ماند و شاید این روحیه خاص بیوک احمری است که باعث می‌شود تا این اندازه در دوره‌ی خود ناشناخته باقی بماند، درحالی‌که در سال‌های بعد از 1320 هنرمندان دیگری که هم‌نسل او بودند و تنها در یک حوزه فعالیت می‌کردند به شهرت رسیدند، اما او پروای این نوع نام‌آوری‌ها را نداشت.
این هنرمند در ادامه با تقسیم‌بندی دوره‌های کاری احمری یادآور شد: در یک دوره به‌صورت قطعی کار گرافیک انجام می‌دهد و در این دوره او نقاشی است که به خاطر گرافیک مشهور می‌شود. در دوره‌ی بعد به‌عنوان کارشناس بی‌حد و حصر هنرهای تجسمی فعالیت می‌کند و در سال‌های بعد و کمی پیش از انقلاب زمانی‌که نقاشی‌کردن را محدود می‌کند، به صورت جدی به هنرهای سنتی ایران همچون خوشنویسی، تذهیب، گل مرغ و ... می‌پردازد و در این دوره بیشتر از هر زمان دیگری دست به تعلیم می‌برد و بهترین هنرمندان سنتی را تربیت می‌کند.
این هنرمند و مدرس با تأکید بر مهارت فنی و استادی بی‌چون و چرای احمری در تمام شاخه‌های هنری بیان کرد: قطعا تجمع این همه مهارت فنی یک نوع پراکندگی نیز دربر دارد و فکر می‌کنم در بخش‌هایی از زندگی احمری نیز این پراکندگی مشخصا دیده می‌شود،هرچند که او در سال‌هایی به شکل جدی تنها به گرافیک و بعدها به هنرهای سنتی روی می‌آورد. اما هردوی این شاخه‌ها باعث مِی‌شوند تا نقاشی او که در حد برجسته‌ای بود زیرسوال برود.
آغداشلو متذکر شد: احمری طراح چیره‌دستی بود و یکی از بهترین آبرنگ‌کاران ایران است که به شخصه کار آبرنگ او را به بهترین آبرنگ‌کاران اصفهان برتری می‌دهم. در حوزه نقاشی گواش نیز یکی از بهترین‌ها بود که من به شخصه از او آموختم و هنوز در چیره‌دستی او در کار گواش کسی را ندیدم. در کار گرافیک نیز همه رشته‌ها و شیوه‌ها را می‌شناخت و می‌توان گفت که در هر حوزه‌ای از کارش یکی از بهترین‌ها بود و ای کاش عمرش طولانی‌تر از این بود و سال‌های پربار عمرش را می‌توانست بیشتر بهره ببرد.
وی این هنرمند را نماینده به‌حقی از تاریخ هنرهای تجسمی ایران دانست و گفت: باید تاسف خورد که او منزوی ماند و هیچ‌گاه خودش را به جریان جاهل‌پرور و دروغ‌پرداز نفروخت و هیچ‌گاه تلاش نکرد با هیچ دسته‌ای آمد و شد کند، زیرا که او هیچ‌گاه به دنبال حامی و تأیید نگشت، اما ای‌کاش او در جایگاه واقعی خودش قرار می‌گرفت و هنر معاصر ایران را آن‌طور که باید، راه می‌برد و در این صورت می‌توانست نسل بیشتری را پرورش دهد تا امروز ما بر ثروت عظیمی تکیه کنیم.

اکبر ساعتچی خوشنویس و همکار «بیوک احمری» نیز در بخش دیگری از این نشست تخصصی او را یکی از اعجوبه‌های هنر معاصر معرفی کرد و گفت: گستردگی کار هنری ایشان در ابعاد مختلف و با کیفیت بالا برای همه ما که هم‌عصر او زندگی می‌کنیم یک خجستگی است، اما او با تمام دانش و توانایی‌اش در عرصه‌ی هنرهای تجسمی کم‌تر شناخته و مطرح شد.
او اضافه کرد: احمری در هرکدام از رشته‌هایی که صحبت آن شد استادی بی‌نظیر بود اما نمی‌دانم که چه‌طور چنین فردی با تمام این توانایی‌ها و در تمام این سال‌ها در سایه قرار گرفت. هرچند که می‌دانم در زمانه‌ای که اغلب هنرمندان به جای پرداختن به محتوای هنر به شهرت می‌اندیشند او این‌گونه فکر نکرد و متأسفم که متولیان هنر نیز در این عرصه همواره اشتباه می‌کنند و موقعیت را برای کسانی باز می‌کنند که هنوز راه زیادی در جهت اعتلای هنر دارند.
ساعتچی تأکید کرد: بیوک احمری از آن دست هنرمندانی است که اگر هر هنرمندی بخواهد راه درست را طی کند باید او را سرمشق خود قرار دهد. چه‌بسا که او در نگارگری یکی از تواناترین بود که در صدسال اخیر نظیر نداشته است و در تمام سال‌های عمرش وقت خود را به بهترین شکل صرف دهها هنر کرد و اعتمادبه‌نفس او در کار به خاطر توانایی در عملش او را شاخص کرد.
این خوشنویس اضافه کرد: او در تعلیم شاگرد همچون یک آفتاب بود و برخلاف استادان پیشکسوت هنر ،نورش را به همه‌جا می‌تاباند و در آموزش گشاده‌دست بود، اما به شخصه معتقدم که هنر مخاطره دارد و اگر از خودمان مواظبت نکنیم مطمئنا این مخاطرات ما را به بیراهه می‌کشاند و به خصوص در این چند دهه اخیر این وضعیت بدتر شده است و افرادی که شایستگی نداشته‌اند در خط اول معرفی شده‌اند.
او با اشاره به شخصیت منحصربه‌فرد احمری در عرصه هنر، گفت: او تنها به هنرش فکر می‌کند و به چیزهای کاذب چنگ نمی‌اندازد به همین دلیل هم باید شخصیت او را به دیگران نمایش داد تا آیندگان یاد بگیرند که می‌توان با عشق چندین هنر درجه یک را کار کرد. چه‌بسا که احمری در سال‌های فعالیتش در عرصه نگارگری لقب «خوشگل‌ساز» را گرفت، اولین راه‌انداز چاپ سیلک و گرافیک شهری در ایران بود و ذهن پویایش همه‌چیز را به عنوان یک اثر هنری می‌دید. در عین‌حال که او همواره روح طلبگی داشت و هنر را وسیله‌ای برای رسیدن به انسانیت می‌دانست.

هادی سیف محقق و پژوهشگر هنرهای تجسمی نیز در بخش دیگری از این نشست با تعریف خاطره‌ای از سال‌های آشنایی و دیدار خود با بیوک احمری گفت: در دیداری که با او داشتم و درباره‌ی نقاشی روی شیشه تحقیق می‌کردم، دلواپسی‌های او را از منزلت هنر و استعدادهای هنرمندان سرزمین‌اش دیدم و وقتی او را بیشتر شناختم به حق به یاد عبدالطیف تبریزی افتادم.
او گفت: بیوک احمری در عصری دست به هنرهای ملی برده بود که می‌دانست هنرهای سنتی روبه فراموشی و بی‌اعتنایی است، اما سالیان سال تجربه و خلاقیت استادی را سپری کرد تا کارهای بزرگی را به نتیجه برساند و از این روست که در کاربرد رنگ غوغا به خرج داد و در ساخت گل و مرغ زیبا و ماهرانه خلاقیت خود را به اوج رساند.
او اضافه کرد: در تاریخ زندگی هنری‌اش بی‌تفاوت به مسایل سیاسی و اجتماعی نبود و در شرایطی به نقاشی پشت شیشه روی آورد که دیگران یا در خاک فرو رفته بودند و یا عطای نقاشی پشت شیشه را به لقایش بخشیده بودند،اما در عین‌حال به صراحت معتقد بود که جامعه هنری نسبت به نقاشی پشت شیشه مرتکب جفای بزرگی شده است.
سیف در پایان صحبت‌هایش بیوک احمری را از معدود هنرمندانی دانست که در اعتلای هنر کوشید.


زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن