پوسترهای جشنوارههای موسیقی، تئاتر و فیلم، را میتوان روی دیوار نصب کرد از ده نفر پرسید که چیست؟ تنها ممکن است برخی بگویند آنکه دیوار سنگی دارد، قشنگ است، بدهید بهدیوار اتاقمان بزنیم!
این راهی ساده است که فرشید مثقالی - هنرمند باسابقه در عرصهی گرافیک ایران - برای آزمایش خوانایی و همهفهم بودن پوستر اتفاقهای مهمی که در ایران بهصورت بینالمللی برگزار میشود، پیشنهاد میکند.
او میگوید: این پوسترها نمایندهی ماست، فوقالعاده حساسیت دارند، اما نه نماینده فرهنگ، نه جاهطلبی، نه هیچ دیگر ماست.
خوانایی جمعی ندارند
به اعتقاد مثقالی، ضرورت دارد و مهم است که در پوسترهای جشنوارههای موسیقی، تئاتر و فیلم، سمبلهایی که بهکار گرفته میشوند، خوانایی عمومی و جمعی داشته باشند؛ اما این پوسترها از این لحاظ اصلا خوب نیستند.
بهزعم مثقالی، پوستر فیلم گرایش دارد که نوعی حال و هوای سنتی داشته باشد، اما سمبلهایی را که اختیار کرده است، هیچ رابطهای با بیان موضوع فیلم ندارد؛ تراولینگ - ریل - سمبل بسیار خاصی است که تنها اهل متخصص سینما آنرا میشناسند، مردم که نمیدانند چیست؛ بنابراین مثل آنست که قطاری به فضای آزاد رفته باشد. از لحاظ زیباییشناسی همینطور؛ نه جذاب و نه تازه است نه جلبکننده چشم و مخاطب. با نگاه به این پوستر گمان میکنی که در یک روستا اتفاقی میخواهد بیافتد و پیام جشنوارهی بینالمللی فیلم را که از تمام دنیا در آن شرکت میکنند، نمیرساند. همچون تابلوهای نقاشی است که روستایی را میکشند. گویا طراح آن باید یکبار دیگر جشنواره را برای خود تعریف کند.
او تصریح دارد که پوستر موسیقی و تئاتر، شاید دستکم جذابیتی برای جلب توجهکردن داشته باشند، اما معنایی را منتقل نمیکند.
به اعتقاد این هنرمند طراح گرافیک پیشکسوت، سمبلها نباید شخصی و بهگونهای اختیار شوند که تنها طراح بداند چیست. گویا اکنون چیزی که درنظر گرفته نمیشود، مخاطب است.
او میگوید: پوستر جشنواره تئاتر با چهار نیمرخ و رنگهایی که سمبل پرچم آلمان است، اصلا خوانایی جمعی برای چنین رخدادی را در ایران ندارد. موسیقی هم اینگونه، اگر کنسرت ویولون بود، میتوانستی بگویی ارتباطی دارد، اما با جشنوارهی موسیقی بینالمللی هیچ ارتباطی برقرار نمیکند، نه سمبل جشنواره است، نه با مخاطب ارتباط برقرار میکند.
وی با یادآوری اینکه پوستر قبل از اینکه عامهپسند باشد ضروری است عامهفهم باشد، تاکید دارد، تنها چیزی که در این پوسترها نیست ارتباط با عام است. عام کارکردن نهایت کار گرافیک است و ایدهآلتر از وجود ندارد. این امر تنها تئوری نیست. هر کسی باید بفهمد اتفاق بزرگی دارد رخ می دهد؛ عدهای جمع شدند و فیلمهایی از سراسر جهان را نشان میدهند. اگر این مفهوم منتقل میشود، عام فهم پسندیده است.
این مدرس دانشگاه میگوید: دوستان طراح گرافیک ما در نظر نمیگیرند که طراح گرافیک در نهایت یک عامل ارتباطی است که باید معنایی را به مردم منتقل کند. وظیفهی طراح گرافیک اینست که معنای مشخصی را به مخاطب شخص برساند. در گرافیک ما نه مخاطب شناسی مطرح است نه معناشناسی؛ معناها هم در این پوسترها گنگ است و خالق آنها نتوانسته حتا برای خود این رخدادها را تعریف کند.
برای کدام مخاطب است. قبول است که مشتری سخت است و .. پسند است، یا موضوعات خاص را مطرح میکند اما وظیفهی طراح گرافیک این است ایدهآلها را به مخاطبی که مشتری میخواهد منتقل کند.
مثقالی تردید ندارد که هیچکس نمیپرسد، قرار است برای چه کسانی میخواهید پوستری را چاپ کنید؛ از این مساله غافلند که هر مخاطبی یک سلسله را میطلبد.
وی درعین حال اذعان دارد که ممکن است مشتری چنین سفارشهایی سختگیر باشند، دوستان طراح گرافیک هم خیلی کوشش اساسی نمیکنند.
طراحی چنین پوسترهایی علامت خطرناکی است!
رضا عابدینی معتقد است: پس از سالها دیدن و طراحی کردن پوستر، آنهم در سال 2006، طراحی و انتشار چنین پوسترهایی برای جشنوارههایی در سطح بینالمللی در ایران، علامت خطرناکی است.
به گمان او در مجموع پوسترهای جشنوارههای موسیقی، تئاتر و سینمای امسال خیلی خوب نیستند، هرچند یکی از آنها بهتر، دیگری متوسط و یکی هم خیلی بد است.
این هنرمند طراح گرافیک و مدرس دانشگاه تهران میگوید: مشکل کلی این روند آنست که تقریبا همیشه و در همه جای دنیا، پوسترهایی با این اهمیت را به طراحان با سابقه میسپارند که بابت نتیجهی کارشان اطمینانی داشته باشند. در هیچ کجای دنیا هم اینگونه نیست که مرتب طراح پوستر را عوض کنند تا فرد جدیدتری را امتحان کنند؛ هرچند اشکالی ندارد که طراح را تغییر دهند، اما خوب است اگر چنین اقدامی هم صورت میگیرد، با کسی کار کنند که سابقهای در کارش داشته و میشود به او و حاصل کارش اعتماد کرد.
او تاکید دارد: بهواقع بههیچ وجه نمیتوان گفت که برای یک اتفاق بینالمللی با این اهمیتی که برای آنها در کشور قایلیم، مناسب هستند. مشکل ما اینست که در این چند ساله، این ماجرا سلیقهی شخصی کسی شده که احتمالا بهعنوان مسوول اصلی جشنوارهها انتخاب میشود و اصلا به این مساله توجه نمیکنند که یک کار تخصصی است و مهمترین تصویری است که از یک جشنواره خارج از ایران دیده میشود و در نهایت آنقدر که لازم و اهمیت دارد، مورد توجه و تمرکز قرار نمیگیرد.
وی یادآوری میکند که سالهای گذشته، در جشنوارههای گذشته فیلم فجر اصرار شدید مسوولان وقت براین بود که این پوسترها، دقیق و قوی باشند، اصرار داشتند با طراحانی کار کنند که نسبت به کارشان شناخت وجود دارد، اما متاسفانه بعد از چند سال مثل خیلی چیزها، با تغییر مدیریتها تغییر شکل پیدا کرده است و بهنظر من اکنون پوسترهای فیلم فجر - بهخصوص - فاجعه شدهاند.
موسیقی خوب است، تئاتر فرنگی مآبست
اما ابراهیم حقیقی که امسال طراحی پوسترهای بخشهای جنبی جشنوارهی فیلم فجر را طراحی کرده است، معتقد است پوستر موسیقی فجر خوب است چرا که طراح از عناصری استفاده کرده است که تداعی کنندهی جشنوارهی موسیقی است. اما بهزعم وی پوستر تئاتر روحیه ایرانی ندارد و فرنگی نماست!
بنا بر این گزارش، بسیاری از طراح گرافیکهای سرشناس و نامی کشور، به دلایل گوناگون حاضر به اظهار نظر دربارهی پوسترها نشدند. به زعم برخی از آنها کیفیت این آثار در سطحی است که جای هیچ بحث و نقدی را نمی گذارد.
|
پوستر های جشنواره فجر |
پوستر فیلم را همه میپسندند!
نام بهزاد خورشیدی بر پوستر اصلی بیستوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر همراه شده است.
پوستر سال گذشته جشن خانهی سینما، "فلیمهای میم مثل مادر"، "بهنام پدر"، "اینجا چراغی روشن است"، "تله"، "رویای خیس" و نیز پوستر فیلم "زمستان است"، از دیگر کارهای او در عرصههای طراحی پوستر سینماست. خودش میگوید تلفیقی از کارهای تجاری و هنری.
پوستر جشنوارهی بیستوپنجم فیلم فجر، طرحی شبیه به نقاشی سنتی دارد، بنایی سنگی که ریل ـ تراولینگ ـ را به آسمان و آرم سیمرغ با طراحی ابراهیم حقیقی میرساند و کلاکتی هم گوشهی دیگر این پوستر بر فرش ایرانی، گنجانده شده است.
خورشیدی میگوید که غالب پوسترهایی را که طراحی میکند، تلفیقی از عناصر مدرن و سنتی هستند و سینمای امروز ایران بهترین و مهمترین سفیر فرهنگی بهتمام جهان بهشمار میرود.
او تاکید دارد که این پوستر را همه میپسندند، چرا که نماد یک اتفاق بینالملی است. از سویی سینمای ایرانی آمیزهای از مقولههای فرهنگی و اسلامی است و استفاده از تراولینگ که به افق و آسمان میرود، اشاره بهحرکت روبهرشد سینمای ما دارد که رو بهافقهای روشنی است.
وی میگوید که سعی کرده است عناصر را ساده و صریح نشان دهد و آنچه که چاپ شده حاصل همان طرح اولیهی او بههمراه ساعتها مشورت و صحبت با منوچهر محمدی - تهیه کنندهی سینما - بوده که قوام گرفته است.
بهگمان خورشیدی، پوستر فیلم فجر ضروری است که نشان دهد اتفاقی در جغرافیای ایران رخ داده است؛ سپس نشانههای سینمایی بودن آن مطرح شود.
چهار رنگ گویای چهار نژاد بشری است؛ درشورا همین را پسندیدند
مجید سرسنگی، مدیر گروه هنرهای نمایشی دانشگاه تهران به سیدمحمد فدوی مدرس گروه هنرهای تجسمی این دانشگاه سفارش داد تا پوستری را برای بیستوپنجمین جشنوارهی تئاتر فجر طراحی کند. گویا به کسان دیگری هم سفارشهایی دادهاند، اما آنچه این روزها عموما حوالی چهارراه ولیعصر (عج) و مراکز فرهنگی نزدیک به اجرای نمایشهای جشنواره دیده میشود، پوستر چهاررنگ فدوی با سه نیمرخ است. او حدود یک ماه اتود زده و میگوید دربارهی آنها ساعتها بحث کرده تا حاصل همین شده که منتشر کردهاند.
وی عنوان میکند که طرحهای مختلف داده، اما در شورا همین کار را پسندیدهاند و با اصلاحاتی پوستر به نتیجه رسیده است. بیشتر رنگبندیها هم برای این بود که حال و هوای جشنواره و جشن را القا کند. چهار رنگ گویای چهار نژاد بشری است. برای القای بینالمللی بودن آن است؛ میخواستیم فرم ساده باشد و اگر روی دیوار رفت، گیرایی داشته باشد.
وی دربارهی ضرورت ایرانی بودن جشنوارهی تئاتر فجر در حوزهی جغرافیای ایران میگوید: مشکل ما طراح گرافیکهاست که سفارش دهندهها که معمولا متخصص هم نیستند، در کار ما خیلی دخالت میکنند.
گویا این هنرمند طراح گرافیک، شمسهای را طراحی کرده اما از طرح وی حذف شده است. میگوید: شمسهی زیبایی را که خیلی هم روی آن کار کرده بودم در فضای خالی گذاشته و نوشتهها زیر آن قرار میگرفت. آن شمسه بیانگر کل داستان ایرانی و شرقیبودن بهشمار میرفت؛ اما گفتند نباشد، چون تکراری است.
به اعتقاد او، معمولا جماعت تئاتری در زمینهی گرافیک دخالت بیشتری میکنند، البته اشکالی هم ندارد. میدانستم چنین پرسشی پیش میآید، اما در عمل اشکال بزرگی نیست.
وی اذعان دارد که به جز اندک افرادی، کسی به تخصصی بودن کار گرافیک توجه نمیکند. هیچ کس به لولهکش جرأت نمیکند بگوید که چگونه لوله بکش، اما به طراح گرافیک تحصیل کرده و دانشگاهی که چیزهایی هم میداند، میتوانند هر چیزی بگویند. این مسأله همیشه و همهجا، از قبل از انقلاب تاکنون وجود داشته و دارد.
فدوی برای نمایش و دین هم طرح داده اما پذیرفته نشده است؛ میگوید: اما پوستری چاپ شده که هیچ کدام از آیتمهای دانش گرافیک را ندارد؛ نمیدانم مال کیست!
جشنوارههای دیگر بیشتر با مدیریت کتاب کودک، آرم موزهی آبادان، آرم مرکز مهندسی ژنیتک کشور، انجمن فارغالتحصیلان دانشگاه تهران، تمبر کنگرهی علم در جهان اسلام و پوستر هفتادمین سال تأسیس دانشگاه تهران در کارنامهی گرافیکی وی ثبت شده است.
او همچنین دو سال داور انتخاب پوسترهای تئاتر فجر و مراکزی را که مدیریت میکرده هم بوده، اما این روزها تنها بهتدریس مشغول است.
موسیقی و پوستری متعارف!
امسال طراح پوستر بیستویکم موسیقی، بیستودومین پوستر جشنوارهی فجر را هم طراحی کرده بود. اما برای آن، کسی به وی سفارشی نداد، بلکه کار او از میان آثار رسیده، پس از فراخوان مرکز موسیقی انتخاب شده است.
طرح پوستر موسیقی نشاندهندهی دو دستهی ویولون است که بهصورت موازی در صفحه قرار گرفتهاند. طرحی که تلاش شده با اشارهای محو به یک موتیو ایرانی که در سایهی یک ساز نقش بسته است، معرفی کنندهی اتفاقی بینالمللی در زمینهی موسیقی ایران باشد. طراحش میگوید همان طرح اولیهاش با تغییراتی اندک اجرا شده است.
ایرج اسماعیلپور قوچانی اذعان دارد که با هدف انجام کار متعارف چنین پوستری طراحی کرده است و گمان میکند وقتی کار متعارف انجام میدهید، مسلما جواب میگیرید. همهی عناصر برای همهگان شناخته شده است و کارش را در ساحت اطلاعرسانی بهخوبی انجام میدهد.
او سال گذشته پوستر طراحی کرد که تاکید داشت که با مقولهی "پاپ قومی" حوزه زیباشناسی جدیدی را مطرح کند، اما اکنون اذعان دارد که نتوانسته است آنطور که باید، در آن حوزه ادامه دهد.
وی با اعتقاد بر اینکه برخی ذهنیتها دیرهنگام تغییر میکند، تصریح کرد: باید همچنان پافشاری کرد، اما من فعلا از این پافشاری دست برداشتهام، تاکید دارد، پوستر جشنوارهی موسیقی امسال کار راحتی بوده و با شناختی که از پوستر در میان مردم و طراح گرافیکها هست، این اثر، کاری متعارف است.
او میگوید: طراحی پوستر فرمول دارد؛ باید جذاب باشد، ارتباط برقرار کند و توجه به عناصر رعایت شوند؛ اگر فرمول رعایت شود، بهطور حتم به جواب میرسیم.
بهاعتقاد او، در این شرایط نیاز به تفسیر ساختار زیباشناسی نیست و ضرورتی هم ندارد که صددرصد مطابق دیدگاه دیگران دربارهی زیباشناسی عمل کرد؛ کافی است در همان جغرافیای زیباشناسی، کار مناسبی ارایه داد.
بهگمان قوچانی، نکتهی مهمتری که ورای یک یا چند طراح عمل میکند، حوزهی اجتماعی است که همهی ما خواه و ناخواه در آن قرار داریم و تمامی نگرههای ما را در نسبت با عالم و از جمله پوستر کنترل میکند، وقتی که اکنون و از پس یک سال به پروژهی پاپ قومی خودم و آنارشیسم بصری و یا التقاطیگرایی افراطی آن که تنها یکی از نمونههای آن از یک تریبون عمومی مانند جشنوارهی فجر شکل رسانهیی بهخود گرفت، نگاه میکنم متوجه میشوم که کلا هنر پاپ خصیصهی یک جامعهی صنعتی است که مدام در پی کالایی کردن همه چیز و از جمله فرهنگ میگردد و در چنان شرایطی هر نوع التقاط و یا حرکت محیرالعقولی در حوزهی زیباییشناسی فارغ از خوب و یا بد بودنش، آب دوبارهای است که بر آسیاب سیستم ریخته خواهد شد.
وی تاکید دارد: اگر در آینده ما بهسمت صنعتیشدن فرهنگ پیش برویم که ( ورای آنکه اتفاق خوب و یا بدی باشد) لاجرم اتفاق خواهد افتاد، در آنصورت هر شکل التقاطی و یا هرگونه پاپ قومی ارزش کالایی پیدا خواهد کرد و اگر اکنون از چنین ارزشی برخوردار نیست، بیشتر بهدلیل آن است که هنوز از یکسو تعلقخاطر به هنر والا و یا همان هنرهای زیبا وجود دارد و از سوی دیگر هیچ تولید انبوهی به معنای واقعی کلمه در حوزهی فرهنگ پیش نیامده است تا به فرآیند هرز شدن هر چه سریعتر اشکال پیشین کمکی بکند.
قوچانی با اشاره به پوستر سال گذشتهاش تاکید کرد که اگر زمانی هم یک کار آنارشیستی کرده باشد، نباید عجله کند که زود بهنتیجه برسد، چراکه همین عامل موجب مرگش خواهد شد.
میگوید: خیلیها اعتقاد ندارند کار مهمی کردهام، من هم گمان میکنم همهی ما باید نسبت به افعالمان کمی فروتن باشیم، شاید راه نجاتی باشد. متاسفم که کار سال گذشته بهنتیجه نرسید اما این امر بدان معنی نیست که بشود از خاطرهها محوش کرد؛ حتا برای خود من!
لینک به منبع