گزارشهایی بایگانی شده از مردی که... (بخش اول)




سخت است نوشتن درباره ی مردی که ...
چند باری به فرزاد ادیبی زنگ زدم تا برایم از مرتضی ممیز بنویسد. گفت : از چه و چگونه ؟
راست می گفت همه چیز گفته شده، همه شنیده ایم.
پس چه باید کرد؟ سکوت؟!
غرق این افکار؛ در دنیای مجازی پرسه می زنم، ایمیل ام را چک می کنم که شاید اتفاقی افتاده باشد!
دوستی چند فریم عکس برای سالروز سفر استاد فرستاده.
نگاه می کنم!
این معنای سکوت من است؟
آری.
 بی درنگ تصاویر و جملات بیشتری طلب می کنم.
این می شود که می خوانید:
گزارش هایی بایگانی شده از مردی که استاد نشانه ها بود،  استاد پوستر،  استاد...
استاد بود.

شهاب اشتری


نمیگردد زبانم تا بگویم ماجرا چون بود
                                                     دریغ و درد
                                                                        (اخوان)

جمعه شب چهارم آذر ماه 1384:
استاد مرتضی ممیز، جمعه شب، در بیمارستان آبان، گرافیک را به امانت سپرد.

صبح روز شنبه
پنجم آذر ماه 1384: خبری که هیچ کس باور نکرد.
صدای هق هق کسانی را می شنوی؛ اساتید، دوستان و شاگردانش جمع بودند.
2 روز زمان بود تا برنامه ریزی شود.

خانه هنرمندان، 9 صبح 7 آذرماه 1386: تشییع استاد از خانه هنرمندان، به سمت مقبره خانوادگی در روستای "باغبان کلا"- کردان

تصاویر و گزارش: لیلا خمسه




همه امده بودند ...
محمد احصایی و آیدین آغداشلو همه آمده بودند
به سمت مقبره خانوادگی همه آمده بودند
خبری که هیچ کس باور نکرد خبری که هیچ کس باور نکرد
و اوست که می ماند به سمت مقبره خانوادگی

زمان انتشار: ۲۱:۳۸ ۱۳۹۵/۹/۲۸

ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
ایمیل

قوانین ارسال نظر

نظراتی که حاوی توهین باشند، منتشر نمی‌شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری کنید

متن